مقالات احمد تفضلی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    مقالات احمد تفضلی
    مقالات احمد تفضلی
    پدیدآورانتفضلی، احمد (نویسنده) آموزگار، ژاله (به کوشش)
    ناشرتوس
    مکان نشرتهران
    سال نشر1398
    چاپيکم
    شابک1ـ740ـ315ـ964ـ978
    موضوعمقاله‎‌هاي فارسي - قرن 14 زبان‌هاي ايراني -- مقاله‌ها و خطابه‌ها
    کد کنگره
    14آ55ف / 7994 PIR ‏

    مقالات احمد تفضلی تألیف احمد تفضلی به کوشش ژاله آموزگار، این کتاب مجموعۀ مقالات احمد تفضلی است که در دو بخش گردآوری شده است. بخش اول شامل مقالات فارسی و بخش دوم کتاب، نقدها را در خود جای داده است.

    ساختار

    کتاب در دو بخش تدوین یافته است. بخش اول شامل مقالات فارسی و بخش دوم کتاب، نقدها را در خود جای داده است.

    گزارش کتاب

    احمد تفضلی زمانی که در شامگاه دوشنبه 24 دی 1375 خاموش شد یک ماه و هشت روز بود که قدم به سال شصت زندگی گذاشته بود. این دانشمند انسان، موجودی مهربان، آزاداندیش و با سلامت نفس بود. هوش سرشار و استعداد ذاتی داشت؛ محیط مناسب فرهنگی، همت شخصی، قریحۀ پویایی و جویایی، سخت‌کوشی، پرکاری، تلاش مداوم، تفکر علمی، آشنایی به زبان‌های زندۀ دنیا، درک مکتب‌های گوناگون علمی، بهره‌مندی از محضر استادان برجستۀ داخل و خارج از کشور و ارتباط مستمر و گسترده با مجامع بین‌المللی زمینه‌هایی بودند که شخصیت علمی او در آنها نُضج گرفت و به تدریج دانشمندی طراز اول در سطح بین‌المللی شد. او راه درازی را برای کسب مقصود پیمود ولی از همان آغاز گوهر علمی‌اش مشخص بود. هنوز بسیار جوان بود که استاد فروزانفر در مقدمۀ کتاب عطار از همراهی او در بازنویسی یادداشت‌ها تشکر کرد.

    در سال‌های 30 عمر او، دومناش در مقدمۀ دو کتاب ارزنده در زمینۀ تحقیقات ایرانی به دید علمی و موشکافی‌های اواشاره کرده است. فیلیپ ژینیو با اشاره به این موارد، یادآوری کرده است که دانشمند جوانی در سال‌های 30 عمر خود از چه ویژگی علمی باید برخوردار باشد که استاد با تجربه‌ای هم‌چون دومناش که در آن زمان ده‌ها سال از عمرش را به مطالعه بر روی متن‌های مشکل زبان پهلوی گذرانده بود، به کمک‌های ارزندۀ او اشاره کند و از این که در رفع اشکالات و اشتباهات این آثار او را یاری نموده است و نکته‌های تازه‌ای گوشزد کرده است تشکر نماید. لازمۀ این تبحر به جز استعدادهای ذاتی و مطالعات شخصی، تلمز در محضر استادان برجسته نیز بوده است. از استادان مستقیم او در ایران می‌توان از شادروانان استاد عبدالعظیم قریب، استاد فروزانفر، استاد جلال همایی، استاد پورداود، دکتر معین، دکتر خانلری، دکتر صفا و هم‌چنین آقایان دکتر کیا و دکتر یارشاطر نام برد. او هم‌چنین همیشه با احترامی شایسته از شادروانان استاد مینوی، استاد زریاب و استاد دانش پژوه به عنوان استادان غیر مستقیم خود یاد می‌کرد. از میان استادان خارجی او می‌توان به هنینگ، مری بویس، مکنزی، بیوار، بنونیست و دومناش اشاره کرد.

