الإيقاضات

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

رسالۀ ايقاضات مرحوم مير داماد را رساله‌اى كلامى مى‌توان دانست كه در جواب اشاعره و جبريّه در اوائل قرن يازدهم هجرى نوشته شده است.اين رساله عربى بوده و فقط يك قسمت از كتاب كه نقل قولى است از رسالۀ جبر و قدر به خاطر اينكه مطالبش عينا نقل شود به زبان فارسى مى‌باشد.مرحوم مير داماد خود تاريخ شروع به تأليف اين رساله را طبق دستخطى كه از وى راجع به اين كتاب به ما رسيده است اواخر سال 1025 هجرى قمرى ذكر نموده است.


ساختار و گزارش محتوا

رساله داراى بخشهاى گوناگون مى‌باشد كه متشكل از طرح ادعاها و اشكالات اشاعره و قدريّه و جواب آنها و بيان روايات معصومين در اين زمينه مى‌باشد.


خلق افعال

اولين قسمت در موضوع خلق افعال است يعنى همان ادعائى كه اشاعره دارند به اين مضمون كه خداى سبحان خالق اعمال بندگان مى‌باشد و بشر خود هيچ نقشى در اين زمينه ندارد.مير داماد مى‌گويد اين از غامضات اغوار علم و غوامض اسرار حكمت است كه ما در كتب حكمى خود و همينطور كتاب الرواشح السماويه فى شرح احاديث الاماميّه كه شرحى است بر اصول كافى بطور مفصل به جواب آن پرداخته‌ايم كه در اينجا نيز به آن اشاره مى‌كنيم.او در واقع فرق قائل مى‌شود بين فاعل بالارادة و بالاختيار با جاعل و موجب اراده و اختيار و مى‌گويد انسان مباشر فيض الهى است كه اعمال به دست و با اختيار و اراده‌اى خداوند در وجود او نهاده است انجام مى‌شود او در ادامه به موضوع قضا و قدر پرداخته و شرور واقعه در وجود را بالعرض در قضاء الهى داخل مى‌داندنه در قدر خداى سبحان.

مصنف بعد از بيان واقع در خلق افعال اقدام به طرح شش ايقاظ مى‌نمايد كه نگاهى اجمالى به آنها خواهيم داشت.

خيرات و شرور نظام وجود

ايقاظ اول را به خيرات و شرور نظام وجود اختصاص داده است او در اين ايقاظ تمام خيرات و كمالات را اعم از صفات و اخلاق و ملكات و افعال و اعمال را بالذات منبعث از ارادۀ الهى و رحمت فياضّه‌اش و خيريت محض تمام و وهابيت فعالۀ دائمۀ‌اش مى‌داند ولى شرور را به نقص استعدادات و استحقاقات و كاستى‌هاى موجودات نسبت مى‌دهد نه به بخل فيض الهى و براى استدلال آيۀ شريفۀما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيئة فمن نفسكرا ذكر مى‌كند.ايقاظ دوم در مورد مادۀ اولى حركت متصله مى‌باشد او خداوند را داراى جود فيّاضى معرفى مى‌كند كه لحظه‌اى از افاضه و اعطاء درنگ نمى‌كند و موجودات همگى قابل اين فيوضاتند كه در طول هم مى‌باشند و هيولاى اولى در رديف اول اين قبول فيض قرار دارد.

