مدخل و درآمد علم کلام

مدخل و درآمد علم کلام، اثر علی ربابی گلپایگانی (معاصر)، تدوین دوباره مقالاتی است که در مجله کیهان اندیشه به‎ چاپ رسیده و بنا به گفته مؤلف، متن درسی (رشته تخصصی کلام) در‎ حوزه علمیه قم است.

مدخل و درآمد علم کلام
مدخل و درآمد علم کلام
پدیدآورانربانی گلپایگانی، علی (نویسنده)
ناشرمؤلف
مکان نشرايران - قم
چاپ1
زبانفارسی
تعداد جلد1

مؤلف در مقدمه ضمن انتقاد از مستشرقینی که مباحث کلامی را متأثر از فلسفه مسیحی و یونانی می‌دانند، هدف از تألیف کتاب را «بازشناسی تاریخ و هویت واقعی علم کلام اسلامی» در یک «متن منسجم و هماهنگ و کاملاً بی‌سابقه» معرفی می‌کند[۱].

ساختار

کتاب با پیشگفتار نویسنده آغاز، سپس مطالب آن در یازده فصل مطرح‎ شده است.

گزارش محتوا

فصل اول کتاب به اقسام تعریف علوم اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به مباحث مقدماتی می‌پردازد. ایشان بعد از هدف از تعریف علوم، سه نوع از تعریف، یعنی تعریف به‎واسطه موضوع، تعریف به‎واسطه غایت و تعریف بر پایه اسلوب معرفت را توضیح می‌دهد[۲].

نویسنده در فصل دوم و سوم به موضوع و تعریف علم کلام پرداخته است. ایشان درباره موضوع علم کلام می‌گوید: اگر جهت جامع مسائل کلامی را در نظر بگیریم، موضوع علم کلام، ذات و صفات الهی است و اگر موضوعات مختلف مسائل کلامی را مورد توجه قرار دهیم، موضوع علم کلام، اوضاع شریعت و عقاید دینی است[۳].

او بعد از ذکر تعاریف متفاوت از علمایی چون ابن خلدون، میر سید شریف، قاضی عضدالدین ایجی، تفتازانی، لاهیجی، شهید مطهری و... و نقص هرکدام از این تعاریف، تعریف خود را از علم کلام عرضه می‌کند و می‌گوید: علم کلام، علمی است که اصول و عقاید دینی را تبیین نموده و با استفاده از روش‎های مختلف استدلال به اثبات آن‎ها و پاسخگویی به شبهات و اعتراضات مخالفان می‌پردازد[۴].

فصل چهارم، درباره اهداف علم کلام و منزلت متکلمان است. نویسنده چهار فایده برای علم کلام ذکر می‌کند، سپس می‌گوید: متکلمان راستین، پرچم‎داران دفاع از مرزهای اعتقادی اسلام بوده و عهده‌دار رسالت تبلیغی و ارشادی پیامبران هستند و این منصب، بار سنگینی از مسئولیت را بر دوش آنان می‌گذارد که هرگاه با تعهد لازم به انجام آن همت گمارند، پاداشی عظیم را از جانب خداوند بزرگ دریافت خواهند نمود[۵].

او روایاتی را که در مذمت متکلمین آمده، ناظر به کلام جدلی می‌داند و می‌گوید: گروهی ناآزموده و فاقد صلاحیت کافی که خود را متکلم دانسته، به خود اجازه می‌دادند که در همه زمینه‎ها به تفکر و مناظره بپردازند و این روش نادرستی بود که از آن در منابع روایی نهی شده است[۶].

تاریخ پیدایش اصطلاح کلام، دلیل نام‎گذاری علم عقاید به علم کلام، علم اصول دین، فقه اکبر و توحید و صفات، از مباحث فصل پنجم کتاب است[۷].

