ابن حاجب، عثمان بن عمر
اِبْن حاجِب، ابوعمرو جمالالدين عثمان بن عمر، نحوى و فقيه مالكى در سال 570ق متولد شد. خاندان وى احتمالاً از كردان ساكن دونه (قريهاى در همدان) بودند و نسبتهاى دوينى و روينى كه به وى داده شده، ظاهراً تصحيف دونى است. پدرش كه مردى سپاهى بود، به عنوان حاجب در دستگاه امير عزالدين موسك صلاحى خدمت مىكرد.
تولد
ابن حاجب در سال 570ق در اسنا، شهرى در منطقه صعيد مصر، ديده به جهان گشود. او در قاهره به فراگرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالكى آموخت.
اساتید
وى قرائات هفتگانه را نزد ابوالجود غياث بن فارس لخمى، «التيسير و الشاطبيه» را نزد شاطبى و نيز قرائات مختلف را به طرق المُبهج سبط خياط نزد شهاب غزنوى خواند. او فقه را از ابومنصور ابيارى و همچنين ابوالحسين بن جبير و شفا را نزد امام شاذلى آموخت. همچنين نزد شاطبى، ابن البناء، ابوالقاسم بوصيرى، اسماعيل بن ياسين و ديگران ادب عربى و حديث فراگرفت.
از چگونگى آموزش او در نحو و استادان وى اطلاعى در دست نيست. ابن مالك وى را در نحو شاگرد زمخشرى دانسته و متذكر شده كه زمخشرى خود در اين علم چندان دستى نداشته است. از اين روايت و نيز از شرحى كه او خود بر المفصل زمخشرى نوشته، درمىيابيم كه وى به اين کتاب عنايت خاصى داشته است و دست مايه علم خود را در نحو از آن برگرفته است. ذهبى در ميان استادان حديث وى، از بانويى به نام فاطمه بنت سعدالخير نيز نام مىبرد كه در منابع ديگر ديده نمىشود. الامالى ابن حاجب، سراسر داراى تاريخ است و تاريخ كهنترين مجلس آن 609ق است و از آنجا كه وى در اين تاريخ حدود 40 سال بيش نداشته، مىتوان دريافت كه در اواسط عمر به تسلط در نحو، فقه و اصول شهرت بسيار داشته و در مدرسه فاضليه به تدريس مشغول بوده است. موفق بن ابى العلاء از وى قرائات سبع و رضىالدين قسرطينى ادب عربى آموختند و عبدالعظيم منذرى، عبدالمؤمن دمياطى و ديگران از وى حديث روايت كردهاند. ذهبى، ياقوت را نيز از جمله راويان ابن حاجب ذكر كرده است.
ابن خلكان كه بارها ابن حاجب را ملاقات كرده، وى را ستوده و چنين نوشته است: او مكرر براى «اداى شهادت» نزد من مىآمد و من در باب مسائل پيچيده و مشكل عربى از او سؤال مىكردم و او بدون اضطراب و با وقار و آرامش بسيار پاسخ مىگفت. ابن حاجب ظاهراً تا 616ق در قاهره بود، سپس آنجا را به قصد دمشق ترك گفت. شايد آوازه جامع اموى دمشق اين فقيه مالكى را به آنجا كشيده باشد. وى پيش از آنكه به دمشق برسد، ظاهراً چند ماهى در بيتالمقدس ماند، زيرا شمارى از مجالس امالى وى در 616ق در بيتالمقدس تشكيل شده است. وى سرانجام در 617ق وارد دمشق شد و در زاويه مالكيه جامع اموى عهدهدار تدريس علوم اسلامى گرديد. به گفته ابوشامه او قبلاً بارها به دمشق آمد و شد داشته است و سرانجام در 617ق بود كه در دمشق اقامت گزيد. در مدت اقامت او در اين شهر، ظاهراً حادثه مهمى رخ نداده است، جز اينكه به گفته ابن شاكر، در 628ق سه تن از فقهاى دمشق؛ ابن الصلاح، ابن عبدالسلام و ابن حاجب، به دليل رفتار كفرآميز شيخ الطائفه، ابوالحسن حريرى، فتوا به قتل وى دادند و همين امير سبب شد كه الملك الصالح امر به دستگيرى حريرى و اصحابش دهد و تا 638ق يعنى زمان خروج ابن حاجب از دمشق اطلاعى از وى در دست نيست.
