ز مهر افروخته
ز مهر افروخته، اثر سيد على تهرانى است كه نويسنده در آن، خاطراتى از زندگى علامه سيد محمدحسين طباطبايى (تبريز 1282-1360ش، قم) را بهصورت مستند، همراه با مجموعهاى از اشعار ايشان ذكر كرده است.
ز مهر افروخته | |
---|---|
پدیدآوران | تهرانی، علی (گردآورنده) طباطبایی، محمدحسین (سراينده) |
عنوانهای دیگر | ناگفتههایی نغز، همراه کاملترین مجموعه اشعار از حضرت علامه سید محمد حسین طباطبائی |
ناشر | صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، انتشارات سروش |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1389 ش |
چاپ | 4 |
شابک | 964-435-984-4 |
موضوع | طباطبایی، محمد حسین، 1281 - 1360 - سرگذشتنامه فیلسوفان اسلامی - سرگذشتنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 1394 /ت9ز8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
نام كامل اين اثر، عبارت است از: «ز مهر افروخته؛ ناگفتههايى نغز، همراه كاملترين مجموعه اشعار از حضرت علامه سيد محمدحسين طباطبايى».
ساختار
كتاب حاضر، از تقريظ سيد عبدالله فاطمىنيا، مقدمه نويسنده، سه كلام از امام خمينى، سه پيام از مقام معظم رهبرى و متن اصلى (شامل دو بخش: 1. بهشت ياد؛ 2. الميزان منظوم) و چند پيوست تشكيل شده است. روش نويسنده، توصيفى و گزارش مستند به منابع است.
نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعدد فارسى و عربى (97 كتاب و نشريه) استفاده كرده است. زبان و ادبيات مورد استفاده در اين كتاب، فارسى روان و شاعرانه است.
گزارش محتوا
هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال به بيان چند نكته اكتفا مىشود:
1. نويسنده در مقدمهاش كه در مرداد 1381 در قم نوشته، بر چند نكته تأكيد كرده است:
الف)- از سالها پيش، اشعار علامه طباطبايى را گردآورى مىكردم و پس از آمدن به قم شنيدم كه آن جناب، در اواخر عمر مبارک خويش، سرودههاى خود را از اطرافيان بازخواست و همه را از ميان برد. دريغم آمد كه بازماندههاى آن اشعار را از شاگردان و مريدانش و منابع ديگر جمعآورى و حفظ نكنم؛ اشعار روان و پرمحتوايى كه مىتوان روزها و ماهها با آن زيست و با انديشه در آن، در حاصل يك عمر دانشاندوزى، تفكر، عبادت و رياضتهاى سخت و سوزان آن فرزانه شريك شد.
ب)- در مسير تكميل و اصلاح اشعار، روشن شد ابياتى از مثنوى «نقش بديع» يا «اسرار مكتوم» غزالى مشهدى (شاعر شيعى درگذشته 980ق)، مدتى پس از ارتحال مرحوم علامه، به نام ايشان منتشر شد كه بايد از تكرار اين انتساب نادرست دورى كرد...
ج)- ناگفته نماند كه عمده اين اشعار، پيشتر در كتابها و مجلات گوناگون بهصورت پراكنده چاپ شده است، اما گمان دارم كه روايت و تصحيح اين جانب، صحيحترين روايتها باشد.
د)- گفتنى است كه مفصلترين زندگىنامه كه براى علامه نگاشته شده، كتابى با نام «جرعههاى جانبخش»، نوشته آقاى غلامرضا گلى زواره است. اينجانب نيز جملات و نكاتى از آن علامه فقيد سعيد، از چند تن از شاگردان و مريدانش، شنيده و خوانده بودم كه در كتاب يادشده نبود؛ آن مطالب را هم با توضيح و تذييل كوتاه و فشردهاى، بخش نخست اين كتاب قرار دادم و ضرورى است كه خوانندگان گرامى بدانند آنچه در اين قسمت، بدون سندى مكتوب نقل شده، بهطور عمده، يا پس از نگارش، به تأييد ناقلان آنها رسيده يا نوار صوت و عين دستخطشان نزد مؤلف موجود است[۱]
2. نويسنده گاهى مطلبى را نقل كرده و بعد به انتقاد پرداخته است؛ مثلا نوشته است: «17. حجتالاسلام ضرابى: «از آنجا كه مىخواستند به اين فرموده حضرت امام صادق(ع) كه مىفرمايند: «إني لأكره للرجل أن يموت و قد بقيت عليه خلة من خلال رسولالله - صلىاللهعليهوآلهوسلم - و لم يأت بها»؛ «من براى مرد (و زن) نمىپسندم كه بميرد، درحالىكه تنها يك خوى و خصلت از رسولالله - درود و سلام خدا بر او و خاندانش - بهجا مانده و آن را بهجا نياورده است»، [گرچه يك بار در همه عمر خود] عمل كنند، ازاينرو غذاى خاصى را كه عربها [و مناطق گرمسير و جنوبى ايران] مىخورند و نقل شده است كه رسول اكرم(ص) هم از آن غذا خوردهاند، بههرصورتى بود تهيه و ميل كردند»؛ گرچه آقاى ضرابى حكايت را چنين نقل كردهاند و ما هم به نقل ايشان وفادار مانديم، اما به نظر مىرسد كه نبايد اين دست كارهاى رسول اكرم(ص) را از خوى، خصلت و سنت ايشان شمرد و پيروى مرحوم علامه در اين كار را بايد به پاى علاقه فراوان و عشق او به رسولالله(ص) گذاشت»[۲]
