وصایای ارسطو به شیماس

وصاياى ارسطو به شيماس (شرح رساله تفاحيه)، از آثار ارسطو مى‌باشد كه محمد بن حسين، بابا افضل كاشانى، حكيم و فيلسوف برجسته سده ششم و اوايل سده هفتم هجرى آن را از عربى به فارسى ترجمه و حسن حسينى خراسانى قوچانى، معروف به آقا نجفى قوچانى، آن را شرح و با تصحيح و تعليق محمدرضا عطايى عرضه شده است.

وصایای ارسطو به شیماس
وصایای ارسطو به شیماس
پدیدآورانارسطو (نويسنده)

نجفی قوچانی، محمدحسن (شارح)

عطایی، محمدرضا (مقدمه نويس)
عنوان‌های دیگرتفاحیه. شرح شرح رساله تفاحیه
ناشرنشر هفت
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1378 ش
چاپ1
شابک964-92199-4-3
موضوعارسطو، 384 - 322ق. م. تفاحیه - نقد و تفسیر

بابا افضل کاشانی، محمد بن حسین، قرن 7ق. تفاحیه - نقد و تفسیر

جاودانگی

روح

فلسفه اسلامی

مرگ
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BBR‎‏ ‎‏817‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏703
نورلایبمطالعه و دانلود pdf


مترجم عربى اين اثر از متن يونانى دقيقاً مشخص نيست كه چه كسى بوده است.

ساختار

كتاب، با دو مقدمه از كميته علمى مجمع بزرگداشت آیت‌الله آقا نجفى قوچانى آغاز شده است. اين رساله، به طريقِ رساله فيدون كه مكالمه سقراط با شاگردان است، مكالمه ارسطو را به هنگام وفات، با شاگردان بيان مى‌كند.

شارح، ابتدا، به متن اثر اشاره كرده و در خلال بيان مطالب، توضيحاتى كه بيشتر بيان مراد نويسنده و يا تشريح برخى كلمات يا عبارات مى‌باشد، پيرامون آن مطلب، بيان كرده است.

اين شرح كه متن آن به نثر فارسى قديم متداول قرن ششم و هفتم نوشته شده، از جمله شروح مزجى مى‌باشد كه براى تميز شرح از متن، از دو اندازه قلم متفاوت استفاده شده است.

اين اثر، ترجمه‌اى است از متن عربى آنچه كه در غرب به lider de pomo معروف شده كه مسلمانان معتقد بودند ارسطو آن را در بستر مرگش در حالى كه سيبى در دست داشت، ديكته كرده است. اين اثر داراى روح نوافلاطونى و احتمالاً هرمسى است.

نام اين رساله در دست‌نوشت مرحوم آقا نجفى و هم‌چنين در كتاب «الذريعة الى تصانيف الشيعة» و نظاير اينها، به همين شكل و با ياى نسبت ضبط شده است، ولى در نسخه‌اى كه به اهتمام آقاى مينوى و مهدوى به چاپ رسيده، «رساله تفاحه» آمده است كه طبق قواعد دستورى نيز به شكل فوق صحيح‌تر است.

محمدتقى دانش‌پژوه (ص 436) از اين رساله، به «سيب‌نامه» تعبير كرده است. (دانشنامه جهان اسلام).

گزارش محتوا

مقدمه كميته علمى، شرح كوتاهى از احوال و آثار آیت‌الله آقا نجفى قوچانى مى‌باشد.

مصحح، در مقدمه خود، ابتدا شرح حال مختصرى از زندگانى و شخصيت ارسطو و بابا افضل كاشانى را بيان و سپس به اختلاف نسخه‌هاى موجود اين رساله، اشاره كرده است.

اين رساله، حاصل بحث و گفت‌وگوهايى است كه ارسطو در آخرين لحظات عمر خود، در بستر بيمارى با شاگردانش انجام داده و مضامين آن عبارتند از: زندگى، دورى از نفس، محبت، طلب دانش و علم و نظاير آن. نمونه‌اى از متن اين اثر، بدين قرار مى‌باشد:

«ارسطو گفت: من رأى طبيب را بگذاشتم و از ادويه، به بوى سيبى بس كردم كه روان مرا چندان نگه دارد كه در سخن حق شما كه طالب علميد، بگذارم... و بهترين اميد من از دارو، نيروى سخن گفتن است... پس چون مرگ، شما را ناخوش افتد؟ و منزلى را كه از آن فضيلت حكمت و منفعت به شما رسد، ناخوش آيد؟ و منزلى را كه از آن، زيان به شما رسد، به خود پسنديده آيد؟... اين مرگ كه نزد عامه ناپسنديده است، خود نيست الا از قالب جدا گشتن و مرغ روان از قفس پريدن.

