بلاشر، رژیس

رژى بلاشر «Régis Blachère» شرق‌شناس و عربی‌دان فرانسوی و یکی از مترجمان قرآن به زبان فرانسوی.

بلاشر، رژیس
نام بلاشر، رژیس
نام‎های دیگر ب‍لاش‍ر، رژی‌

ب‍لاش‍ی‍ر، ری‍ج‍ی‍س‌

ب‍لاش‍ی‍ر، ر.

بلاچر، رژیس

رژیس بلاچر

نام پدر
متولد 1900 م
محل تولد پاریس
رحلت 1973 م
اساتید
برخی آثار در آستانه قرآن
کد مؤلف AUTHORCODE01276AUTHORCODE

معرفى

در سى ام ژوئيه سال 1900 آغاز قرن بيستم ميلادى در شهر پاريس بدنيا آمد و بعد از ظهر هفتم اوت 1973 زندگى خود را به آرامى پشت سر گذاشت. او تا آخرين لحظه حيات در ميان همكاران و دوستانش به كار اشتغال داشت. او در خانواده كوچك متوسطى بدنيا آمده بود. پانزده ساله بود كه با پدر و مادرش روانه مراكش شد. در آن وقت مراكش مستعمره فرانسه بود.

تحصيلات

بعد از تحصيلات متوسطه او در كازابلانكا داوطلب مترجمى شد. اما اين كار را مطابق سليقه خود نيافت. اين بود كه در مدرسه مولاى يوسف، رباط به تحصيلات عالى‌ترى ادامه داد. در 1922 ليسانس گرفت. در 1924 روانه الجزيره شد و در بازگشت به رباط، در همان مدرسه مولاى يوسف به كار تدريس اشتغال ورزيد.

فعاليتهاى علمى و پژوهشى

در 1929 بود كه مؤسسه مطالعات عالى مراكش تأسيس شد و او تا 1935 مديريت آنجا را به عهده داشت. در اين تاريخ، او رساله دكترايش را در مرحله اول درباره ابوالطيب متّنبى شاعر سورى متوفاى /354 965 كه اشعر شعراى اسلامى شمرده شده، و در مرحله دوم ترجمه طبقات الامم سعيد اندلسى قرن چهارم/ يازدهم را در دانشگاه سوربن پاريس گذراند. او بعد پروفسور «مدرسه ملى زبانهاى شرقى» پاريس شد كه تا 1950 بدان كار ادامه داد.

از 1956 تا 1965 مدير «مؤسسه مطالعات اسلامى آكادمى پاريس» و عضو آكادمى‌هاى قاهره و دمشق بود. در 1972 به عضويت «انستيتو دو فرانس» انتخاب شد.

مقالات او در دائرةالمعارف اسلام (چاپ اول) حاكى از اطلاعات وسيع او است از جمله درباره: عباس بن احنف، ابوصخر هذلى، اخطل، عمرو بن كلثوم، عنتره، ذو الرمة، بشار بن برد، فرزدق و غيره. در انسيكلوپدى بزرگ فرانسه نيز درباره ابونواس و شوقى و معرّى و غيره... مقالات متعددى داشت.

اما كار اساسى او «تاريخ ادبيات عرب از آغاز تا پايان قرن 15» است كه از كارهاى شناخته شده جهانى در اين زمينه است.

در زمينه اسلام‌شناسى نيز كتاب «مسأله محمد(ص)» در 1952 به عنوان كتابى پرمايه و تا اندازه‌اى بى‌طرف شناخته شد. كار معروف ديگر او ترجمه قرآن است كه نهايت تلاش را به كار برده تا در سر حد اعتدال و در كمال فصاحت باشد، و شايد هم تا حدى در اين تلاش موفق بوده، چنانكه ترجمه او يكى از بهترين ترجمه‌هاى قرآن به زبانهاى اروپائى شناخته شده‌است.اين كار او مقدمه‌اى داشت كه بعد به صورت كتاب موجود در آمد.

بلاشر همچنان كه در زمينه اسلام‌شناسى از سرشناسان جهان غرب است، در قلمرو زبان و ادبيات عرب نيز از برجستگان شمرده مى‌شود و همين مقدمه به خوبى نشان دهنده آن است كه تا چه حد حتى به لهجه‌هاى بدوى و مكى و مدنى تسلط كامل داشت.

در سال 1945 كه نخستين بار ترجمه بلاشر از قرآن منتشر شد، آن كار مقدمه‌اى داشت كه سخت مورد توجه علاقه‌مندان قرار گرفت. اين اثر روشنترين نمودار انتقاد منابع و مباحث تاريخى و لغوى و ادبى شناخته شد.

