اندیشه‌های کلامی علامه حلی

    از ویکی‌نور
    اندیشه‌های کلامی علامه حلی
    اندیشه‌های کلامی علامه حلی
    پدیدآوراننمایی، احمد (مترجم) اشمیتکه، زابینه (نویسنده)
    ناشرآستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى
    مکان نشرمشهد مقدس - ایران
    سال نشر1378 ش
    چاپ1
    شابک964-444-238-5
    موضوعشیعه امامیه - تاریخ

    شیعه و معتزله

    علامه حلی، حسن بن یوسف، 648 - 726ق. - معلومات - کلام

    علامه حلی، حسن بن یوسف، 648 - 726ق. - نقد و تفسیر

    کلام شیعه امامیه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏201‎‏/‎‏75‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏8‎‏الف‎‏5
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    انديشه‌هاى كلامى علامه حلى عنوان كتابى است كه توسط زابينه اشميتكه در يك جلد به رشته تحرير درآمده و به قلم «احمد نمايى» به فارسی روان ترجمه شده است. اين اثر، رساله دكتراى نویسنده بوده كه در سال 1990م به راهنمايى پرفسور ويلفرد مادلونگ به پايان رسيده است. [۱]


    ساختار

    كتاب مشتمل بر مقدمه مترجم و نویسنده، هفت فصل و يك خاتمه است. نویسنده، بعد از بررسى مفصل زندگانى علامه حلى و اتفاقات مختلفى كه در طول حيات ايشان به وقوع پيوسته است به بررسى نظريه‌هاى كلامى علامه پرداخته و مقايسه‌اى بين نظريات كلامى اماميه و معتزله انجام داده است.

    گزارش محتوا

    قبل از بررسى محتواى كتاب يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى‌رسد كه زابينه اشميتكه با موشكافى خاصى كتاب‌هاى علامه را مورد بررسى قرار داده است. به عبارتى دقيق‌تر، وى نسبت به هر يك از تأليفات علامه، كتاب‌شناسى آن را -گرچه به شكل مختصر- انجام داده است؛ ازاين‌رو خواننده بعد از به پايان رساندن مطالعه كتاب، علاوه بر آشنا شدن با مراحل مختلف زندگى علامه حلى، مجموعه‌اى از اطلاعات ارزشمند درباره كتاب‌ها و تأليفات علامه را به دست خواهد آورد.

    نویسنده در فصل دوم كتاب به معرفى آثار علامه حلى مى‌پردازد. نویسنده آثار علامه را در يازده دسته‌بندى كرده است: آثار كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، اصول فقه، علم رجال، صرف و نحو، آثار عرفانى، تفسير و حديث. در انتهاى اين بخش فهرست الفبايى آثار علامه تحت عنوان ضميمه آمده است.[۲]

    مبحث عدل، در فصل سوم اين كتاب آمده است. نویسنده از زواياى مختلفى ديدگاه علامه را مورد بررسى و تحقيق قرار داده است. زابينه اشميتكه در اين مسأله، نظر علامه حلى و فخر رازى را در مورد ماهيت عدل خداوند اينگونه بيان مى‌دارد:علامه حلى و رازى به دليل اختلاف نظرشان درباره ماهيت ارزش‌هاى اخلاقى و رابطه خداوند با اين ارزش‌ها در باب نسبت خداوند با آفريدگانش پيرو نظر واحدى نبودند. علامه معتقد بود معيارهاى ذاتى اخلاقى از نظر خداوند و بنده، مفهومى يكسان دارد؛ بنابراین عدل خداوند را بايد با همين معيارها سنجيد. ازاين‌رو خداوند را به عادلى تعريف مى‌كند كه نه مرتكب شرّ مى‌شود و نه در تكاليف خود- كه فقط به قصد خير محض و سود رساندن به غير انجام مى‌دهد- قصور مى‌ورزد؛ و يا به بيان علامه، به داعى حكمت (داعي الحكمة) عمل مى‌كند.[۳]

