در قلمرو بلاغت
در قلمرو بلاغت | |
---|---|
پدیدآوران | علوی مقدم، محمد (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | مجموعهای از مقالهها، پژوهشها، نقدها و بحثهای بلاغی و تفسیری |
ناشر | آستان قدس رضوی، مؤسسه چاپ و انتشارات |
مکان نشر | مشهد مقدس - ایران |
سال نشر | 1372 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | زبان عربی - معانی و بیان
قرآن - مسایل ادبی قرآن - مسایل لغوی معانی و بیان |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | PJA 2028 /ع8د4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
در قلمرو بلاغت اثر فارسى دكتر محمّد علوى مقدّم از نويسندگان معاصر، مجموعهاى از مقالهها، پژوهشها، نقدها و بحثهاى بلاغى و تفسيرى در طول هجده سال مىباشد كه برخى از آنها را در مجامع علمى و كنگرههاى بين المللى ايراد كرده است.
اين اثر، در زمينه علم بلاغت، به ويژه بلاغت قرآن و معرفى و نقد آثار مهم اين علم مىباشد كه در حقيقت، مجموعه مقالات منتشر شده نویسنده تا سال 1372 در نشريات مختلف است.
ساختار
در ابتداى كتاب، پيشگفتارى از مؤلف آمده و در ادامه، به ذكر مقالات پرداخته شده است. مقالات در دو بخش تفسير و بلاغت قرآن و نقد و بلاغت تنظيم شدهاند كه عنوان برخى از آنها عبارت است از: سرّ بلاغى تكرار در آيات قرآنى، قاضى عبدالجبّار و بلاغت قرآن، بحثى دربارهى تفسير التّبيان، قرآن و حافظ و...
گزارش محتوا
در اولين مقاله كه درباره سر بلاغى تكرار در آيات قرآن مىباشد، پس از بررسى لغوى و اصطلاحى واژه تكرار، چنين بيان شده كه تكرار در لغت به معناى دوباره گفتن، بازگفتن و چند بار گفتن يك مطلب است.
در اين مقاله اشاره مىشود كه اصولا تكرار جنبه هنرى دارد و از فنون بلاغى به شمار مىآيد و از ويژگىهاى اسلوب قرآنى است و بايد مورد بحث قرار گيرد تا پاسخى باشد براى طاعتان ناآگاه كه مىگويند: چرا در كلام خدا، تكرار وجود دارد؟[۱]
نویسنده در مقاله بعدى كه درباره قاضى عبدالجبار و بلاغت قرآن است، به معرفى او و آثارش پرداخته و بيان مىكند كه وى در قسمتى از كتاب «اعجاز القرآن» خود مىگويد: «چرا كلامى فصيح و به چه دليل كلامى بر كلام ديگر رجحان پيدا مىكند؟» او در اين قسمت، عقيده شيخ و استاد خود، ابوهاشم جبائى، را بيان كرده و گفته است: «كلام را به جهت جزالت لفظ و خوبى معنايش فصيح گويند و چنانچه لفظ جزيل باشد و معنى سست، كلام فصيح نخواهد بود و لازم است كه كلام فصيح هر دو جنبه را دارا باشد و هر دو چيز را جامع».[۲]
سپس افزوده است كه در نظر ابوهاشم جبائى، فصاحت كلام، تنها در نظم كلام نيست و نظم نمىتواند مفسر فصاحت كلام باشد. در واقع قاضى عبدالجبار با بيان اين مطلب، خواسته است كه عقيده جاحظ و ديگر كسانى كه برآنند كه اعجاز قرآن، در نظم و شيوه خاص آن است، رد كند و بگويد كه علاوه بر نظم، لفظ و معنى نيز حائز اهميت هستند. به عبارت ديگر، قاضى عبدالجبار خواسته است بگويد كه به عقيده ابوهاشم جبائى، فصاحت به لفظ و معنى، بستگى دارد، يعنى اگر لفظ جزيل باشد و معنى خوب، آن كلام فصيح است.
خلاصه نظريات قاضى عبدالجبار اين است كه در فصاحت، فقط كيفيت تركيب، اهميت دارد و در نظر او، كيفيت تركيب، ركن اساسى بلاغت و فصاحت است.[۳]
سپس اشاره مىكند كه قاضى عبدالجبار، در كتاب «اعجاز قرآن» وجوه مختلف اعجاز قرآن و آراء گوناگونى كه در اين باره گفته شده، بازگو كرده است.
نویسنده در ادامه، بحثى پيرامون تفسير «التبيان» كرده و بيان مىدارد كه اهميت تفسير تبيان در آن است كه نخستين تفسير شيعه بوده و در آن از علوم مختلفى كه يك مفسر بايد بر آنها احاطه داشته باشد، بحث شده و شيخ طوسى مفسرى است كه در تفسير خود، از: نحو، صرف، اشتقاق، معانى، بيان، بديع، علم كلام، اصول فقه، علم حديث، ناسخ و منسوخ و... بحث كرده است.