لا جبر و لا تفويض

سوّمين ايقاظ اختصاص به بيان رواياتى در رد قدريه و پاسخ به آنها دارد كه از عنوان لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين براى اين ايقاظ بهره گرفته است.او دو روايت از پيغمبر اكرم(ص) به اين مضامين نقل مى‌كند كه القدريه محبوس هذه الامّة و لعنت القدريّة على لسان سبعين نبيّا.سپس در اختلافى كه در تعيين مصداق قدريه وجود دارد را بيان مى‌كند كه شيعيان و معتزله جبريون و اشاعره و همفكرانشان را قدريه مى‌دانند و آنها را كسانى مى‌پندارند كه قائل به اسناد تمام خيرات و شرور به قضاء و قدر الهى بدون مدخليّت قدرت بشرى در اين راستا مى‌باشند و اشاعره خيال مى‌كنند منظور از اصحاب قدر كه در روايت آمده معتزله و شيعه مى‌باشد كه علت چنين‌نسبتى به شيعه و معتزله از سوى اشاعره مبالغه‌اى است كه از سوى اين دو طائفه نسبت به انكار قدر صورت گرفته است.مير داماد با استناد به كلماتى از بزرگان اشاعره به قضاوت در بين ايندو عقيده نشسته و منظور از قدريّه را بدون نياز به هيچگونه تأويلى همان جبريّه مى‌شمارد.

مؤلف در ايقاظ چهارم رساله به بيان رواياتى كه مفهوم لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين را افاده مى‌كنند پرداخته و روايات موجود در اين زمينه را متظافر بلكه معتبرة الاسانيد و متواترة المعنى مى‌شمارد.

او نود و دو روايت كوچك و بزرگ را در اين خصوص نقل مى‌كند كه ما فقط به دو نمونه از آنها اشاره مى‌كنيم:

  1. يونس بن عبدالرحمن عن غير واحد عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهما‌السلام قالا:ان اللّه ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم بها و اللّه اعزّ من ان يريد امرا فلا يكون قال فسئلا: هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟قالا نعم، اوسع ممّا بين السماء و الارض.
  2. عن يونس بن عبدالرحمن عن حفص بن قرط عن ابى عبداللّه‌ عليه‌السلام قال قال رسول اللّه(ص):من زعم ان اللّه تعالى يأمر بالسوء و الفحشاء فقد كذب على اللّه و من زعم ان الخير و الشرّ بغير مشيّة اللّه فقد اخرج اللّه من سلطانه و من زعم ان المعاصى بغير قوّة اللّه فقد كذب على اللّه و من كذب على اللّه ادخله اللّه النار.

ايقاظ پنجم در بيان جبريّه و قدريّه و مفوضّه است.او دوباره روايتى كه از پيغمبر(ص) وارد شده در مورد قدريّه كه انها مجوس هذه الامّه و انها ملعونة على لسان سبعين نبيا اشاره كرده و به وضوح اين حديث را در مورد اشاعره مى‌داند كه همان جبريّه و كسبيّه هستند آنهايى كه تمام شرور، خيرات، طاعات و معاصى را به خداوند نسبت مى‌دهند و به كلى منكر اختيار و قدرت بندگان هستند. او مفوّضه و منكرين قضا و قدر را نيز عين جبريّون مشمول كلام پيغمبر(ص) و ائمه معصومين در لعن قدريّه مى‌داند و مى‌فرمايد هردو فرقه يعنى جبريّون و مفوّضه مجوس اين امت‌اند كه از صراط مستقيم به كنار افتاده‌اند.ميرداماد فقط فقط اصحاب عدل و توحيد را در صراط مستقيم و امّت وسط مى‌داند.

آخرين و ششمين ايقاظ در مورد افعال و ارادۀ عباد و نظام وجود مى‌باشد.مصنّف در اين ايقاظ در سه مقام سخن مى‌گويد نخست اينكه افعال بندگان به اراده و اختيار خود آنهاست.دوم اينكه اراده در سلسلۀ معلوليّت به علل خارجيّه فقهى مى‌باشد كه نهايتا به قدرت قيوميۀ وجوبيّه و ارادۀ حقۀ ربوبيّه ختم مى‌گردد.سوم بحثى است كه در مورد خير يا شرّ بودن افعال قبيحۀ اشقياء مطرح مى‌كند و با دلائل و براهينى به پاسخ اين سؤال مى‌پردازد.


معرفى نسخه

اين رساله در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀ انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.