قطب شیرازی، عبدالله
ملا عبدالله قطب بن محيى، از معدود نويسندگان عارف قرن نهم مىباشد كه نامش در تذكرهها نيامده است. شخصيت، آثار و اقدامات قطب با همه اهميتى كه در تحولات فكرى ايالت فارس دارد، تاكنون ناشناخته مانده است؛ هرچند، مورّخان همعصر او و از آن جمله، روزبهان خنجى در «عالمآراى امينى» و مصلحالدين لارى در «مرآة الادوار و مرقاة الاخبار» او را از بزرگان و مشاهير فارس دانستهاند.
نام | عبدالله قطب شیرازی |
---|---|
نام های دیگر | شیرازی، عبدالله
شیرازی، عبدالله قطب قطب شیرازی، عبدالله |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | |
اساتید | |
برخی آثار | منتخب مکاتيب قطب |
کد مؤلف | AUTHORCODE03482AUTHORCODE |
تاريخ تولد و وفات او بر ما معلوم نيست، اما با توجه به شواهد موجود مىتوان گفت كه قطب بن محيى بين سالهاى 838 تا 909ق مىزيسته است و فرزند محيىالدين كوشكنارى لارى و استاد حكيم معروف ملا جلالالدين دوانى (830 - 918ق) بوده است.
قطب شاگرد شيخ زيدالدين جعفر خوافى خراسانى بوده و نسب او با چندين واسطه به عارف بزرگ ابىالنجيب سهروردى مىرسد و از نوادههاى سعد بن عباده خزرجى انصارى مىباشد.
از ابتداى زندگى قطب اطلاع اندكى در دست است. او در يكى از نامههاى خود اشارهاى كوتاه به مهاجرت خود از خُنج نموده است. خنج در قرن هشتم و نهم قمرى يكى از پايگاههاى مهم فكرى و تربيت علما و انديشمندان بوده است. در نيمه دوم قرن نهم قمرى ظهور طبقهاى از علما، از مهاجرين نواحى ساحل خليج فارس و از منطقهاى به نام كوشكنار به رهبرى عبدالله قطب بن محيى در خنج، شرايط ويژهاى را به وجود آورد.
پس از مدتى و بنا به دلايلى، ادامه زندگى براى او در آنجا ميسر نبود و ناگزير به جهرم، سپس شيراز و اخوانآباد هجرت نمود.
وى يكى از معدود رهبران فكرى و دينى است كه با روش مخصوص به خود و از طريق نگارش انبوه مكاتبات اخلاقى - علمى به رهبرى و اداره اجتماع اقدام نموده است. از سوى ديگر مبلغين او در نواحى مختلف فارس و ساحل خليج فارس پراكنده مىشدند و به تبليغ ايدههاى رهبر خود مىپرداختند.
محتواى برخى از مكاتبات او نشان از چرخش وى در تمايلات مذهبى دارد و نيز بيانگر نزدیکى انديشه او به تفكرات شيعى است. آيا او نيز همچون انديشمند بزرگِ معاصرش، ملا جلالالدين دوانى در پايان عمر خود، گرايشهاى شيعى پيدا نموده است. در تفكر مذهبى قطب و پيروانش، احترام و ارادت بسيار به ائمه اطهار(ع) ديده مىشود و محتواى مكتوبات او نيز كه مستفاد از روايات اهلبيت است، نشان از نزدیکى تفكرات مذهبى و سياسى او به انديشههاى شيعى دارد. شايد او نيز مانند دوانى در اوايل عمر، سنىمذهب بوده، ولى بعدها به مذهب شيعه اماميه پيوسته است. برآورد دقيق و منطقى اين برداشت به مطالعه و تحقيق بيشتر و عميقترى نيازمند است؛ با توجه به اينكه امكان دارد او در موضع تقيّه بوده است.
بههرحال، قطب سالهاى پايانى عمر خود را در شهرى كه با درايت و مديريت خود ساخته شده بود بسربرد و به تربيت شاگردان بسيارى پرداخت كه به او اعتقاد و ايمان كامل داشتند و با حمايت جدى و پيگيرانه او، اين شهر از رونق و اعتبار خاصى در فارس برخوردار شد و در حيات بنيانگذارش به «قطبآباد» شهرت يافت. هدف اصلى او به وجود آوردن مدينه فاضلهاى بود كه در آن، شهروندانش شرايط لازم براى رسيدن به كمال را تجربه كنند. او با همكارى و همدلى يارانش موفق به اجراى اهداف خود شد و حداقل در حياتش شاهد به ثمر نشستنِ آرزوهايش بود، هرچند به گونه محدود.
تذكر اين نكته مناسب است كه صاحب مكاتيب، گذشته از مقام حكمت و عرفان در شعر و ادب نيز جايگاه عالى داشته و يكى از ادباى كمنظير در خطه فارس بوده است. همچنين وى اشعار بسيارى را سروده و يكى از شعراى بزرگ شيراز به شمار مىرفته و ديوان اشعارى از او به جا مانده است. بسيارى از اشعارى كه در مكاتيب وى آمده از خود او مىباشد.
قطب اساس سلوك و سير عملى را خردورزى و دانش منوّر به نور وحى مىداند. عبدالله قطب شاگردان و مريدان خود را به كسب و كار و تلاش، تحصيل علم، سير و سلوك و رياضات شرعى، سعى در اصلاح امور اجتماع مسلمين، حضور مثبت و پويا در جامعه و احياى سنّت نبوى(ص) دعوت كرده و در اين رابطه راهكارهاى عملى ارائه داده است.
قطب، عمرش را صرف تهذيب و تصفيه اخلاقى و رشد علمى و عقلانى افراد جامعه خويش نموده و با بدعتهاى صوفىنمايانِ كجفهم كه احياناً انزواطلبى منفى، بىتفاوتى نسبت به امور سياسى مسلمين را رويه خود كرده بودند، بهشدت مخالف بوده و با آنها برخورد مىكرده است. بههرحال، عبدالله قطب، عارفى راستين بود كه اصلاح و تهذيب و رشد عقلانى جامعه مسلمين و تشكيل مدينه فاضله نبوى(ص) را وجهه همت خود قرار داده بود.
مهمترين اثر او «مكاتيب» است.