فصل ششم درباره رابطه علم کلام با علوم دیگر، همچون منطق، معرفت‎شناسی، فلسفه اولی، فقه، اصول فقه، تفسیر، اخلاق و علوم تجربی است. ایشان در پایان به قلمرو علم کلام اشاره می‌کند و می‌گوید: علم کلام، قلمروی گسترده‌تر از بحث پیرامون آنچه به‌عنوان اصول دین یا اصول عقاید از آن یاد می‌شود، دارد؛ زیرا متکلم علاوه بر رسالت تبیین و اثبات اصول عقاید و دفاع از آن‎ها، رسالت پاسخگویی به هرگونه سؤال یا اشکالی که در رابطه با مجموعه تعالیم و احکام دینی مطرح می‌شود را نیز برعهده دارد؛ بنابراین، علم کلام، هم رسالت دفاع از اصول دین را دارد و هم رسالت دفاع از فروع دین را[۸].

کاربرد استدلال در مباحث کلامی، عنوان فصل هفتم کتاب است. نویسنده بعد از ذکر صناعات پنج‎گانه، مواد و صور استدلال، می‌گوید: روش استدلال در کلام، متنوع و مختلف بوده و چه از نظر صورت و چه از نظر ماده، منحصر در روش خاصی نیست[۹].

فصل هشتم به شباهات و تفاوت‎های دو علم کلام و فلسفه اختصاص یافته است.

درباره تفاوت‎های این دو علم می‌توان گفت: در هیچ‎یک از دو نظام فلسفی (اشراق و مشاء)، به مشهورات و مسلمات استناد نمی‌شود و نیز از روش‎های ظنی استدلال، مانند تمثیل و استقرا استفاده نمی‌گردد، بلکه دلایل فلسفی از نظر ماده و صورت، برهانی و یقینی باید باشند، ولی رعایت این شرط در دلایل کلامی به‌عنوان یک اصل کلی لازم نیست؛ آری آنجا که متکلم در مقام کسب معرفت تفصیلی و تحقیقی پیرامون عقاید دینی است، رعایت شرط مزبور برای او لازم می‌باشد، ولی در جبهه نبرد کلامی با حریف در استفاده از شیوه‎های مختلف استدلال آزاد است[۱۰].

در فصل نهم، به سیر تاریخی پیدایش علم کلام و ظهور فرقه‎های گوناگون، اشاره شده، سپس در باب علل ظهور این علم مطالبی بیان گردیده است.

بحث‎های کلامی در شکل‎های مختلف تعلیم، مناظره و پرسش و پاسخ، در دوره پس از رحلت پیامبر(ص) نیز تا شهادت امام علی(ع) ادامه داشت، ولی از مذاهب کلامی خبری نبود؛ زیرا موقعیت ممتاز امام علی(ع) سبب شده بود که وی به‌عنوان مرجع رسمی پاسخگویی به سؤالات علمی و دینی شناخته شود و هیچ رأی و نظری مخالف با رأی او پذیرفته نگردد[۱۱] و بعد از آن حضرت مباحث کلامی تا نیمه اول قرن اول هجری به‎صورت شفاهی و گفتاری انجام می‌گرفت، سپس وارد مرحله جدیدی شد که روش تدوین و نوشتار جایگزین مباحث شفاهی شد. در مرحله اول (تا نیمه قرن اول هجری)، «خوارج» تنها فرقه کلامی بود که در این زمان پدید آمد. آن‎ها اندیشه مشرک و کافر بودن مرتکب کبیره را مطرح نمودند. در مرحله بعدی، نخستین فرقه کلامی که در این مرحله به وجود آمد، فرقه «قدریه» بود. پیشتاز این تفکر معبد جهنی (متوفی 80ق) است. آنان به انگیزه دفاع از اصل عدل خداوند و اثبات اختیار انسان، اراده و قدر پیشین الهی را در مورد افعال اختیاری انکار نمودند[۱۲].

پس ‎از این دو فرقه، فرقه کلامی دیگری به نام «مرجئه» به وجود آمدند و در اوایل قرن دوم هجری، مذهب کلامی «معتزله»، توسط واصل بن عطاء (متوفی 131ق) پدید آمد[۱۳].

نویسنده در ادامه، سه مرحله از پیدایش تا تکامل فرقه‎های کلامی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. ایشان مهم‎ترین عوامل پیدایش کلام اسلامی را عوامل داخلی می‌داند و عواملی همچون ارتباط مسلمانان با ملل و نحل مختلف را از عوامل خارجی می‌داند که در پیدایش یا تحول کلام اسلامی تأثیر داشته است[۱۴].

