رساله سعدیه

رساله سعدیه، ترجمه کتاب «الرسالة السعدية»، اثر حسن بن یوسف بن مطهر حلی (648-726ق)، معروف به علامه حلی است که برگردان فارسی آن توسط سلطان حسین استرآبادی (994-1094ق) صورت گرفته است. تحقیق و تصحیح این اثر توسط علی اوجبی صورت گرفته است.

رساله سعدیه
رساله سعدیه
پدیدآورانحلی، حسن بن یوسف(نویسنده)

واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین(مترجم)

اوجبی، علی (مصحح)
ناشرانجمن آثار و مفاخر فرهنگي
مکان نشرايران - تهران
چاپ1
شابک964-7874-13-8
موضوعاخلاق شيعه

شيعه - عقايد

عبادات شيعه

فقه جعفری - قرن 8ق.

کلام شيعه اماميه
زبانفارسی عربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏210‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏8‎‏ ‎‏ر‎‏5041
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

در ابتدای کتاب پیشگفتاری از مهدی محقق، سپس مقدمه مصحح - ‎که شامل ترجمه و روش تحقیق و تصحیح است - ‎آمده است.

پیشگفتار مهدی محقق

مهدی محقق در این پیشگفتار به بررسی تاریخچه فلسفه در جهان اسلام پرداخته است. ایشان در این‌باره می‌گوید: مسلمانان در قرون اولیه، همه دروازه‌های علم و دانش را بر روی خود باز کردند و آثار ملل مختلف را از زبان‌های یونانی، سریانی، پهلوی و هندی به زبان عربی ترجمه کردند. کتاب‌های مهم ارسطو، همچون الطبيعة و الحيوان و اخلاق نیکوماخس و همچنین کتاب‌های افلاطون، همچون جهموریت و طیماوس و نوامیس و کتاب‌های دیگر به زبان عربی ترجمه شد[۱].

فلسفه در قرون نخستین از قداست و شرافت خاصی برخوردار بود و با طب، عدیل و همگام پیش می‌رفت. فلاسفه خود اطبا بودند و طبیبان هم فیلسوف. تا بدانجا که فلسفه را طب روح و طب را فلسفه بدن بشمار آورده‌اند. ابن ‎سینا کتاب پزشکی خود را با نام متناسب با فلسفه، یعنی «قانون» و کتاب فلسفی خود را با نام متناسب با طب، «شفا» نامید[۲].

ایشان در ادامه این سیر به مخالفان فلسفه اشاره می‌کنند؛ کسانی چون غزالی که با تألیف کتاب تهافت الفلاسفة، سعی در تکفیر فیلسوفان داشت[۳]. نویسنده در این‌باره می‌گوید: مخالفان فلسفه برای محکوم کردن اندیشه‌های فلسفی به هر وسیله‌ای متوسل می‌شدند؛ گاه بر تعبیرات و تفسیرات فلاسفه خرده می‌گرفتند و می‌گفتند: مثلاً فلاسفه از تعبیرات قرآنی معانی‌ای را اراده می‌کنند که مقصود و مراد صاحب وحی نبوده است..[۴] و این نکوهش به آنجا کشید که می‌گفتند: واژه فلسفه، مرکب از «فل» به معنای کندی و «سفه» به معنای نادانی است.[۵]. دانشمندان اهل سنت و جماعت، فلسفه یونان را مقابل با قرآن قرار دادند و کتاب‌هایی در این‌باره نوشتند[۶]. در این میان بسیاری از دانشمندان کوشیدند تا این شکاف میان دین و فلسفه را از بین ببرند، ولی موفق نشدند؛ از جمله آنان ناصرخسرو قبادیانی بود که کتاب «جامع الحكمتين» را نگاشت تا میان دو حکمت، یعنی حکمت شرعیه و حکمت عقلیه آشتی دهد... در غرب جهان اسلام نیز ابن رشد اندلسی کوشید... ولی او هم در این راه توفیقی به دست نیاورد[۷].

دانشمندان شیعی ایران برای رفع این نفرت و زدودن این زنگ از چهره فلسفه یونان سعی وافری نمودند که از جمله می‌توان از علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی و امام خمینی(ره) نام برد. اینان وارث علم گذشتگان خود بودند؛ همان گذشتگانی که ابتکار تطهیر فلسفه و تحبیب فلاسفه را عهده‌دار گردیدند که از میان آنان می‌توان از میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی و ملا هادی سبزواری نام برد. این فیلسوفان کلمه «فلسفه» را به کلمه «حکمت» تبدیل کردند که هم نفرت یونانی بودن از آن کنار زده گردد و هم تعبیر قرآنی که مورد احترام هر مسلمانی است برای آن علم به‌کار برده شود[۸]. اینان برای هر فیلسوفی یک منبع الهی را جستجو کردند و علم حکما را به علم انبیا متصل نمودند و کوشیدند تا برای مطالب فلسفی و عقلی از قرآن، سنت نبوی، نهج‎ البلاغه، صحیفه سجادیه و سخنان ائمه اطهار استشهاد نمایند[۹]. لازم به ذکر است که توجه حکمای متأخر مانند نراقی به متقدمان، به معنی آن نیست که اینان خو را دست‌بسته تسلیم آنان می‌کردند و یا گفته آنان را تکرار می‌نمودند، بلکه گفتار گذشتگان را منبع و اصل اندیشه خود قرار می‌دادند و جای‌جای، بر افکار آنان خرده می‌گرفتند[۱۰].

