کلیات دیوان وهاج خوانساری

کلیات دیوان وهاج خوانساری، مجموعه اشعار محمد بن امیر علی‌اصغر، معروف به سید محمد واعظ و متخلص به وهاج، به زبان فارسی است که توسط حاجی شیخ محمدحسین صدر خوانساری (صدرالمشایخ) گردآوری شده است[۱].

‏کلیات دیوان وهاج خوانساری
کلیات دیوان وهاج خوانساری
پدیدآورانوهاج خوانساری، محمد بن امير علی اصغر (نویسنده) رضايي، رضا علي (گرد آورنده)
عنوان‌های دیگرکليات ديوان وهاج خوانساري
ناشرمجمع ذخائر اسلامي
مکان نشرايران - قم
سال نشرمجلد1: 1380ش , 1422ق ,
موضوعشعر فارسی - قرن 13ق.
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‏PIR‎‏ ‎‏7540‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9

این اثر در قالب پایان‎نامه کارشناسی ارشد، به تحقیق رضا علی‌رضایی رسیده است.

ساختار

کتاب، دارای پیشگفتار و سه بخش اصلی (مقدمه تحقیق، متن اثر و تعلیقات) است.

گزارش محتوا

وهاج خوانساری «جزئى از کلّ‎ شعراى دوره قاجار بوده است و تقریبا همگام با عصر خود حرکت کرده است». شاعران دوره قاجار معمولا در قالب از شاعران پیشین خود پیروی می‌کردند، هرچند در محتوا به مطالب جدیدی دست یافتند[۲].

سبک فکری (مبانی فکری شاعر)

مبانی فکری شاعر را می‌توان چنین خلاصه کرد:

الف)- دیدگاه او نسبت به جهان هستى:

  1. ‎سید، خداوند را در دید و نظر دانایان «عیان» مى‎داند و مدهوش بودن انسان‌ها را از غایت ظهور، پرداه‌اى از جلوه الهى مى‎داند.
  2. به اعتقاد او «ذات خداوند» به تجلّى است از «در و دیوار»، اما مرکب عقل و خرد براى ادراک چوبین است.
  3. راه وصول به حق را عبور از مسیر عشق مى‎داند.
  4. عاشق است و عشق را سرچشمه هستى و خوبى و زیبایى مى‎داند، اما او معتقد است که جهان هستى از عشق پدیدآمده و آسمان‌ها و افلاک به نیروى عشق به حرکت و جنبش آمدند.
  5. مقدّمه رسیدن به یار را در گرو بریدن از اغیار و شرط‍‎ سلوک الى اللّه را بریدن از امیال نفسانى مى‎داند.
  6. شریعت صرف را مجاز مى‎داند و براى رسیدن به حقیقت، گذر از طریقت را لازم مى‎داند.
  7. هنگامى که مراحل سلوک را طى مى‌نماید و باده از جام تجلّى صفات مى‌نوشد، از تعلیم و تعلّم دست کشیده و کتاب و درس را به کنار مى‌گذارد؛
به درس عشق تو مشغول و فارغم از زید مرا چه کار که او ضارب است یا مضروب
برو به میکده زاهد! کتاب زهد بِهِل به کفر زلف خم اندر خمش مسلمان باش[۳]

.

ب)- شخصیت شاعرى:

«سید، بنده روزگار نبود، اگرچه دوره و عصر او از نظر توجه دربار به شاعران و نویسندگان با عصر سلطان محمود غزنوى مقایسه مى‎شود و بازار شعر و ادب در اوج گرمى بود، امّا او سروکارى با دربار شاهان و فرمانروایان زمانه نداشته است. او شعر را در خدمت عقاید دینى خود به‌کار گرفته است و مفاهیم متعالى عرفان اسلامى را در قالب اشعار ریخته است. وهّاج شعر خود را هم‎ردیف با اشعار «حسّان» مى‎داند؛ آن شاعرى که خاقانى خود را بدان منتسب مى‎سازد و لقب «حسّان‌العجم» را بر خود مى‌نهد»[۴].