نویسنده در فصل دهم به تطور علم کلام و طرح مسائل جدید پرداخته است. مقصود از تحول و پویایی علم کلام این است که متکلم، مسائل جدید کلامی را به‎خوبی بشناسد و با بهره‌گیری از روش‎های مناسب به بررسی آن‎ها بپردازد[۱۵]؛ البته باید به این مسئله نیز توجه داشت که چون گاهی مسائل جدید، مبتنی بر مبانی علمی و فلسفی نوین می‌باشند، شناخت آن مسائل متوقف بر شناخت مبانی آن‎ها است و حقیقت کلام جدید نیز چیزی جز این آگاهی‎های جدید برای پاسخگویی به مسائل نوین کلامی نیست[۱۶].

نویسنده، دلایل تطور علم کلام را چنین شرح می‌دهد: برخی از مسائل کلامی تحت تأثیر مسائل فلسفی قرار گرفته و نیز برخی از آراء علمی در سرنوشت معرفت‎های دینی و کلامی تأثیر نهاده و سبب تحول آن‎ها شده است؛ علاوه بر آن، مسائل اجتماعی و سیاسی نیز در این تطور، نقش بسزایی داشته است[۱۷].

نویسنده در فصل پایانی کتاب با عنوان جایگاه تفکر عقلی در الهیات، مقاله‌ای را که با مراجعه به آثار شهید مطهری، تنظیم نموده، عرضه کرده است[۱۸].

وضعیت کتاب

فهرست محتویات و فهارس فنی در انتهای کتاب آمده است.

پاورقی‎ها به ذکر مستندات مطالب اختصاص یافته است.

آقای محمدتقی سبحانی، نقدهایی پیرامون این کتاب دارد، به شرح زیر:

  1. نظریاتی که مؤلف محترم برگزیده، بعضاً ضعیف‎ یا‎ مخدوش‎ است و احیاناً در رد اقوال مخالف چندان موفق‎ نیست‎.
  2. علی‌رغم ادعای مقدمه، نظریات ارائه‎شده، از انسجام و هماهنگی لازم برخوردار نیست و منطقاً یکدیگر را تأیید نمی‌کند‎.
  3. از‎ منابع‎ دست ‎اول کلام، ملل و نحل، تاریخ، تذکره و طبقات در تحلیل‎ مباحث، به‎قدر کافی استناد نشده است. کتاب از تحقیقات جدید هم خالی است. در پاره‌ای موارد‎ به‎ منابعی‎ استناد شده که از جهت مورد نظر، اعتبار و سندیتی ندارند.
  4. در‎ مواردی‎ که لازم بود آراء و اندیشه‎های مخالف عرضه شود تا خواننده با مباحث مطرح‎شده دقیقاً‎ آشنا‎ شود‎، مؤلف با طرح نظریه خویش به‎سرعت از مسئله گذشته است.
  5. در‎ تحلیل‎های‎ تاریخی‎ کتاب، کاستی‎هایی وجود دارد.
  6. در مباحث کلام جدید و به‎طور کلی آنجا که مؤلف محترم به اندیشه‎های‎ جدید کلامی و فلسفی می‌پردازد، ضعف کتاب بیشتر است[۱۹].

پانویس

  1. ر.ک: سبحانی، محمدتقی، ص62
  2. ر.ک: متن کتاب، ص9-14
  3. ر.ک: همان، ص27
  4. ر.ک: همان، ص39
  5. ر.ک: همان، ص52-53
  6. ر.ک: همان، ص56
  7. ر.ک: همان، ص63-73
  8. ر.ک: همان، ص95
  9. ر.ک: همان، ص110
  10. ر.ک: همان، ص125
  11. ر.ک: همان، ص138
  12. ر.ک: همان، ص138-139
  13. ر.ک: همان، ص140
  14. ر.ک: همان، ص154
  15. ر.ک: همان، ص158
  16. ر.ک: همان، ص160
  17. ر.ک: همان، ص162
  18. ر.ک: همان، ص189
  19. ر.ک: سبحانی، محمدتقی، ص62-63

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. سبحانی، محمدتقی، «نقدی بر کتاب مدخل و درآمد علم کلام»، آینه پژوهش، خرداد و تیر1373، شماره 25.

وابسته‌ها

ما هو علم الكلام