ماتریدی، محمد بن محمد
ابومنصور محمدبن محمدبن محمود ماتريدى سمرقندى (م333 ه.ق) در قريه ماتريد يا ماتريت از روستاهاى سمرقند به دنيا آمد. برخى از نويسندگان نسب وى را به ابوايوب انصارى مدنى، صحابى بزرگوار پيامبر و ميزبان آن حضرت درآغاز هجرت، رسانيدهاند، اما در اين مورد جاى ترديد وجود دارد و اين نسبت مستند به هيچ سندى نيست.
نام | ماتریدی، محمد بن محمد |
---|---|
نام های دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 333 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE1721AUTHORCODE |
پيروان ماتريدى، وى را با القابى همچون «الشيخ»، «الفقيه»، «علم الهدى»، «امام الهدى»، «امام اهل السنه» و «امام المتكلمين» توصيف مىكنند. همه شرح حال نويسان تاريخ وفات وى را سال 333 ه.ق دانستهاند، اما در مورد تاريخ ولادت او سندى در دست نيست. البته تخمينهايى در اين مورد وجود دارد؛ مثلاً سالهاى 238، 248 و 258، كه با توجه به تاريخ وفات دو استاد ماتريدى؛ يعنى محمدبن مقاتل رازى (م 248 ه.ق) و نصيربن يحيى بلخى (م 268 ه.ق) است.
عوامل پنهان ماندن نامِ ماتريدى
برخى بر اين عقيدهاند كه شايد عدم بيان شرح حال ماتريدى (و غفلت يا اهمال در آن) چه از سوى ماتريديه و چه از سوى ديگران، به خاطر عوامل و اسباب زير باشد:
1. دور بودن ماتريدى از مركز حكومت كه معمولاً محل رفت و آمد اكثر عالمان از سراسر سرزمينهاى اسلامى بوده است.
2. در ابتداى كار، سياستمداران و نيروهاى حاكم از ماتريديه پشتيبانى نكردند برخلاف معتزله و اشاعره.
3. ماتريدى به مراكز علمى در جهان اسلام مثل مكه، مدينه، بغداد و دمشق و... مسافرت نكرده است چه اينكه اگر وى اين شهرها را بازديد مىكرد و با دانشمندان آنها ملاقات مىنمود و با آنها مناظرهى علمى انجام مىداد، حتماً مشهور مىشد و همچنان در تاريخ آن سرزمينها شناخته مىشد.
4. حنفىها در كتابت طبقات دانشمندانشان دير اقدام كردند و اولين كتاب آن در قرن هشتم تأليف شده كه به نام «الجواهر المضية» را به خود گرفت.
ابومنصور ماتريدى در سمرقند وفات كرد و مدفن وى در قبرستان «جاكرديزه»، كه از بزرگترين قبرستانهاى جهان اسلام است، زيارتگاه پيروان اوست.
استادان و شاگردان
ابومنصور ماتريدى نزد چهارتن از علماى مشهور زمان خود كه همه از شاگردان و پيروان ابوحنيفه بودند، تلمذ كرد كه عبارت بودند از:
1. ابوبكر احمدبن اسحاق جوزجانى؛ 2. نصيربن يحيى بلخى (م 248 ه.ق)؛ 3. محمدبن مقاتل رازى قاضى رى (م 248 ه.ق)؛ 4. ابونصر احمدبن العباس، معروف به فقيه سمرقندى.
علامه زبيدى، كه خود از ماتريديان است، مىگويد: «ماتريدى نزد امام ابونصر عياضى تلمذ كرد... و از اساتيد او ابوبكر احمدبن اسحاق بن صالح جوزجانى... و محمدبن مقاتل رازى بود. دو فرد نخست از شاگردان ابوسليمان جوزجانى بودند كه خود او از شاگردان ابويوسف و محمدبن حسن شيبانى از شاگردان ابوحنيفه بودند اما استاد چهارم او، يعنى محمدبن مقاتل بدون واسطه نزد ابوحنيفه شاگردى كرده است. بنابراين، ماتريدى گاه با دو واسطه و گاه با سه واسطه به امام خود (ابوحنيفه) متصل مىشود.»
