شمسالدین آملی، محمد بن محمود
«عزالدين يا شمسالدين محمد بن محمود بن محمد بن على بن يوسف الكاكيانى الخورانى الانزانى آملى» (د753ق1352/م)، دانشمند و نويسنده بزرگ شيعى مذهبى است كه قاضى نورالله شوشترى، تشيع وى را به ادله گوناگون ثابت كرده است.
نام | شمسالدین آملی، محمد بن محمود |
---|---|
نام های دیگر | آملی، شمسالدین
آملی، محمد بن محمود |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 753 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | حامل المتن جامع الشرحین |
کد مؤلف | AUTHORCODE3170AUTHORCODE |
از سرگذشت او چندان اطلاعى در دست نيست، حتى درباره تاريخ وفاتش اختلاف است بهگونهاى كه در منابع 752/753/750ق و 756ق ذكر شده است.
از منابع موجود و از آنچه در «نفائس الفنون» او مىتوان يافت، چنين برمىآيد كه وى چندى در تبريز بهسر برده و به شهادت جنيد شيرازى كه با وى معاصر بوده، در مدرس غازانى تبريز به كار تدريس پرداخته است. احتمالاً اندكى پس از ايجاد مدرسه سلطانيه و تأسيسات وابسته به آن در حدود سال 710ق1310/م، به شهر سلطانيه كه به گفته خود او در 704ق1304/م بنياد نهاده شده بود روى آورده است.
بىگمان آملى در محضر علامه حلى (648-726ق) كه از علماى درگاه الجايتو بود، دانش آموخته است. آقابزرگ تصريح مىكند كه وى از متخرّجان مدرس سيّار علامه بوده است و مىافزايد كه او نسخهاى از كتاب «كشف المراد» استاد را در المدرسة السيارة کرمانشاه تحرير كرده و آن را در 20 محرم 713ق به انجام رسانده است. وى علاوه بر اين، كتاب «كاشف المعانى» استاد ديگرش، عبادبن احمدبن اسماعل گلستانه، را نيز در 726ق1326/م استنساخ كرده است.
آملى در سراسر دوران الجايتو و جانشينش سلطان ابوسعيد بهادر (716-736ق) در مدرسه سلطانيه به كار مدرسى اشتغال داشت و ظاهراً مورد تكريم هر دو پادشاه بوده و وى از آنان با اكرام تمام نام برده است.
پس از ابوسعيد، آرپاخان به جاى او نشست. در خلال سلطنت چند ماهه او اوضاع كشور پريشان شد و هرج و مرج و قتل و غارت اوج گرفت. شايد گلايههايى كه او از فروكشيدن كار علم و رونق جهل دارد، به همين دوران مربوط باشد.
احتمالاً وى تا سال روى كار آمدن ابواسحاق بن محمودشاه در فارس (742ق) در سلطانيه مانده و وقت خود را سراسر وقف نگارش نفائس كرده است. اندكى پس از آنكه «منشور سلطنت به نام خدايگان» ابواسحاق زده شد، وى با كتاب نفائس كه گويا در آن تاريخ به پايان رسيده بود، آهنگ درگاه او كرد.
از زندگى او در شيراز هم چيزى نمىدانيم. ظاهراً وى در آنجا مورد احترام سلطان و اهل علم بوده و در اواخر زندگى به تأليف «شرح قانون ابن سينا» پرداخته و چنانكه از كهنترين نسخ موجود برمىآيد، آن را در 753ق به پايان رسانده است.
آثار
1. نفائس الفنون في عرائس العيون؛
2. شرح قانون ابنسينا؛
3. شرح بر كليات طب ايلاقى (از شاگردان ابنسينا)؛
4. كتابى منسوب به او كه شرحى بوده بر مختصر الاصول ابن حاجب (570-646ق).
منبع مقاله
دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، 1374، ج2، ص215-217، نوشته: آذرتاش آذرنوش.