بخصوص درباره تدوين و تثبيت قراءت كنونى مورد توجه قرار گرفت.

لذا نویسنده ترجيح داد كه آن مقدمه را با تجديد نظرهاى اساسى جداگانه به طور مستقلى چاپ كند. اين تجديد نظرها به عمل آمد و در سپتامبر 1958 در پاريس به چاپ رسيد. در اين چاپ جديد، در بسيارى از موارد، از جمله در فصل ترجمه قرآن به زبانهاى اروپائى كه براى اروپائيان بسيار جالب توجه است تجديد نظر اساسى كرد و براى سهولت مراجعه فهرستهاى لازم را بدان افزود. البته درباره قرآن مجيد آثار زيادى به زبان فرانسه وجود داشت، چه آثار عوامانه و چه مطالعات عالى تخصصى. ولى به واقع، اين آثار، كنجكاوى يك پژوهشگر و خواستار را توجيه و ارضاء نمى‌كرد. بلاشر توانست با انتشار اين اثر، تاريخى زنده از قرآن مجيد را در اختيار خواننده غير متخصص فرانسوى بگذارد. در اين اثر بيشتر او بر كار معروف نلدكه در «تاريخ قرآن» تكيه داشت كه بعدها توسط شوالى، برجشتر اسروپرتزل توسعه يافت. او در اين اثر بر مباحث لغوى، تاريخى، تنظيم دوباره آيات بر حسب نزول، مكى و مدنى بودن آيات تكيه زيادى كرده و بسيارى از نكات مبهم را براى خواننده فرانسوى زبان روشن كرده است. رويهمرفته، بلاشر در اين اثر خود موفق بوده است. او تا حدى كه اطلاعاتش اجازه مى‌داده و منابع در اختيار او كفايت مى‌كرده، در راه كمال كار خود كوشش كرده و تا جائى كه مى‌توانسته كوشيده تا بى‌طرفى خود را حفظ كند. نمونه‌اى از آن بحثى است كه درباره تحريف قرآن دارد و بهيچوجه تندرويهاى امثال ويل و كازانوا و حتى گلدزيهر و نلدكه در آن ديده نمى‌شود. در نتيجه كتاب او خالى از حملات تند و بى‌رويه‌اى است كه در جامعه استشراق بود.

اين نكته را هم نبايد ناگفته گذاشت كه با وجود تلاش براى بى‌طرفى، او از نظر فرق اسلامى به شدت تحت تأثير مخالفان شيعه است كه جابجا تذكر داده شده است. البته اول بار اروپائيان از راه دنياى تسنّن بود كه با تشيّع آشنا شدند و درگيريهاى بعدى آنها نيز بيشتر با جمعيت سنى مذهب بود. اكثريت مسلمانها را اهل تسنن تشكيل مى‌دادند و مصالح عملى دولتهاى غربى نيز چنان ايجاب مى‌كرد. اين است كه اروپائيان در همه جهات با سنت آشنا شدند و از اصول اعتقادات شيعه به كلى جدا ماندند. اين عدم آگاهى كامل، موجب درك غلط تشيع و گمراهى‌هاى فراوان گشته است. بلاشر را هم جا به جا مى‌بينيم كه از سهم عظيم شيعه در اسلام بى‌خبر و ناآگاه مانده است. فراموش نكنيم هر چند او يكى از استادان بنام جهان غرب باشد و سعى در رعايت بى‌طرفى هم كرده باشد، بهر حال فردى است غير مسلمان و از كنه و حقيقت بسيارى از مطالب به دور. به همين دليل به ناچار هر جا لازم بوده نظرش توضيح و تصحيح گرديده است. با وجود اينها، نمى‌توان كتمان كرد كه سالها كار و استمرار مطالعه در اين زمينه، بدو چنان تبحّرى بخشيده كه اثرش امروز براى يك خواننده شرقى نيز خالى از فايده نيست. از يك طرف مسائلى مطرح مى‌شود كه حاوى اطلاعات بسيار

جالب توجهى است و از طرف ديگر، روش كار يك غربى در علوم اسلامى، نحوه طرح مسائل، نوع مواجهه با مطالب، طرز مراجعه به مدارک و بالاخره نتيجه‌گيرى و استنباطات شخصى، همه اينها كه به نحو بارزى در كار بلاشر منعكس است، مى‌تواند براى يك شرقى در خور توجه خاص قرار گيرد.

منابع

  1. مقدمه در آستاته قرآن، ترجمه دكتر راميار: ص3
  2. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، بهاء‌الدين خرمشاهى، ج ا ص383


وابسته‌ها