    رازى در اصل، مخالف نظر علامه در مورد رابطه خداوند با مخلوقش بود. برحسب استنباط او از قدرت مطلق الهى، خداوند خالق يكتاى هر موجودى، از جمله خالق هر شرى مى‌باشد. به‌علاوه چون خداوند آنچه را كه خير يا شر است تعيين مى‌كند خود او مشمول معيارهاى اخلاقى نيست و بنابراین نمى‌توان نسبت به افعال او قضاوت كرد. به اين دليل كه خداوند مكلف به انجام هيچ فعلى نمى‌باشد. ازاين‌رو رازى رأى معتزليان درباره عدل را، كه از نظر او ناقض قدرت الهى بود، رد مى‌كرد. در اين مورد او با سنت اشعريان موافق بود. بر اين اساس رازى استدلال مى‌كرد كه افعال خداوند را نمى‌توان با معيار خوب يا بد سنجيد.[۴]

    نویسنده در فصل چهارم به بيان ديدگاه علامه حلى در مورد نبوت پرداخته و از زواياى گوناگونى آن را مورد بررسى قرار مى‌دهد. هدف رسالت، عصمت انبياء(ع) و دلايل نبوت حضرت محمد(ص) از جمله مسائلى است كه در اين فصل به آنها پرداخته شده است.[۵]

    ايشان در بيان دلايل نبوت حضرت ختمى مرتبت(ص)، قرآن كريم را معجزه ماندگار پيامبر اسلام(ص) معرفى مى‌كند، معجزه‌اى كه تاكنون كسى نتوانسته است به مانند آن را بياورد. خبر دادن از امور غيبى، شكافتن ماه و جارى شدن آب از ميان انگشتان مبارک ايشان معجزات ديگرى است كه به صورت تواتر، خبر آنها رسيده است.[۶]

    سپس در ادامه مى‌افزايد:

    علامه تصريح می‌كند كه معجزه‌اى كه صحت ادعاى نبوت را تاييد می‌كند بايد در جهت ادعاى او و هماهنگ با آن باشد.منظور او از اين گفته آن است كه مدعى از خداوند معجزه‌اى خاص براى تاييد مدعایش درخواست مى‌كند. اگر آن معجزه رخ دهد ادعاى او تاييد می‌شود اما اگر خداوند معجزهاى متفاوت بيافريند، اين معجزه نادرستى آن را ثابت می‌كند. معجزه را بايد خداوند بيافريند و شامل نقض عادت او باشد اين شرايط مورد قبول معتزليان و هم اشعريان بود.[۷]

    علامه در (مناهج اليقين) و (منتهي الوصول) خود دليل ديگرى براى رسالت حضرت محمد(ص) مى‌افزايد و متذكر مى‌شود كه او از نظر قوه علميه و قوه عمليه آنچنان برترى داشت كه خود دليل روشنى بر صدق مدعاى وى بود.[۸]

    در فصل پنجم، نویسنده به بحث در مورد صفات خداوند متعال از منظر علامه حلى مى‌پردازد. بر اين اساس نویسنده، به اختلافات موجود بين اشاعره و معتزله اشاره مى‌نمايد و اين‌كه هر يك از اين دو گروه داراى نظر خاصى در اين زمينه است. وى مى‌نويسد:

    اشعريان معتقد بودند كه صفات ذاتى خداوند نه وابسته به ذات اوست و نه عين آن. بلكه اين صفات وابسته به ذوات ازلى يا معانى خارجى است كه قائم به ذات اوست. بنابراین خداوند عالِم است به علم ازلى و قادر است به قدرت ازلى و متصف به ديگر صفاتى است كه ازلى در ذات او هستند. اين معانى نه عين خداوند است و نه غير او.[۹]

    معتزليان وجود اين معانى را متناقض با توحيد مى‌دانستند و آن را رد می‌كردند. استدلال ايشان اين بود كه عقيده به صفات ازلى براى خداوند كه از ذات او صدور نيافته است بناچار دلالت بر ذوات خارجى زايد بر ذات او دارد كه متناقض با وحدت ذات اوست.[۱۰]