همچنين در عنوانى به اهمیت تفسير تبيان پرداخته و اشاره مىكند كه شيخ طوسى در تفسير تبيان، از وجوه مختلف قرائت كلمات قرآنى و اعراب كلمات و موضوعات صرفى و اشتقاقى و معانى كلمات و نيز از آيات متشابه، بحث كرده و مطاعن طاعنان را پاسخ گفته و براى مسائل اصولى و فروع مذهب، استدلال كرده است و به تفاوت لغوى كلام نيز اشاره نموده است. متأسفانه، مطالب گوناگون و مباحث مختلف، در اين قسمت بهم در آميخته و چندان نظمى در آن نيست و چنانچه جدا از يكديگر مىبود، فوايد بيشترى مىداشت.[۴]
شيخ طوسى در تفسير تبيان از مباحث صرفى نيز به مناسبت، بحث كرده، همچنين در بسيارى از موارد، وزن كلمات و ريشه آنها را مشخص كرده است.[۵]
نویسنده در مقاله بعدى، به تاثير قرآن در شعر سنائى اشاره كرده و بيان مىدارد كه سنائى اولين كسى است كه اخلاقيات را وارد شعر فارسى كرد و لفظ و معنى را به درجه كمال رسانيد و دشوارترين معانى را در زيباترين عبارت پرورانيد و تركيبهاى تازه و خوش آهنگ ساخت.
با آن كه مأخذ افكار سنائى چيزهاى مختلفى است، ولى سنائى بيش از همه چيز، از قرآن مجيد بسيار متاثر است و از مفاهيم كتاب خدا، بسيار بهره جسته و هيچ قصيده و مثنوى او نيست كه در آن به طريقى از قرآن سود نبرده باشد.مانند:
لاف «نحن الغالبون» بسيار كس گفتن ليك | «غالبون» شان گشت «آمنّا» چو ثعبان شد عصا |
وى در مقاله بعدى از اقبال و قرآنمدارى او سخن گفته است. به اعتقاد نویسنده جوامع اسلامى بايد به اقبال ببالند و به وجود او افتخار كند، زيرا اقبال كسى بود كه مىگفت: «مسلمانها بايد متحد شوند»، زيرا به اعتقاد او، امت اسلامى، داراى نظام واحد و قوانين و سنن و آداب واحدى مىباشد، پس بايد اختلاف را كنار بگذارند و همبستگى كامل داشته باشند.[۶]
همچنين از قرآنمدارى حافظ، در مقاله بعدى سخن رانده است، از اين رو در اين مقاله، به ابياتى از حافظ كه اشاره به آيات قرآنى دارد اشاره مىكند.
نویسنده در مقاله بعدى كه پيرامون وحدت در قرآن است، خاطر نشان مىكند كه عامل بدبختى را كه تشتت و تفرقه است بايد كنار گذاشت و همانطور كه قرآن دستور داده، به وحدت روآورد و يك هدف را دنبا كرد؛ بدبينى و سوء ظن را كنار گذاشت و عداوت و دشمنى را از ميان برد.
سپس اشاره مىكند كه مگر ما آيه 285 سوره بقره را نخواندهايم كه خدا گفته است «و المومنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله، ...»
مقاله بعدى در اسرار حج و مناسك آن است و در آن، به تعريف لغوى و اصطلاحى حج اشاره شده و آياتى از قرآن كه پيرامون خانه خدا و حج مىباشند، آورده شده است.
نویسنده در مقالهاى به نام «تفسير در قرن چهاردهم هجرى»، تمام تفاسير نوشته شده در اين قرن را بررسى كرده و يا از آنها اسم آورده و آنها را، معرفى و پيرامون آنها، بحث كرده است.
نویسنده معتقد است انواع مختلف نفاسير، در قرن چهاردهم عبارتند از:
الف- تفاسيرى كه جنبههاى علمى در آنها قوى است.
ب- تفاسيرى كه جنبههاى مذهبى در آنها بيشتر رعايت شده است.
ج- تفاسيرى كه جنبه تاويلى و انحراف در آن، غلبه دارد.
د- تفاسيرى كه از نظر ادبى اجتماعى، بيشتر در آنها بحث شده است.
مقالات بعدى، درباره مكتب عقل در تفسير، اهيمت بلاغت و تطور آن، علم بلاغت در قرن سوم هجرى و فصيحترين مرد عرب، يعنى پيامبر(ص) مىباشد.
از ويژگىهاى كتاب، دقت و موشكافى بىنظير نویسنده در هر رشتهاى كه بدان پاى مىگذارد، مىباشد.
وضعيت كتاب
فهرست مقالات در ابتداى كتاب ذكر شده است.
پاورقىها مربوط به توضيح مطالب متن كتاب مىباشد.
در پايان هر مقاله، ارجاعات و اسانيد آن ذكر شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.