ج)- معیشت و زندگى:

  1. ‎از محتواى کلامش استنباط‍‎ مى‎شود که زندگى ساده‌اى داشته و در پى مال‌اندوزى نبوده است و رزق و روزى را همچون خواجه شیراز مقّدر دانسته است.
  2. ‎او در حال زندگى مى‎کرده است و گذشته و آینده را از آنِ‎ خود نمى‎دانست[۵].

سبک ادبی

الف)- ‎شیوه نویسندگى و ادبى شاعر:

وى در شعر طبع خدادادى داشت و از علوم ادبى و عربى مایه‌ور بود و از قواعد کلام عربى و فارسى آگاهى کامل داشته و در اشعارش اشتباهات صرفى و نحوى دیده نشده است. اشعارش روان است و درست. قطعات و قصایدى دارد که در ادبیات دوره خودش کم‎نظیر است. در قصاید خود پیرو سبک عراقى است و الفاظ‍‎ و کلماتى به نسبت سنگین و فخیم قافیه‌هاى دشوار انتخاب مى‎کند. گاهى در ابیات او اسطوره‌هاى افسانه‌اى ایران و... مانند رستم، سیاوش، اشکبوس و... سخن به‎ میان مى‎آید[۶].

ب)- ‎قالب‌هاى شعرى:

وى در قالب غزل، ‎قصیده، ‎مثنوى، ‎قطعه، ‎مسمّط و ‎رباعیات، طبع‎آزمایى کرده است، قصاید را با تغزل و تشبیب و یا وصف بهار و امثال اینها آغاز مى‌نماید و با حسن تخلّص دلپذیر به مدح مى‎پیوندد و از ممدوح وصفى اغراق‎آمیز دارد و در نهایت به دعاى ممدوح و ذکر مصیبت شهداى کربلا قصیده را پایان مى‎دهد.

در غزل غالباً از سعدى و حافظ‍‎ پیروى نموده، اگرچه به پایه آنان نرسیده، لیکن لطف و زیبایى و مضمون‌آفرینى در سروده‌هاى وى مشهود است.

مسمّط‍‎: ‎مسمط‎هاى او مسّدس، مخمّس و مربّع است و در مدح معصومین و رثای سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) و یارانش سروده شده است. مرثیه، از قالب‌هاى دیگرى است که مورد توجه شاعر بوده و سروده‌هایى در این زمینه دارد که غالباً مستزاد بوده است که براى سینه‎زنى سروده شده است و بیانگر وقایع کربلاست. ‎رباعیات: ‎تعداد ابیات در این قالب شعرى بسیار کم (14 بیت) مى‌باشد که در پایان دیوان آمده است[۷].

ج)- ‎سایر ویژگی‎ها:

در دیوان اشعار او گاهی به کلمات غریب و نامستعملی مانند: منهوب، ‎منکوب، ‎دواب، ‎عتاب، ‎غیاث، ‎نکاث، ‎قماط، ‎قربوس، ‎کلف و... برمی‌خوریم. او غزل‎هایى دارد که در تمام ابیاتش کلمه مخصوصى تکرار مى‎شود. از جمله غزلى با «ردیف» سماور و با مطلع زیر که بنا به خواست معشوقه‌اش در وصف سماور سروده است:

یار پرى‎چهره در کنار سماور کرده طراز چمن عذار سماور
خون دل عاشقان بود که به استکان ریخت ز قورى که بُد سوار سماور

همچنین در میان اشعار او به برخی تشبیهات و استعارات جالب برخورد می‌کنیم، مانند بوق غیرت، کشتی ایجاد، درهای جنون، ترک کمان‌دار، خرمن عمر، تیغ دو ابرو، شربت فنا، یونس دل، زنجیر توکل، عروس غنچه، کنگره قرب و...[۸].

«آشنایى شاعر با تفاسیر و کتب اسلامى و علوم ادبى، موجب شده است، شاعر ناخودآگاه از انباشته‌هاى فکرى خود به‌صورت تلمیح در شعر استفاده کند»[۹].