اما شاگردان وى: عدهاى از علماى بنام حنفى نزد ماتريدى تلمّذ كردهاند كه برخى از آنان عبارتند از:
1. ابوالقاسم اسحاق بن محمد بن اسماعيل، مشهور به حكيم سمرقندى؛ 2. امام ابوليث بخارى؛ 3. امام ابومحمد عبدالكريم بن موسى بزدوى؛ 4. امام ابوالحسن على بن سعيد رُستغفنى.
آثار
ماتريدى ذهن فعال و خلّاقى داشته و در زمينه علوم مختلف ازقبيل فقه، اصول، تفسير و كلام آثارى ازخود برجاى گذاشته است كه عبارتند از:
1. كتاب التوحيد(اثر مورد بحث)،2. تأويلات اهل السنه، كه در زمينه تفسير است و با تحقيق دكتر ابراهيم عوضين در مصر چاپ شده است.3. مآخذالشريعه؛ 4. الجدل فى اصول الفقه؛ 5. كتاب المقالات؛ 6. بيان وهم المعتزله؛ 7. رد اوئل الادله للكعبى؛ 8. رد وعيد الفساق للكعبى؛ 9. رد تهذيب الجدل للكعبى؛ 10. رد اصول الخمسه للباهلى؛ 11. الرد على القرامطه؛ 12. ردالامامه لبعض الروافض؛ 13. پندنامه.
جايگاه علمى
از كتب و آثار ماتريدى پيداست كه وى ذهن وقاد و استعداد سرشارى داشته است. ماتريدى با عمر طولانى و قوه عقلى توانمند خود در بسيارى از علوم شركت تام و تبحر فراوان داشت. اما فن اصلى او علم كلام است، به گونهاى كه حتى تفسير او نيز صبغه كلامى به خود گرفته است.
نويسنده كتاب الماتريدية دراسةً و تقويما مىنويسد: «ماتريدى در تاريخ انديشه اسلامى جايگاه عظيمى دارد؛ چرا كه وى مؤسس يكى از مكاتب كلامى است كه در جهان اسلام انتشار دارد... و هركسى كه نوشتههاى او را ملاحظه كند... و بر معانى نغز و دقيق، و دلايل استوارى كه در آن است، واقف گردد... درمىيابد كه وى از كرامات و مواهب الهى برخوردار بوده است.»
آرى، ماتريدى مؤسس مكتب كلامى است كه شمار كثيرى از اهل سنت پيرو آنند و بسيارى از عالمان و دانشمندان اهل سنت به پيروى از وى مفتخرند و حتى بسيارى از دانشمندان اشعرى مسلك مانند عبدالقاهر بغدادى (م429) و امام الحرمين (م 478) در مباحثى همچون اثبات حدوث عالم، وجود خدا و صفات او، ارزش عقل انسان، ضرورت وحى و... از او متأثرند.
منشأ و مصدر آراى ماتريدى
چنانكه پيشتر خاطر نشان گرديد، همه استادان ماتريدى از شاگردان با واسطه ابوحنيفه، يكى از چهار فقيه اهلسنت، بودند و از طرفى، ماتريدى خود بارها تأكيد كرده است كه پيرو و شاگرد ابوحنيفه است. بنابراين، منشأ و مصدر آراى ماتريدى در اصول و كليات، ابوحنيفه است. ابوحنيفه پيش از پرداختن به فقه، از علماى علم كلام و داراى روش و آراى كلامى بود. ماتريدى كه در فقه پيرو مكتب ابوحنيفه است، در كلام نيز تا حدى از او متأثر است.