3. علامه طباطبايى نقل مىكرد كه مرحوم قاضى نمىپذيرفتند كه كسى از ايشان عكس بگيرد تا آنكه مجبور شدند براى دادوستدى از خود عكس بيندازند (زيرا مىبايست عكسى روى شناسنامه ايشان مىبود). روزى پس از درس مرحوم قاضى، شمارى از همان عكس را كه براى شناسنامه انداخته بودند، آوردند و شاگردان براى گرفتن عكسها از يكديگر پيشى مىگرفتند و هركس عكس را از ديگرى مىربود. شلوغ كه شد، آقا فرمود: «شما اصلا عقل نداريد! من خودم اينجا نشستهام، شما سر عكس من دعوا مىكنيد»؟! علامه طباطبايى پس از نقل اين خاطره، افزود: «ما هم يكى از آنان بوديم كه در آن جلسه عكس مىخواست»[۳]
4. يكى از شاگردان امام و علامه مىگويد: «دوست داشتم بدانم ميان حضرت امام خمينى (رضواناللهعليه) و علامه طباطبايى (رحمةاللهعليه)، كداميك در فلسفه قوىترند؛ به همين جهت، روزى آن دو استاد عزيز را براى صرف ناهار طلبگى به حجره دعوت كردم و مسئلهاى فلسفى پيش كشيدم؛ هر دو نفر خوب گوش دادند، اما ساكت ماندند؛ لحظاتى بعد، علامه نگاهى به امام كردند و امام تبسمیكرده و با لبخند، پاسخ را به علامه واگذاردند. استاد طباطبايى، جواب پرسش را فرمودند و امام كاملا گوش كردند و چيزى نفرمودند. پس از آن، پرسش فلسفى ديگرى از حضرت امام (قدسسره) كردم؛ ايشان نگاهى مؤدبانه به علامه كردند و سپس شروع به پاسخ كردند و اين بار، علامه سراسر گوش بودند و ساكت... بههرحال نتوانستم آن دو استاد را به بحث طلبگى و مناظره فلسفى بكشانم؛ گويا هر دو به هدف بنده پى برده بودند»[۴]
5. با تأسف، نويسنده گاهى عبارتى ناتمام آورده و نقطهچين گذاشته؛ بهطورىكه مقصودش مشخص نمىشود؛ مثلا چنين نوشته است: «و حضرت آيتالله كشميرى مىفرمودند: آيتالله قاضى درباره آقا طباطبايى مىفرمود: آقا سيد محمدحسين... اما فلسفه...»[۵]
6. از جمله اشعارى كه نويسنده در اين كتاب آورده، قطعه شعرى است با عنوان «پند درختان ورس». در زير عنوان مزبور، نوشته شده: «اين قصيده تقريبا در سال 1330ش، در روستاى «زان» (دهى از دهستان آبرود در حومه شهرستان دماوند)، زير درختان «ورس»، به فارسى سره سروده شد». پارهاى از ابيات اين قطعه شعر، چنين است:[۶]
گذر ز دانه و دام جهان و خويش مباز | كه مرغ با پر آزاد مىكند پرواز | |
به خويش آى و تماشاى پيشتازان كن | كه هيچ نايد از اين كاروان راه آواز | |
به هرزه راه مپيما و خويش خسته مساز | كه پيش پاى تو باشد بسى نشيب و فراز |
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست تفصيلى موضوعات[۷]، فقط فهرست منابع[۸]فراهم شده، ولى متأسفانه فهرستهاى فنى - آيات، روايات، اعلام و كتب و... - تنظيم نشده است.
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده؛ وى در اين پاورقىها، گاه نام و نشان آيات مورد استفاده را معين كرده[۹]و گاهى منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده[۱۰]و البته گاهى مطلبى توضيحى افزوده است[۱۱]و همچنين گاهى مطالبى انتقادى نوشته است[۱۲]
همچنين نويسنده، برخى از لغات و اصطلاحات اشعار علامه طباطبايى را توضيح داده است[۱۳]
در پايان كتاب، چند پيوست به ترتيب ذيل آمده است:
1. تاريخ نقاط عطف زندگى علامه؛
2. كتابها و رسالههاى مرحوم آيتالله طباطبايى؛
3. شاگردان؛
4. نيانامه علامه طباطبايى[۱۴]
همچنين در آغاز كتاب در تصويرى از دستنوشته تقريظگونه آقاى فاطمىنيا كه در تاريخ 5 تير 1381 نوشته شده، اثر حاضر تأييد شده است[۱۵]
پانويس
- ↑ [مقدمه كتاب، ص2]-4
- ↑ [كتاب، ص36]
- ↑ [همان، ص49]-[[۱]]
- ↑ [همان، ص104]
- ↑ [ص45]
- ↑ [ص130]-[[۲]]
- ↑ مقدمه كتاب، ص الف - پ
- ↑ [كتاب، ص173]-178
- ↑ مثلاً همان، ص57، پاورقى 2 و...
- ↑ مثلاً همان، ص19، پاورقى 1-2 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص20، پاورقى 2 و ص25، پاورقى 1 و ص28، پاورقى 3 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص26، پاورقى 1
- ↑ [ص154]- [[۳]]
- ↑ [كتاب، ص166]-[[۴]]
- ↑ ر.ک: مقدمه كتاب، صفحه بىشماره، دو صفحه قبل از ص الف
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.