او در قصص اسلامى از ائمه معصومین و اهل‎بیت(ع)، ابراهیم، جبرئیل، مریم، رضوان، زلیخا، ساره، سلیمان، عمرو، عیسى، معاویه، نوح، یونس، یوسف، دنا فتدلى (النجم: 8)، آب حیات، قاب قوسين أو أدنى (النجم: 9)، قاف، شب اسرى، معراج و... براق، دجّال، دلدل، رفرف، طاووس، طور سینا، عقاب، عنکبوت، مار، هدهد... و در قصه‎‎های ملى و باستانى و... از ماجراهای اشکبوس، تهمتن، رستم، رخش، کیومرث، اسکندر، خضر، عنقا، منصور حلاّج، قباد، پشنگ و... استفاده کرده است[۱۰].

د)- ‎ملمّعات در شعر وهاج:

استناد به آیات و احادیث و اصطلاحات عربى در دیوان مشاهده مى‎شود و غالباً یکى از مصراع‎ها و یا هر دو مصراع بیت به عربى آورده شده است، مانند:

شحنه بازار عشقت زد خروش که «لدوا للموت وَ ابنوا لِلخَراب»

یا

ز دو لعل گشت شکرفشان که «أنا الشّهيد بكربلا»

و

فبدت على لمعاته، ظهرت على صفحاته طلعت على قبساته، أحدية حقّ‎ ذو المنن[۱۱]

.

ه)- ‎اوضاع اجتماعى و سیاسى:

در اشعارش ذکرى از اوضاع اجتماعى و سیاسى و تاریخى زمانه و روزگارش نشده است؛ فقط‍‎ در بیت 931، اشاره‌اى به سال سرودن قصیده (سنه 1310) دارد.

هزاروسیصدوده سال رفته است و هنوز به گوش جان رسد آواز گریه اطفال[۱۲]

.

و)- ‎نظیره‌گویى:

وهاج، شاعرى نظیره‌گوست که در این زمینه از حافظ‍‎، سعدى، مولوى، نظامى و... تغذیه فکرى داشته است. نمونه‌هاى مثالى زیر (ترکیبات، اصطلاحات، مضامین و...) گویاى مطلب است:

پرتو حسن تو چون شد جلوه‌گر بُرد از خلق دو عالم صبر و تاب

چنان‌که حافظ گوید:

در ازل پرتو حسنت ز تجلّى دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

و

روى به هر سو کنم نیست مرا اختیار مى‎کشدم سوى خود، سلسله موى دوست

چنان‌که سعدی گوید:

سلسله موى دوست حلقه دام بلاست هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

و

در بزم عاشقانى و از غایت ظهور هریک به جستجوى تو مدهوش و محو و مات

چنان‌که شیخ محمود شبستری گوید:

جهان جمله فروغ نور حق دان حق اندر وى زپیدایى است پنهان[۱۳]

.

وضعیت کتاب

فهرست مطالب در ابتدای اثر ذکر شده است. تعلیقات و لغات و اصطلاحات، فهرست اعلام و اشخاص، کتابنامه، تصاویر، فهرست غزلیات و قصاید، قطعات، مثنوی‎ها، مسمطات و رباعی‎ها در انتهای کتاب در فصلی مجزا آمده است.

محقق، در بازنویسی این اثر، رسم‌الخطی یکنواخت به‌کار گرفته و اختصارا با ذکر تفاوت‎های رسم الخطی نسخه اصلی و نسخه بازنویسی‌شده، سبک و شیوه رسم‌الخطی نسخه خطی را روشن ساخته است؛ مواردی همچون:

  1. باء تأکید فعل غالباً به فعل نمى‎چسبد؛
  2. «مى» در آغاز فعل جدا نوشته مى‎شود؛
  3. ترکیب‌هاى وصفى و اضافى به‌صورت جدا نوشته شده‌اند؛

و...[۱۴].

پانویس

منابع مقاله

مقدمه محقق.

وابسته‌ها