ابوزهره مىگويد: «از مقايسه آراى ابوحنيفه و آراى ابومنصور ماتريدى روشن مىگردد كه اين آراء در اصول باهم تلاقى دارند و از همين جهت است كه علما معتقدند آراى ابوحنيفه اصلى است كه آراى ماتريدى فرعى از آن است و علماى عراق و اطراف آن در فقه پيرو آراى ابوحنيفهاند، اما در عقايد به آراى وى توجهى نكرده و به آراى فقها و محدثان و اشاعره اكتفا كردهاند؛ ليكن علماى ماوراءالنهر علاوه بر عنايت به آراى فقهى ابوحنيفه، به آراى كلامى او در زمينه عقايد نيز توجه و عنايت مبذول داشتهاند.»
بنابراين، روشن مىگردد كه اساس و بنياد انديشههاى ماتريدى برگرفته و ملهم از ابوحنيفه است، ليكن، شمسالدين سلفى معتقد است كه ماتريدى به واسطه استادان خود برخى از انديشههايش، از جمله آموزه كلام نفسى را از ابن كلاب گرفته است و مؤيد اين مطلب وجود كلابيه در سمرقند است.
اما به نظر مىرسد اين مطلب درست نباشد؛ چرا كه وجود كلابيه در سمرقند و مرو دليل بر تأثيرپذيرى ماتريدى از آنها نيست؛ چنانكه در خراسان آن روز اماميه نيز وجود داشتند و آراى كلامى ماتريدى به آنان خيلى نزدیک است، اما ماتريدى از آنها متأثر نگرديد، بلكه با آنها شديدا مخالف بود.
درستتر آن است كه بگوييم: اساس و بنياد انديشه ماتريدى، آراى ابوحنيفه است، اما در جزئيات و شيوه استدلالها ذهن خلّاق و وقاد خود وى توليد انديشه كرده است. وى با استفاده از علوم مختلفى كه در خود جمع كرده بود، توانست نظام كلامى متقن و منسجمى را پىريزى كند.
روش كلامى ماتريدى و مقايسه آن با روش اشعرى
روش كلامى ماتريدى كه بر اساس آن نظام فكرى خود را استوار كرد، بر دو پايه عقل و نقل مىباشد. ماتريدى به عقل بسيار بها مىدهد و در عين حال از نقل هم سود مىبرد. چنانكه در آغاز اين نوشتار اشاره گرديد، ماتريدى انديشه كلامى خود را براى صلح و آشتى ميان معتزله و اهل حديث ارائه كرده است و از اينرو مىكوشد همواره راهى ميان آن دو مكتب برگزيند. لابه لاى كتاب التوحيد وى پر از نزاع و مجادله با دو طرف است. او گاه جانب معتزله، گاه جانب اهل حديث و گاه طريق مخصوص به خود را در پيش مىگيرد.
ماتريدى در انديشه خود تنزيهى است و هر آنچه را كه مستلزم تجسيم و تشبيه خدا و يا نقص و امكان در ساحت او باشد، مردود مىشمارد، اما مانند معتزله هم نيست كه قايل به نفى صفات باشد.
ابوالحسن اشعرى نيز در اين انگيزه كه مىخواهد ميان معتزله و اهل حديث آشتى ايجاد كند، با ماتريدى هماهنگ است؛ وى نيز راهى ميان آن دو مكتب را بر مىگزيند، اما تفاوتهايى ميان وى و ماتريدى وجود دارد. بسيارى از كسانى كه در باب ماتريدى سخن گفتهاند، به مقايسه ميان روش اشعرى و ماتريدى پرداختهاند. در اين باب نظرات گوناگونى ارائه شده است:
برخى معتقدند كه ميان اشعرى و ماتريدى تفاوت عمدهاى وجود ندارد و آن دو در روش و نظر، در اهمّ مسائل علم كلام اتفاقنظر دارند. دكتر فتحالله خليف و شمسالدين سلفى از طرفداران اين نظريه هستند. دكتر خليف مىگويد: «دو شيخ اهلسنت روش واحدى دارند و در اهمّ مسائل علم كلام، كه مورد اختلاف فرقههاى كلامى است، متفق هستند.» اما به نظر مىرسد اين ديدگاه چندان درست نباشد؛ زيرا با ملاحظه كتب اشعرى و ماتريدى در مىيابيم كه تفاوت در روش و رأى ميان آن دو بسيار اساسى و گسترده است. اشعرى براى عقل انسان چندان ارزشى قايل نيست و بيشتر ظاهرگراست. به عنوان مثال، وى براى خدا وجه و يد اثبات مىكند، اما ماتريدى به عقل بيشتر بها مىدهد و اين امور را نمىپذيرد.