    علامه نظريه سنتى معتزليان را مبنى بر اينكه صفات ذاتى خداوند وابسته به ذات او (لذاته) مى‌باشد به‌طور كامل تأييد مى‌كند اما از رأى فيلسوفان كه صفات را امورى وجودى نمى‌دانستند خود را برحذر داشت.[۱۱]

    بحث از معاد و اقامه برهان بر آن، فصل ششم اين كتاب را شامل مى‌شود. زابينه اشميتكه با بيان نظر علامه حلى و مقايسه آن با ديدگاه فخر رازى در اينكه آيا اعاده و برانگيختن دوباره موجودات براى حساب‌رسى، بر خداوند متعال واجب است يا خير، به ترتيب نظريه‌هاى شيعه اماميه، اشاعره و معتزله را بازگو مى‌نمايد. وى بيان می‌دارد كه علامه حلى بر اين باور است كه خداوند مكلف به اعاده بندگان است و براى اين باور خود، به سخن خواجه نصيرالدين طوسى استناد مى‌كند مبنى بر اينكه: براى تحقق وعده ثواب براى نيكوكاران و تحقق كيفر و عذاب براى گنهكاران، اعاده ضرورى است.[۱۲]

    نویسنده در مقابل، به بيان نظريه فخر رازى پرداخته و مى‌نويسد:

    رازى در مقام يك اشعرى، به‌طور كلى مكلف بودن خداوند به تكليف را رد ميكرد. اما در هنگام بحث از اينكه اعاده حيات واقعاً خواهد بود، او نه تنها از كتاب و سنت و اجماع مدد مى‌گرفت بلكه دو دليل عقلى را كه بر اساس اصولى بود كه به سادگى با موضع سنتى اشعريان هماهنگى نداشت به آن مى‌افزود. اما وى در استدلال دومش بر اساس اصول غير اشعرى بحث مى‌كرد. او ادعا مى‌كرد كه خداوند بنده را براى (راحت) و (لذت) آفريده است. در اين دنيا نمى‌توان به چنين هدفى رسيد‌ ‎زيرا لذت واقعى وجود ندارد. لذت در اين دنيا فقط براى دفع ضرر است. بنابراین او چنين نتيجه مى‌گرفت كه خداوند سبب حشر بنده در آخرت مى‌شود تا از لذت حقيقى بهره‌مند شود. اگر چنين نبود وصف كردن خداوند به صفت «محسن» و «رحيم» و «غنى» مغاير با اين بود.[۱۳]

    فصل پايانى كتاب در مورد مساله پاداش و كيفر (وعد و وعيد) است. در اين فصل به نظريه‌هاى اشاعره و معتزله در رابطه با بحث‌هايى همچون: پاداش و كيفر، مسأله مسلمان مرتكب گناه كبيره، عفو، شفاعت و توبه كه به عبارتى همه آنها راه‌هاى پرهيز از عذاب محتوم است پرداخته شده است. نویسنده در رابطه با شفاعت مينويسد: «اصل شفاعت براى مسلمانان ارتباط نزدیکى با مسأله عفو الهى دارد. معتزليان تصديق داشتند كه شفاعت فقط براى كسانى رواست كه شايسته پاداش در آخرت باشند تا اين شفاعت حظ آنان را در آخرت افزون كند. علامه و عرف اماميه اين را رد می‌كردند. آنان معتقد بودند كه شفاعت فقط در مورد مسلمانان مرتكب گناهان كبيره معقول است به‌طورى كه عذابى كه سزاوار آنهاست از ايشان برداشته شود».[۱۴]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتداى كتاب ذكر شده است. در انتهاى كتاب نيز كتاب‌نامه كتاب‌هاى چاپى و خطى به تفكيك و نمايه آمده است.

    پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر آدرس مطالب، ارجاع به منابع و توضيحات مختصر و گاه مفصل نویسنده است.

    پانویس

    1. مقدمه مترجم، ص13
    2. متن كتاب، ص50-114
    3. همان، ص120
    4. همان، ص121
    5. همان، ص148-166
    6. همان، ص157-158
    7. همان، ص158
    8. همان، ص159
    9. همان، ص172
    10. همان
    11. همان، ص173
    12. همان، ص206
    13. همان، ص208
    14. همان، ص219-240


    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.