مىدانيم كه ايوبيان در آن روزگار مصر، شامات و فلسطين را زير نگين خود داشتند، اما حملات مكرر صليبيان و نيز نزاع بر سر قدرت، سبب شد كه در 638ق ميان الملك الصالح اسماعيل، حاكم دمشق و پسر برادرش الملك الصالح نجمالدين ايوب، اختلاف افتد، اسماعيل از بيم حمله ايوب، پنهانى با صليبيان پيمان بست كه قلعه بزرگ شقيف را تسليم كند و در برابر، آنان از وى حمايت كنند و به او ساز و برگ رسانند. اين امر بر دمشقيان و از جمله فقيه شافعى، عزالدين بن عبدالسلام خطيب جامع اموى گران آمد. عزالدين، نام الملك الصاح اسماعيل را از خطبه انداخت و در همه اين احوال ابن حاجب كه با عزالدين دوستى نزديكى داشت، او را همراهى مىكرد. اين كشمكشها عاقبت به آنجا رسيد كه عزالدين معزول و به بند كشيده شد و ابن حاجب نيز كه با وى همراهى كرده بود، به زندان افتاد، اما پس از چندى هر دو از دمشق رانده شدند.
به اين نحو ابن حاجب در 638ق بار ديگر به قاهره بازگشت و اين بار بر كرسى استاديى كه چندى پيش شاطبى بر آن تكيه زده بود، نشست و مدرس مدرسه فاضليه شد. سپس طالبان علم از هر سو براى آموختن صرف و نحو و قرائات نزد وى شتافتند. اما دانسته نيست چرا در اواخر عمر از قاهره رخت بربست و روى سوى اسكندريه نهاد تا در آنجا اقامت گزيند. اقامت او در اسكندريه ديرى نپاييد و همانجا در 26 شوال 646ق درگذشت و در بيرون باب البحر نزديك مقبره ابن ابى شامه به خاک سپرده شد. احمد بن منيّر فقيه وى را به ابياتى رثا گفت.
هر چند ابن حاجب به نحو دانى مشهور است، اما ارجمندى مقام او را در فقه و اصول نيز نبايد از ياد برد. ابن خلدون نقش بسيار ارزشمند او را در فقه، به نيكى باز نموده است.
با اين همه ابن حاجب شهرت فراگير خويش را- خاصه در مشرق- مديون آثار نحوى خود، به ويژه الكافيه است. اين کتاب از همان آغاز در بيشتر كشورهاى اسلامى شهرت يافت و بسيارى از دانشمندان بخش شرقى سرزمينهاى اسلامى به شرح آن پرداختند، چنانكه امروز نسخههاى بسيارى از آن به جاى مانده است. با اين همه، ابن حاجب صاحب مكتب نيست. او را بايد همچون ديگر نحويان سده 6ق به بعد، از شارحان و مفسران و مختصرنويسان نحو به شمار آورد. در روزگار او جدال ميان دو مكتب بصره و كوفه فروكش كرده بود و كسى نسبت به اين يا آن مكتب تعصبى به خرج نمىداد. به همين جهت ابن حاجب آسان مىتوانست، معقولترين و مقبولترين نظرات را- خواه از اين مكتب و خواه از آن- فراهم آورد و با هوشمندى و زبردستى، آن مجموعه را پيوستگى و انسجام بخشد و به مذاق دانشطلبان شيرين سازد.
== آثار==الف- نحو:
- الامالى النحويه؛
- الكافيه؛
- الوافيه؛
- رساله في العشر؛
- المقصد الجليل في علم الخليل؛
- القصيده الموشحه بالاسماء المؤنثه، يا رساله في المؤنثات السماعيه؛
- شرح المقدمه الجزوليه؛
- ايضاح، يا شرح المفضل زمخشرى.
ب) صرف:
1. الشافيه
ج) فقه و اصول:
- المختصر في الفروغ يا جامع الامهات؛
- عقيده؛
- منتهى السؤال و الامل في علمى الاصول و الجدل؛
و...[۱]
پانویس
- ↑ صفری نادری، حسن، ج3، ص295-296
منابع مقاله==صفری نادری، حسن، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374== وابستهها
شرح المقدمه الکافیه فی علم الاعراب
شرح شافیة ابن حاجب المشهور بکمال
الکافية (في علم النحو) و الشافية (في علمي التصريف و الخط)
الشافية في علم التصريف و يليها الوافية نظم الشافية
مختصر إبن الحاجب في أصول الفقه (المسمي مختصر منتهي السؤل و الأمل في علمي الأصول و الجدل)