القبسات
القبسات، یکی از مهمترین کتابهای میرداماد در موضوع حدوث دهری است که در ده باب، تنظیم شده است. میرداماد در این کتاب، به اثبات اراده ذاتى علاوه بر اراده فعلى و نیز توجیه احادیث بدا و احادیثى که در آنها نسبت تردید به حق تعالى داده شده، پرداخته است.
معرفی اجمالی
القبسات که نام کامل آن در برخى از منابع تحت عنوان «قبسات حق اليقين في حدوث العالم» آمده است، مهمترین کتاب از میر برهانالدین محمدباقر داماد حسینى ملقب به «معلم ثالث» و «سید الافضل» و معروف به «میرداماد»، از فیلسوفان بنام دوره صفویه، در موضوع حدوث دهری است [۱].
اثر حاضر به اهتمام مهدی محقق، توشیهیکو ایزوتسو، ابراهیم دیباجی و علی موسوی بهبهانی به چاپ رسیده است.
تاریخ نگارش
این کتاب را سید داماد در ربیعالاول سال 1034ق، روز میلاد پیامبر(ص) آغاز و در شعبان همان سال، به پایان رسانیده است و خود ایشان در آخر کتاب تحت عنوان «بدأ كتابي القبسات 1034» به این مطلب اشاره فرمودهاند [۲].
ساختار
نمونه خط میرداماد، سه مقدمه از مهدی محقق، شرح حال میرداماد به نقل اسکندربیک منشی در «تاریخ عالمآرای عباسی»، شرح حال میرداماد به نقل از تقیالدین حسینی کاشانی در «تذکره خلاصة الأشعار»، شرح حال میرداماد به نقل از لاهیجی اشکوری در «محبوب القلوب»، شرح حال میرداماد به نقل از سید علیخان مدنی در «سلافة العصر»، شرح حال میرداماد به نقل از محمدعلی مدرس تبریزی در «ریحانة الأدب»، مقدمه تحلیلی قبسات به قلم سید علی موسوی بهبهانی، مقدمه «میرداماد یا معلم ثالث «مکتب الهی اصفهان»» نوشته هانری کربن با ترجمه عیسی سپهبدی، مقدمه «فلسفه میرداماد» نوشته توشیهیکو ایزوتسو با ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مقدمه «حدوث دهری میرداماد» نوشته فضلالرحمن با ترجمه کامران فانی، مقدمه «تأثیر ابن سینا بر میرداماد» نوشته مهدی محقق و سه یادداشت بر کتاب القبسات، نوشته سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، آغازگر کتاب میباشد [۳].
سید داماد این کتاب را در یک مقدمه و ده باب تنظیم کرده و هر بابى را «قبس» نامیده و هر قبسى مشتمل بر فصول کوچکى است که از آنها تعبیر به «ومضه» یا «ومیض» کرده است. قبس به معنى «اخگر» یا «پاره آتش» است و از قرآن مجید اقتباس شده؛ در آنجا که مىفرماید: «...أو آتيكم بشهاب قبس لعلكم تصطلون»(7/27). ومضه و ومیض نیز از ریشه «ومض» و به معنى «درخشیدن برق» است [۴].
از اینکه میرداماد ابواب و فصول کتاب خود را به نامهایى خوانده که ارتباط با نور و درخشش دارد، استنباط مىشود که او توجه خاصى به «شیخالاشراق شهابالدین سهروردى«داشته است. در پایان کتاب نیز مطلب را با دعاى نور به پایان مىرساند: «اللهم اهدني بنورك لنورك و جللني من نورك بنورك...» [۵].
گزارش محتوا
از جمله ویژگیهای این کتاب، آن است که فصلبندی و ابواب کتاب، مانند دیگر کتب مشابه، روشن و منظم نیست و این خود یکی از ممیزات سبک نگارش داماد بشمار میرود. با توجه بدین نکته است که فهرست مطالب آن، بدان صورت که کاملا روشن و گویا باشد، آسان نمینماید. علاوه بر این مطالب و مسائل فلسفی، هرچند به طریق منطقی هم باشد، نمیتوان برای آنها همانند کتابهای ادبی یا حقوقی، فهرست منظم و کاملا روشنی تهیه کرد و این مشکل ناشی از طبیعت مسائل فلسفی است؛ یعنی این مطالب آنچنان به هم بستگی دارند که نمیتوان آنها را دستهبندی کرد و هر دسته را در جای جدا و معین قرار داد [۶]. در قبس اول، از انواع حدوث و اقسام وجود از جهت حادث و غیر حادث بودن و نیز تحدید موضوع مورد بحث کتاب گفتگو میشود که جمیعا شامل هفت «ومضه» است و ومضههای چهار و هفت، هرکدام مشتمل بر هفت «ومیض». این تقسیمبندی را میتوان چنین تفسیر کرد که «قبس» بهمنزله باب و «ومضه» در حکم فصل و «ومیض» همچون بند فرض شده است [۷].