ديدگاه دوم، نظر احمد امين مصرى است. وى مىگويد: «رنگ اعتزال در مكتب اشعرى آشكارتر است و اين امر بدان جهت است كه اشعرى مدتى طولانى در مكتب اعتزال بوده است.» وى سپس براى اين مدعاى خود چنين شاهد مىآورد كه «اشعرى قايل به وجوب عقلى شناخت خداست، اما ماتريدى اين امر را نمى پذيرد.
شگفتآور است كه شخصى مانند احمد امين مصرى چنين اشتباهى را مرتكب شده است. گذشته از نادرستى اصل ادعاى وى، استشهاد وى دقيقا برعكس است؛ يعنى ماتريدى قايل به وجوب عقلى معرفت خدا و اشعرى قايل به وجوب نقلى آن است. بنابراين، استشهاد وى كاملاً نادرست است، چنانكه اصل ادعاى وى نيز صحيح نيست. اشعرى، هرچند مدتى طولانى در مكتب اعتزال به سر برده است، اما اين دليل نمىشود كه روش وى پس از عزلت از اعتزال نيز، اعتزالى باشد.
ديدگاه سوم در اين باب، كه بيشتر محققان آن را اختيار كردهاند، اين است كه روش و آراى ماتريدى در بسيارى از مسائل اساسى علم كلام با اشعرى اختلاف دارد، چنانكه در مواردى توافق نيز دارند. از اين منظر، اختلاف آن دو از اين حيث است كه ماتريدى به عقل بيشتر بها مىدهد و به مكتب اعتزال نزدیک تر است. در حقيقت، ماتريدى در نقطه ميانى اشعرى و معتزله قرار دارد. امام ابوزهره مىگويد: «در روش ماتريدى عقل سلطه عظيمى دارد، اما اشاعره به روش نقلى مقيّدند و آن را با عقل تأييد مىكنند، به نحوى كه براى انسان روشن مىگردد كه اشاعره در خط بين اعتزال و اهل فقه و حديث قرار دارد و ماتريدى در خط ميان اشاعره و معتزله است.»
از جمله كسانى كه ديدگاه سوم را پذيرفتهاند، مىتوان به استاد جعفر سبحانى، استاد على ربانى گلپايگانى و شيخ محمد زاهد كوثرى اشاره كرد، ليكن شخصيت اخير اختلاف ميان اشاعره و ماتريديه در عقايد را چندان جدى تلقّى نمىكند.
آنچنانكه پيشتر اشاره شد، به نظر مىرسد اختلاف ميان اشاعره و ماتريديه، هم در روش و هم در بينش، اساسى و جدى باشد. ماتريدى هرچند در كتب خود بر معتزله بسيار ايراد مىگيرد، اما آراء و روش او به آنان بسيار نزدیک است و اشاعره به اهل حديث نزدیک تر از ماتريديه است. بنابراين، نظريه درست همان ديدگاه سوم است و ميان اين دو مكتب در بسيارى از مسائل مهم كلامى نظير حسن و قبح عقلى، كه پايه و اساس بسيارى از مسائل ديگر است، تنزيه و تشبيه، اثبات و نفى صفات خبريه و... اختلاف اساسى وجود دارد.