مهدی محقق - ‎که خود رئیس همایش بین‌المللی قرطبه و اصفهان را عهده‌دار بوده - ‎در ادامه درباره هدف و انگیزه این همایش سخن به میان می‌آورد و کتب و آثاری را که به این مناسبت منتشر شده است، نام می‌برد[۱۱].

روش مترجم

روش مترجم در این اثر چنین است که ابتدا بخشی از متن کتاب «الرسالة السعدية» را آورده و ترجمه را بلافاصله در ذیل آن قید نموده است. همان ‎طور که می‌دانیم مترجم کتاب، سلطان حسین استرآبادی (994-1094ق) از عالمان قرن یازدهم هجری است؛ پس ادبیات این نوشتار، مربوط به آن زمان است و نیز از آنجا که ترجمه وی، تحت‌اللفظی است، چندان روان و ساده نیست.

علامه حلی، در «البحث الخامس» می‌نویسد: «الثاني: أن أفعالنا تقع بحسب قصورنا و دواعينا و تنتفي بحسب كراهتنا و صوارفنا؛ فإنا إذا أردنا بالحركة يمنة أوجدناها كذلك، لا يسرة و إذا أردنا الصعود وقع، لا النزول و إذا أردنا الأکل وقع، لا الشرب و هذا الحكم كله ضروري و لو كانت الأفعال صادرة من الله لم يكن كذلك؛ بل جاز أن يقع و إن كرهناها و أن لا يقع و إن أردناها».

مترجم این متن را چنین ترجمه نموده است: «دوم: از وجوهات مذهب حق آنکه افعال ما واقع می‌شود به‎حسب قصدها و داعیه‌های ما و منتفی می‌گردد به‎حسب کراهت‎ها و موانع ما. به تحقیق که چون اراده کنیم ما به حرکت جانب راست، به ‎قصد و اراده خود، می‌یابیم خود را به ‎جانب راست، نه به ‎جانب چپ و هرگاه اراده کنیم به بالا، واقع می‌شود، نه به زیر آمدن و هرگاه که اراده کنیم خوردن نان، واقع می‌شود، نه آشامیدن آب و همه این حکم، معلوم است نزد عقلا. اگر این افعال از جانب خدای می‌بود، این‎چنین نمی‌بود که واقع شود این افعال، بلکه جایز بود که عکس اراده ما می‌بود؛ اگرچه ما کاره و مریدِ آن باشیم»[۱۲].

مطالبی درباره تصحیح و تحقیق کتاب

علی اوجبی برای تصحیح کتاب تنها از یک نسخه استفاده نموده و خود در این‌باره می‌گوید: علی‌رغم تلاش‎های فراوان تنها به یک نسخه از این اثر دست یافتم که در کتابخانه آیت‌الله مرعشی نگهداری می‌شود[۱۳].

شیوه تصحیح ایشان چنین است:

  1. اساس تصحیح بر همان نسخه منحصر که در پاورقی‌ها با حرف رمز «س» مشخص شده مبتنی است. کاستی‌هایی که از دید نگارنده در متن نسخه وجود داشت، اصلاح و در پاورقی‌ها مشخص گردید.
  2. گاه برای روان شدن متن، واژه‌ای به متن افزوده شد.
  3. در مواردی که مترجم، عباراتی را افزوده بود که در فضای کنونی موجب تفرقه می‌شد، عبارت یادشده حذف و نقطه‎چین شد.
  4. واژه «قال» که در ابتدای هر بند از متن مصنف آمده بود، حذف گردید.
  5. برای تسهیل در استفاده، از نسخه اساس برای آن دسته از مخاطبانی که امکان دسترسی به آن را دارند، شماره برگ‎ها در داخل علامت / / مشخص و از حروف A و B برای تعیین صفحات استفاده شد.
  6. شماره آیات و نام سور در بخش پایانی کتاب در قسمت نمایه‌ها درج شد.
  7. منابع روایت‎های موجود در متن با استفاده از لوح فشرده «المعجم الفقهي»، استخراج گردید و در بخش پی‌نوشت‎ها ثبت شد. ذکر این نکته ضروری است که در موردی که روایتی در منابع متعدد وجود داشت، به درج بعضی از آن‌ها بسنده شد.
  8. پس از پایان هر روایت در متن شماره‌ای داخل دو قلاب قرار دارد که راهنمای یافتن مأخذ آن روایت در بخش پی‌نوشت‎ها است.
  9. علائم «+» و «-» در پاورقی‌ها برای بیان افزوده‌ها و کاستی‌هاست.
  10. تحقیق این اثر در سال 1374ش، به پایان رسیده است.[۱۴].

فهرست محتویات در ابتدا و فهارس فنی در انتهای کتاب قید شده است.

پانویس

  1. پیشگفتار، صفحه پانزده
  2. همان، صفحه هفده
  3. ر.ک: همان، صفحه هجده
  4. همان، صفحه نوزده
  5. ر.ک: همان
  6. ر.ک: همان، صفحه بیست
  7. ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‌ویک
  8. ر.ک: همان، صفحه بیست‌ودو
  9. ر.ک: همان صفحه بیست‌وسه
  10. ر.ک: همان، صفحه بیست‌وپنج
  11. ر.ک: همان، صفحه بیست‌وهفت - سی
  12. ر.ک: متن کتاب، ص112
  13. ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه چهل‌وشش
  14. ر.ک: همان، صفحه چهل‌وهفت و چهل‌وهشت

منابع مقاله

مقدمات و متن کتاب.


وابسته‌ها