در قبس دوم، انواع سهگانه سبق ذاتی مورد بحث است و بر اثبات آن، برهان اقامه میشود. مباحث این قبس، جمعا طی هفت ومضه آمده و ومضه سوم آن، مشتمل بر هشت ومیض و ومضه پنجم آن، شامل چهار ومیض و ومضه هفتم، دارای چهار ومض است[۸].
قبس سوم جمعا مشتمل بر شش ومضه است و هیچیک از ومضات مزبور، مشتمل بر ومیض نیست، بهجز ومضه آخر؛ یعنی ومضه ششم که شامل سیودو ومیض است. موضوع مورد بحث در این قبس، تقسیم بعدیت انفکاکی است به دو قسم از طریق برهانی که با توجه به قبلیت سرمدیه اقامه شده است [۹].
میرداماد در قبس چهارم، از قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) و احادیث اوصیا، شواهدی بر اثبات مدعای خویش میآورد و جمعا مشتمل بر شش «ومیض» است. در چهار ومیض اول، به آیات قرآن استشهاد میشود و در ومیض پنجم، به احادیث نبوی و در ومیض آخر، به احادیث مروی از ائمه (ع) استناد شده است [۱۰].
در این قبس، بحث اصلی اثبات حدوث دهری عالم بتمامه است از طریق استناد به آیات قرآنی و احادیث اعم از نبوی و مروی از ائمه (ع). در ومیض اول، میرداماد به آیه «ما خلقكم و لا بعثكم إلا كنفس واحدة» استناد کرده و از کشاف زمخشری نقل میکند که گفته: «مراد آن است که خلقت و بعث قلیل و کثیر و متعدد و واحد از طرف حق تعالی، یکسان است؛ زیرا خدای را شأنی از شأن دیگر بازنمیدارد». داماد نتیجه میگیرد که این تساوی در وعاء دهر که تکمم و تقدر ندارد منظور است [۱۱].
موضوع بحث در قبس پنجم، چگونگی وجود طبایع مرسله است و جمعا شامل چهار ومضه است. [۱۲].
در قبس ششم، سخن از متصل بودن زمان و حرکت و اینکه هر متصل ممتدی ناگزیر متناهی است و بینهایت عددی در حوادث زمانی که متعاقب یکدیگر هستند ناممکن و باطل است [۱۳].
بحث در سایر قبسات نیز بر همین منوال میباشد. میتوان چنین گفت که محور اساسى و اصلى کتاب از ابتدا تا انتها، حول خلقت جهان و چگونگى صدور عالم از بارى تعالى و همچنین اثبات «حدوث دهرى» مىگردد که خود میرداماد آن را ابداع و برهانى کرده است؛ اما «انواع حدوث و تقسیم وجود بر حسب آن، انواع سهگانه سبق ذاتى، تأخر انفکاکى و اثبات حدوث دهرى، استشهاد بر آیات و احادیث، وجود طبایع مرسله، اتصال زمان و حرکت، دفع شکوک، صفات قدرت و اراده بارى تعالى، جواهر عقلیه و ترتیب نظام عالم وجود و بالاخره قضا و قدر الهى و چگونگى دخول شر در آن» عناوین اصلى کتاب را تشکیل مىدهد [۱۴].
میرداماد در تمهید مطالب فوق و اثبات نظر خود درباره حدوث دهرى عالم، بیش از همه توجه به «ابن سینا» و آثارش و پس از او به «خواجه نصیرالدین طوسى«داشته است و در موارد زیادى اشاره به اقوال حکماى دیگر نیز مىکند [۱۵].
سید داماد در مورد علم الهى، ایراداتى را که خواجه طوسى در شرح اشارات بر شیخ وارد ساخته و به نقد دیدگاه مشائین پرداخته است، پاسخ مىدهد [۱۶].
وضعیت کتاب
شروح چندى بر این کتاب نوشته شده که معروفترین آنها شرح «احمد بن زینالعابدین العلوى» (میر سید احمد علوى) یکى از شاگردان برجسته خود میرداماد است [۱۷].
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست اسامی اشخاص، اسامی گروهها و فرقهها و اسامی کتابهای مذکور در متن، در انتهای کتاب آمده و متن کتاب، فاقد پاورقی است.
پانویس
- ↑ آشنایی با کتاب «القبسات»، 1385- 1386، ص110
- ↑ همان، ص110- 11
- ↑ متن کتاب، صفحه دال- صدوشصتوهفت
- ↑ ر.ک: آشنایی با کتاب «القبسات»، 1385- 1386، ص111
- ↑ همان
- ↑ متن کتاب، صفحه شصتوپنج
- ↑ همان، صفحه هفتادویک
- ↑ همان
- ↑ همان، صفحه هفتادودو
- ↑ همان، صفحه هفتادوسه
- ↑ همان
- ↑ همان، صفحه هفتادوسه و هفتادوچهار
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: آشنایی با کتاب «القبسات»، 1385- 1386، ص111
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ همان، ص112