شاگردان گفتند: جز اينش ندانيم.

ارسطو گفت: بدانچه از دانش و حكمت يافته‌ايد، هيچ خرّميد يا نه؟ و بدانچه از شما درگذشت و به چنگ شما نيامده است، از علم و عمل اندوهگينيد يا نه؟ گفتند: بلى به آنچه يافتيم از دانش خوشحال و خرّم و به آنچه را كه نمى‌دانيم و مجهول مانده است، غمگين هستيم، چو نقص روح و موت او را در نادانى مى‌دانيم.»

چنان‌كه از محتواى اين رساله برمى‌آيد، ارسطو داراى مقامى از عرفان و اهل تهذيب نفس، رياضت و سير و سلوك بوده است. وى در علوم و فنون مختلف زمان، سرآمد بود و مورخان فلسفه، او را بنيان‌گذار منطق و هم‌چنين رئيس فلاسفه مشاء دانسته‌اند، از نظر وى، انسان كامل آن نيست كه به علم مابعدالطبيعه اشتغال ورزد؛ شايد منظور اين باشد كه علم تنها باعث كمال نمى‌شود، بلكه تقرب عملى نيز لازم است.

ارسطو هدف زندگى را سعادت و خوشبختى مى‌داند و شرط سعادت را زندگى عقلايى. به نظر وى براى وصول به كمال و فضيلت، يك راه هست و آن، راه وسط و اعتدال است.

وضعيت كتاب

اين اثر در تهران به سال 1311ش، توسط «ح. اصفهانى» (مبصر السلطنه) تحت عنوان «تفاحيه» و توسط «د. س. مارگاليوس» با ترجمه‌اى انگليسى، چاپ و منتشر شده است.

اين رساله در اصل به عربى بوده و در رسائل اخوان الصّفا از آن ياد شده و موسى بن ميمون و فيلسوف يهودى، آن را مجعول دانسته‌اند. ابن سبعين نيز در مراسلات خود با فردريك دوم از آن نام برده است. اين رساله را ابراهيم بن حَسْداى در آغاز قرن سيزدهم به عبرى ترجمه كرده و اين ترجمه بارها چاپ شده است. ترجمه لاتينى آن نيز در 1706م و ترجمه آلمانى آن در 1873م، به طبع رسيده است. مرگليوث ترجمه فارسى (بابا افضل) را با ترجمه انگليسى در 1892م، در «مجله انجمن سلطنتى آسيايى» منتشر ساخته است. (دانشنامه جهان اسلام).

نسخه‌برگردان اين رساله، كتابت سال 676ق، توسط دكتر محمدرضا ابويى مهريزى و دكتر وحيد ذو الفقارى، مالك نسخه، از سوى مؤسسه پژوهشى حكمت و فلسفه ايران منتشر شده است. اين نسخه خطى، به‌وسيله كاتبى از مردم كاشان به نام محمد بن يوسف بن على نوش‌آبادى در تاريخ مذكور كتابت شده است.

اين رساله در سال 1331ق، توسط دو استاد فقيد، مجتبى مينوى و يحيى مهدوى در قالب مصنفات بابا افضل تصحيح و چاپ شده و مجداداً در سال 1366ق، توسط انتشارات خوارزمى به‌صورت افست تجديد چاپ شده است. كار سترگى كه اين دو استاد انجام دادند، بر اساس چندين نسخه خطى از اين رساله، از جمله نسخه‌اى مربوط به سال 674ق، متعلق به كتابخانه نور عثمانيه استانبول و نسخه مرحوم مهدى بيانى، كتابت سال 679ق، مى‌باشد.

نسخه‌اى از اين رساله، اخيراً در يزد يافت شده كه تنها دو سال با نسخه اساس مرحومان مجتبى مينوى و يحيى مهدوى اختلاف دارد و با توجه به اينكه كاتب آن از مردم نوش‌آباد كاشان است و فاصله كمى هم با روزگار حيات بابا افضل دارد، نسخه مهم و درخور توجهى است كه حال به‌صورت نسخه‌برگردان در مؤسسه پژوهشى حكمت و فلسفه ايران در قالب مجموعه متون فلسفى و كلامى ايران و اسلام كه متعلق به اين مؤسسه است به همراه پيشگفتار و مقدمه انگليسى استاد نصرالله پورجوادى، منتشر شده است.

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن كتاب؛
  2. دانشنامه جهان اسلام، مدخل بابا افضل، ج 1، ص 21، نوشته عباس زرياب.