زنجانی، ابوعبدالله
نام | زنجانی، ابوعبدالله |
---|---|
نامهای دیگر | زنگانی، ابوعبدالله
مجتهد زنجانی، ابوعبدالله |
نام پدر | میرزا نصرالله شیخالاسلام |
متولد | 1270 ش |
محل تولد | زنجان |
رحلت | 1319 ش یا 1360ق |
اساتید | سید ابوالحسن اصفهانى،شیخ الشریعۀ اصفهانى، شیخ ضیاءالدین عراقى |
برخی آثار | تاریخ القرآن (زنجانی) |
کد مؤلف | AUTHORCODE01204AUTHORCODE |
ابوعبدالله زنجانى (1309-جمادى الآخر 1360 ق)، فقیه، مفسر، قرآن شناس و نویسندۀ برجستۀ معاصر ایرانى.
ولادت
او در سال 1309ق در زنجان در خاندانى اهل علم و فتوا زاده شد.پدرش، میرزا نصرالله، شیخالاسلام زنجان بود.
تحصیلات
ابوعبداللّه علوم متعارف زمان را در همان شهر آموخت و در فلسفه و کلام و فلکیات، خاصه از میرزا ابراهیم زنجانى فلکى، از شاگردان برجستۀ میرزا ابوالحسن جلوه، از 1326 تا 1329 ق بهره جست.
وى سپس براى ادامۀ تحصیل به تهران رفت، ولى اندکى بعد همراه برادر بزرگتر خود میرزا فضلللّه عزم نجف کرد و سالها نزد استادان و مجتهدان برجستهاى نظیر سید محمد کاظم یزدى، سید ابوالحسن اصفهانى، شیخ الشریعۀ اصفهانى، شیخ ضیاءالدین عراقى و میرزا حسین نائینى به تحصیل علوم دینى پرداخت.در اواخر 1338ق پس از احراز درجۀ اجتهاد به زنجان بازگشت و مدتى بعد به حج رفت.وى در همین سفر رهسپار سوریه، فلسطین و مصر شد و با دانشمندان آن نواحى ملاقات کرد و به ایران بازگشت.
در محرم 1347 به عنوان اولین ایرانى، به عضویت «المجمع العلمى العربى» دمشق برگزیده شد و رسالۀ ورودى او با عنوان «الفیلسوف الفارسى الکبیر، صدرالدین الشیرازى» در مجلة المجمع العلمى العربى به چاپ رسید'
در اواخر 1353ق یا اوایل 1354ق دوباره به کشورهاى عربى رفت و در مصر با استقبال دانشمندان آن دیار روبهرو شد و طى سخنرانیهایى در الازهر مسلمانان را به اتحاد فرا خواند.
سپس به ایران بازگشت و مدت 4 سال تا 1358ق در دانشکدۀ معقول و منقول و یک سال در دانشسراى عالى به تدریس تفسیر و فلسفه پرداخت، اما به سبب سکتۀ قلبى به زنجان رفت و همانجا سکنى گزید تا در گذشت. ابوعبدالله زنجانى از کسانى چون سید حسن صدر عاملى، سید محمود شکرى آلوسى و سید محمد بدرالدین مغربى محدث دمشقى اجازۀ روایت داشت و طى سالها تحقیق و تألیف و تدریس، مجموعۀ بسیار نفیسى از کتب خطى و چاپى گرد آورد که پس از مرگش، کتابخانۀ مجلس شوراى ملى آن را خریدارى کرد. برادر او میرزا فضلالله نیز از دانشمندان برجسته و شیخالاسلام زنجان بود.
آثار
ابوعبدالله کتابها و رسالهها و مقالات متعددى در زمینههاى فلسفى و دینى و اجتماعى نوشت یا ترجمه کرد که بسیارى از آنها چاپ و منتشر شده است.این آثار عبارتند از: الافکار، به زبان عربى در عقاید اسلامى؛ الاسلام و الاروبیون، رسالهاى مختصر در دعوت مسلمانان به اتحاد و استقلال؛ اصول القرآن الاجتماعیة، به عربى؛ اندرز ارسطو به اسکندر، که آن را از عربى به فارسى ترجمه کرد و در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران منتشر شده است؛ تاریخ القرآن، به عربى که معروفترین اثر ابوعبدالله زنجانى است و بارها در تهران، تبریز و قاهره با مقدمۀ احمد امین به چاپ رسیده است.
ترجمۀ فارسى این کتاب نیز توسط ابوالقاسم سحاب در 1317ش در تهران منتشر شد.این کتاب از مآخذ مهم نویسندگان پس از ابوعبدالله در زمینۀ تاریخ و تحقیقات قرآنى است و برخى از کسانى که در این موضوعات آثارى پدید آوردند، به آن کتاب استناد جستهاند؛«توضیحاتى راجع به عین القضاة همدانى»، مقالهاى است به فارسى که در مجلۀ یادگار منتشر شد؛ دین الفطرة، به فارسى؛ رسالة فى التصوف؛ رسالة فى قاعدة فلسفیة اغریقیة الاصل: الواحد لا یصدر عنه الا الواحد؛ رسالة فى لزوم الحجاب یا فلسفۀ حجاب، به فارسى که در 1302ش در نجف چاپ شد؛زندگانى محمد(ص)، ترجمه از کتاب الابطال(قهرمانان) نوشتۀ توماس کارلایل.این کتاب چندین بار و از جمله در 1312ش در تبریز چاپ شد؛ سر انتشار اسلام، به فارسى؛ بقاء النفس بعد فناء الجسد.اصل این اثر از خواجه نصیرالدین طوسى است و ابوعبدالله زنجانى شرحى بر آن نوشته است.این کتاب که در 1340ق نوشته شده بود، در 1343ق در قاهره به چاپ رسید؛ طهارة اهل الکتاب، که گویا سخنرانى ابوعبدالله به عربى بوده و در 1345ق در بغداد چاپ و منتشر شده است؛ عظمت حسین بن على(ع) به فارسى که چندین بار در تبریز انتشار یافته است؛ الفیلسوف الفارسى الکبیر، صدرالدین الشیرازى، به عربى که در مجلة المجمع العلمى العربى چاپ شده است؛ نور المنابر، گرد آورى شده از کتب مقاتل، به فارسى که در 1312ش در تهران به چاپ رسیده است.مقالات متعددى نیز از او در مجلههاى الزهراء مصر و لغة العرب بغداد منتشر شده است. ابوعبدالله همچنین بر مقالۀ «اسراء»چاپ اول«دائرةالمعارف اسلام» حواشى و توضیحاتى نوشت که در ترجمۀ عربى آن چاپ شده است.براى فهرست مقالات و دیگر آثار او مىتوان به مشکور و عواد مراجعه کرد.
منابع مقاله
دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 5، ص 5-684، سید جعفر سجادى.