    او خود نیز در دانشگاه تهران به عالی‌ترین مقام استادی رسید و همیشه به استادی دانشگاه تهران افتخار می‌کرد، ولی در حقیقت او افتخار دانشگاه تهران بود.

    پای‌بندی موازین اخلاقی و قراردادهای اجتماعی بود. زندگی پرابر علمی هرگز او را از انجام وظایف خانوادگی باز نداشت. حرکت خانواده‌اش را نگاه می‌داشت. همسر و پدری مهربان بود و برای دوستانش دوستی فداکار، غمخوار و آماده به خدمت. مهم‌تر از همه به ایران عشق می‌ورزید. با وجود این که بارها موقعیت‌های مناسبی در دانشگاه‌های معتبر خارجی برایش پیش آمد، هرگز به رفتن از ایران و دل‌کندن از این سرزمین تن در نداد. او این سرزمین را دوست می‌داشت و با تحقیقات ارزشمندش و سخنرانی‌های علمی در جای جای جهان برای ایران افتخار و نام آورد.

    احمد تفضلی علی‌رغم طبیعت خردگرایش موجودی لطیف بود. احساساتی رقیق به لطافت باران داشت، از شعر خوب لذت می‌برد. در کنار کتاب‌های علمی رمان می‌خواند، موسیقی داروی آرام‌بخش روح‌گاه آشفتۀ او بود. موسیقی اصیل ایرانی، آوای سه تار خوب و به‌خصوص صدای بنان را دوست می‌داشت و از آهنگ‌های او بیش از همه به «دیلمان» عللاقه‌مند بود. او در 16 آذر 1316 در اصفهان به دنیا آمد و در شامگاه 24 دی 1375 در تهران به تلخی خاموش شد.

    این کتاب مجموعۀ مقالات احمد تفضلی است که در دو بخش گردآوری شده است. بخش اول شامل مقالات فارسی و بخش دوم کتاب، نقدها را در خود جای داده است.

    در مقالۀ «در رثای استاد دکتر عباس زریاب خویی» چنین آمده است: « زمانی یکی از بزرگان فرهنگ و ادب ایران در ضمن مقاله‌ای در رثای یکی دیگر از دانشمندان ایران نوشت: «مرگ سایه‌ای خطاپوش دارد». من هرگاه یکی از فضلا درمی‌گذرد و سخنان اغراق‌آمیز دیگران را دربارۀ او می‌شنوم و می‌خوانم، بی‌اختیار به یاد این جملۀ حکیمانه می‌افتم و حال که قلم به دست گرفته‌ام تا مطلبی در رثای استاد دکتر زریاب بنویسم و به قول بیهقی «قلم را لختی بر وی بگریانم»، با خود می‌اندیشم که آیا این جمله در مورد او نیز صادق است یا نه؟ دور از من باد که بگوشم استاد زریاب به دور از خطار بود، اما درست و منصفانه آن است که بگویم دانش و فضائل اخلاقی او چنان فراوان و فراخ‌دامن بود که جای چندانی برای خودنمایی خطاهای محتمل او نمی‌گذارد». (ص 368)

    در مقالۀ «شعری مانوی در توصیف پادشاه تاریکی» می‌خوانیم: «اساس دین مانی بر ثنویت است: روح در برابر جسم و ماده. آنچه خوب است متعلق به روح و آنچه بد است از آن ماده است. روح روشنی است و ماده تاریکی. بر قلمرو روشنی پادشاه روشنی فرمانروایی دارد و بر قلمرو ظلمت شاه تاریکی. شعری که در ترجمۀ آن را می‌خوانید در توصیف شاه ظلمت است و به زبان پارتی با پهلوی اشکانی سروده شده است. بسیاری از کلمات این شعر که در میان اوراق تورفان (در ترکستان چین، ناحیۀ سین کیانگ) در خرابه‌های معابد مانوی کشف گردیده، از میان رفته یا آسیب دیده است. این شعر جزو شعرهای الفبایی مانوی است یعنی هر بیت با حرفی از حروف ابجد شروع می‌شود». (ص 317)[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها