خاتمی، سید روحالله
«سيد روحالله خاتمى»، درباره شرح حال خويش مىنويسد: «نام من سيد روحالله خاتمى است. بر حسب نوشتهاى كه از پدرم در پشت قرآنش باقى مانده است، در سال 1324ق (1285ش)، متولد شدم. و اين را هم عرض بكنم، در تاريخى كه والدم براى من نوشته است، نام مرا «محمد» گذاشته است و لقب مرا «روحالله»، ولى از آنجايى كه من ياد دارم، چون از اول نام مرا روحالله خواندهاند، شناسنامهام را هم به نام روحالله گرفتهاند.
نام | خاتمی، روح الله |
---|---|
نامهای دیگر | خاتمی اردکانی، سید روح الله |
نام پدر | |
متولد | 1284 ش |
محل تولد | |
رحلت | 1367 ش |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE11279AUTHORCODE |
دوران طفوليت را در «اردكان» سپرى كردهام و از آنجايى كه خانواده من، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلك روحانيت بودهاند، لذا من هم پس از طى دوران كودكى، به تحصيل علوم دينى پرداختم و تا سن هفده سالگى در اردكان، مشغول تحصيل بودم. پس از آن، براى ادامه كسب علم، به «اصفهان» كه در آن ايام، مركز مهم و حوزه گرم علوم و مجمع دانشمندان در فنون مختلف بود، روانه شدم و تا سال 1355ق (1315ش)، در آنجا بسر بردم و از محضر بزرگان علم و ادب و فقه و اصول و فلسفه، بهقدر استعداد و قابليت، كسب فيض كردم. در اين فرصت، براى آنكه يادى از آن بزرگان علم و فضيلت كرده باشم، از آنهايى كه حقشان بر من عظيمتر است، نام مىبرم: حضرت عالم ربانى «ميرزا علىآقا شيرازى»، حضرت علامه بزرگوار «حاج آقا رحيم ارباب»، حكيم و فيلسوف نامدار «شيخ محمد خراسانى»، حضرت «آيتالله حاج مير سيد على نجفآبادى» و حضرت «آيتالله سيد محمد نجفآبادى»؛ كه هريك، على اختلاف مراتبهم، از چهرههاى درخشان فضيلت و خورشيدهاى پرفروغ آسمان دانش و تقوا بودند.
بارى، چنانچه [چنانكه] در پيش، اشاره رفت، در سال 1355ق (1315ش)، از اصفهان به اردكان، نه به قصد اقامت، بازگشتم. در آن زمان از طرف رژيم «پهلوى»، فشار و خفقان، مخصوصاً نسبت به روحانيت، به اوج خود رسيده بود و كمر بر محو آنچه نشانه دين و فضيلت و انسانيت بود، محكم، بسته بودند. مسئله تغيير لباس، كشف حجاب و تعطيلى محافل دينى و اشاعه فحشا و منكر و بازداشتن مردم از توجه به دين و اخلاق انسانى و سوق دادن مسئوليتشان، طوعاً او كرهاً، بهسوى فساد و حيوانيت، بهشدت پيگيرى مىشد و جوى به وجود آورده بودند كه منكر، معروف و معروف، منكر شناخته مىشد و در آن جو، براى روحانيت كه وظيفه او، امر به معروف و نهى از منكر و نشر فضيلت و ترويج دين است، امكان هيچگونه حركت دينى و علمى و تحقيقى نبود؛ جز اينكه اقامه جماعتى كند و گاهى مسائل ساده فرعى براى عده محدودى بيان كند؛ حتى همين اندازه هم براى رژيم قابل تحمل نبود و اغلب، بهانهجويى و مزاحمتهايى، فراهم مىساخت.
چند سال بدين منوال گذشت تا «جنگ بينالملل دوم» پيش آمد و شعلههاى آتش آن، همه جا را گرفت. «ايران» عزيز از طرف «متفقين» اشغال شد و همه چيز اين مملكت، دستخوش تجاوز آنها و فسادهاى بسيار و خسارتهاى بىشمار و انواع مصيبتها شد و بلاها براى ما به بار آورد، اما در ميان همه آن تاريكىها، روزنهاى به روشنايى باز شد و آن، برداشتن اختناق و فشار و به وجود آمدن آزادى، بهخصوص در امور مذهبى بود. آن تضييقات و فشارها كه بر روحانيت وارد مىآمد، فروكشيد و امكان فعاليت مذهبى به وجود آمد و فرصتى دست داد كه بايستى در جمع، به شئون دينى توجه و در واقع از نو تجديد سازمان شود.
با اين وضع، اينجانب هم، در اردكان، بر حسب وظيفه، با كمك مردم، به كارهايى دست زدم كه در رأس آن، تشكيل «حوزه علميه اردكان» بود كه ظاهراً در اردكان، كمسابقه يا به آن صورت، بىسابقه بود و در رأس ديگر، كارهاى علمى و دينى و اجتماعى قرار داشت كه براى ذكر آن، موجبى نمىدانم. از سال 1341ش كه انقلاب اسلامى به رهبرى قائد عظيمالشأن «حضرت امام خمينى(ره)» شروع شد، در جريان آن قرار داشتم و همپاى مردم و روحانيت، قدم برداشتم و كارهايى داشتم كه بزرگى و كوچكى آن و يا در انقلاب چه اثرى داشته يا اصلاً اثرى نداشته را نمىدانم و نمىخواهم بدانم يا از آن ذكرى كنم؛ كه اگر چيزى از آن به حساب آمده باشد و به مقدار ذرهاى، مورد قبول درگاه «او» قرار گرفته باشد، فبها و نعما وگرنه واى بر من كه عمرى تباه كردم و كارى كه بتوان به حساب «او» بگذارم، ندارم».
آيتالله سيد روحالله خاتمى كه نماينده حضرت امام خمينى(ع) در استان يزد و از چهرههاى سرشناس روحانيت كشور بشمار مىرفت و به تعبير حضرت امام از چهرههاى تابناك روحانيت روشنضمير در دهههاى اخير اين مرز و بوم بود، در پنجم آبانماه 1367 به ديدار حق شتافت.
آثار
1. آينه مكارم؛ شرح دعاى مكارم الأخلاق امام سجاد(ع)؛
2. روزه راستين؛ شرح دعاهاى روزهاى ماه مبارك رمضان؛
3. روح باران.
منابع مقاله
برگرفته از سايت خانه فرهنگ خاتمى به آدرس: http://khatami-culc.ir، در تاريخ 4 ارديبهشت 1392.