ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد
«ابوالفضل، كمال الدين، عبد الرزاق بن احمد بن محمد بن ابىالمعالى شيبانى»، معروف به ابن فوطى و ابن صابونى، مورخ، اديب و كاتب حنبلى است كه در محرم 642ق / ژوئن 1244م، در شهر بغداد ديده به جهان گشود.
نام | ابن فوطی، عبد الرزاق بن احمد |
---|---|
نام های دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 723 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مولف | AUTHORCODE632AUTHORCODE |
او مروزىتبار بود و نسبش به «معن بن زائده شيبانى» مىرسيد.
«فوطى»، شهرت نياى مادرى پدر يا نياى مادرى او بود كه به كار فروش فوطه (لنگ) مىپرداخت.
شكلهاى ديگر ضبط شهرت او مانند «ابن الغوطى» (ذهبى، دول، 415)، «ابن القوطى» (ابن حجر، لسان، 4/10) و «ابن القرطى» (شوكانى، 1/356)، سهوى بيش نيست.
ابن فوطى، دوران كودكى را در خانه پدرى، در محله اعيانى خاتونيه شرق بغداد، گذراند و تحت توجه پدر بزرگ خانوادهاش، مقدمات علم و ادب را فراگرفت.
او همراه پدرش، تاج الدين، در مجلسى كه «معجم الادباء» ياقوت در آن روايت مىشد، حضور مىيافت و موفق الدين، عبد القاهر بن فوطى، دايى پدرش، او را به حفظ مقامات حريرى وامىداشت. احتمالاً گرايش او به صوفيان، از همين هنگام آغاز شد.
وى چهارده سال بيش نداشت كه حادثه استيلاى مغولان بر بغداد (در 656ق) روى داد و بر زندگى آينده شخص او مؤثر افتاد.
او و برادرش، بدر الدين عبد الوهاب، در اين حادثه، اسير و به آذربايجان برده شدند. از گفتههاى او چنين بر مىآيد كه اسارتش بهصورت بردگى و بيگارى بوده است، نه بهصورت محبوس شدن، آنگونه كه روزنتال پنداشته است.
او در زمان اسارتش، در 657ق، در اهر، به خدمت «قطب الدين، عبد القاهر اهرى»، حكيم صوفى و «شمس الدين، حبش فخّار» رسيد و به خانقاههاى ديگر صوفيان تردد كرد.
سال بعد در اهر، محضر «كمال الدين، محمد نخجوانى»، طبيب صوفى، را دريافت.
در 657ق، بناى رصدخانه مراغه آغاز و به همت خواجه نصير الدين طوسى، مجمع دانشمندان و فضلا شد و او نيز به خدمت خواجه پيوست. از چگونگى تاريخ دقيق اين تحول در زندگى وى اطلاعى در دست نيست. آنگونه كه خود وى نوشته است، او در 658ق، در مراغه در خدمت خواجه بوده است و در جاى ديگر، به فرار خود از دست كفار، در 659ق اشاره كرده است و باز در 670ق، وى را در مراغه مىبينيم. بههرحال، آزادى او از اسارت، مرهون خواجه بوده است.
او نزديك بيست سال، در آذربايجان به سر برد و سالها كتابدارى رصدخانه مراغه را به عهده داشت. در همين دوران، همسر ايرانى برگزيد و زبان فارسى را در حدى آموخت كه از ديوانهاى شاعرانى مانند معزى، عنصرى و لامعى استفاده مىكرد.
او در محضر خواجه، فلسفه و منطق فراگرفت و در ساير شاخههاى علوم و ادب، از دانشمندان رصدخانه و فضلايى كه از جاهاى ديگر به آن مركز عملى آمد و رفت مىكردند، بهرهمند شد. در همين مدت، به شهرهاى ديگر آذربايجان نيز مسافرت مىكرد و در هر محل، با اهل علم مىپيوست.
وى از حضور خود در 665ق، در شيراز، خبر داده است. در اين دوره اقامت در آذربايجان بود كه در 657ق، از فخر الدين، محمد جعفرى تبريزى، دستور خرقه پوشاندن گرفت.
وى پس از فوت مخدوم خود، خواجه نصير الدين در 672ق، كار كتابدارى رصدخانه مراغه را به سرپرستى پسران خواجه، ادامه داد و به خدمت بزرگان ديگرى چون برادران جوينى پيوست و به درخواست علاء الدين عطاملك، والى بغدا، در 678ق يا 679ق، به بغداد رفت.
اقامت او در عراق، اين بار تا 704ق به درازا كشيد و در اين مدت، به تحصيل فقه و حديث و تأليف و استنساخ كتاب براى خود و ديگران پرداخت و مقررى و درآمدى از بابت نظارت بر كتابداران مستنصريه و كتابدارى آن مركز بزرگ علمى و اجاره بعضى موقوفهها داشت.
در خلال اين دوره، به حله رفت و با علويان آنجا پيوند دوستى بست و به تعلم پرداخت.
او در 704ق راهى آذربايجان و محل اقامت اولجايتو شد. اقامت دوم او در آذربايجان، تا 707ق طول كشيد و همراه اردوى سلطان مغول، اماكن مختلف شمال غرب ايران را زير پا گذاشت.
وى پنج سال پايانى عمر خود را در بغداد گذراند. او در اواخر عمر، دچار فلج شد و بيش از هفت ماه در آن حال بود كه در محرم 723ق / ژانويه 1323م، در زادگاهش درگذشت و در مقبره صوفيان در شونيزيه به خاك سپرده شد.
برخى از استادان او:
1. محى الدين، ابىالفرج بن الجوزى؛
2. خواجه نصير الدين طوسى؛
3. عطاملك جوينى؛
4. ابن باقلانى، كمال الدين، ميثم بن على بحرانى؛
5. ابن طقطقى؛
6. شمس الدين، احمد بن محمد سمرقندى.
برخلاف كثرت و تنوعى كه در فهرست مشايخ وى ديده مىشود، نام بسيارى از شاگردان او دانسته نيست. عدهاى از طالبان و عالمان عصر، از او استماع و اجازه روايت اخذ كردهاند كه از آن جملهاند:
1. شمس الدين، ابو عبد الله ذهبى؛
2. سعد الدين بن حامد عقبه حنفى؛
3. فخر الدين، محمد بن تاج الدين محمد.
برخى از آثار او:
1. تلخيص مجمع الآداب فى معجم الالقاب؛
2. الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى المائة السابعة؛
3. بدائع التحف فى ذكر من نسب من العلماء الى الصنائع و الحرف؛
4. التاريخ على الحوادث.
منابع مقاله
دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ص 422، نوشته يوسف رحيملو.
وابستهها
کتاب الحوادث / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
الحوادث الجامعة و التجارب النافعة في المائة السابعة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مجمع الآداب في معجم الألقاب / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
الحوادث الجامعة (رویدادهای قرن هفتم هجری) (ترجمه) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده