شفتی بیدآبادی، سید محمدباقر
نام | شفتی بیدآبادی، محمدباقر بن محمدتقی |
---|---|
نام های دیگر | بیدآبادی اصفهانی، محمدباقر
حجةالاسلام شفتی، محمدباقر بن محمدنقی شفتی اصفهانی، محمدباقر شفتی جیلانی، محمدباقر بن محمدنقی موسوی شفتی، محمدباقر بن محمدنقی |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | رشت |
رحلت | 1123 ش یا 1260 هـ.ق یا 1844 م |
اساتید | |
برخی آثار | پرسشها و پاسخها پیرامون عقائد شیخیه (زمینهساز بابیت)
تحفه الابرار: الملتقط من آثار الائمه الاطهار |
کد مؤلف | AUTHORCODE46AUTHORCODE |
نام و نسب
سيد محمدباقربن محمد نقى بن محمد زكى بن محمد نقى بن شاه قاسم بن مير أشرف بن شاه قاسم بن شاه هدايت بن امير هاشم بن سلطان سيد على قاضى بن سيد على بن سيد محمد بن سيد على بن سيد محمد بن سيد موسى بن سيد جعفر بن سيد اسماعيل بن سيد أحمد بن سيد محمد بن سيد أحمد بن سيد محمد بن سيد أبى القاسم بن سيد حمزه فرزند امام موسى الكاظم عليهالسلام
گفتار بزرگان
مرحوم تنكابنى در كتاب قصص العلماء (ص 135) در وصف ايشان مىگويد: وحيد ايام و مقتداى انام، و در علم عربيت و هيئت و فقه و رجال و درايه از مهرۀ اعلام و حذقۀ علماء گرام، عالم عامل و بارع و فاضل و عليم باذل ناذل استاد اكامل افاضل، و در زهد و ورع و تقوى او را ثانى و تالى نبوده. اما علم آن جناب پس از حيز تحرير دبير خارج، و جميع مراقى و مراتب علم را عارج، و در تفريع أوحد زمان، و در استدلال نهايه دقيق و با كمال تحقيق، حافظۀ او ضرب المثل و تأليفات او بسيار. مجملا اينكه عبادت اين بزرگوار به نحوى بود كه از نصف شب تا به صبح به گريه و زارى اشتغال داشته، و در صحن كتابخانهاش مانند ديوانگان مىگرديد و دعا و مناجات مىخواند، و بر سر و سينهاش مىزد تا صبح، و چنان بىاختيار حنين و انين آن سرور دين بلند مىشد كه اگر همسايگان بيدار مىبودند مىشنيدند، و در أواخر زندگانى آن قدر گريسته بود و بههايهاى ناله و بىقرارى و گريه و زارى كرده بود كه او را باد فتق عارض شده بود، و با فتق بند او را بسته و أطباء هر چه معالجه كردند مفيد نيفتاد، آخر الامر او را از گريه منع كردند و گفتند كه گريه بر تو حرام است.
مرحوم كشميرى در كتاب نجوم السماء (ص 63) چنين مىفرمايد: از مشايخ كبار و فضلاى نامدار صاحب قوت قدسيه و مالك ملكات ملكيه بود، صاحب تذكره آورده كه آن جناب در مزيد فضل و كمال اجتهاد و علو منزلت و جلالت قدر از ساير مجتهدين عرب و عجم ممتاز بوده، و در اصفهان تشريف داشت، حاوى معقول و منقول و جامع فروع و اصول، و مرجع علماء فحول بود، ساير علماء زمان و مجتهدين دوران اذعان اعلميت و افضليت و اكمليت آن جناب دارند، و او مستند عرب و عجم بوده، و منبع محامد و محاسن و مجمع فضائل لا تعد و لا تحصى، و معدن شرف و جلالت مخزن كمال و علو منزلت بود، احدى از علماء متقدمين و متأخرين را اين قدر مرجعيت كه آن جناب داشت اتفاق نيفتاد، حتى كه سلاطين زمن زما مجال مخالفت فرمان نبود، خاص و عام به خلوص ارادت و حسن عقيدت معترف فضل و كمال او، و رؤساى انام به كمال اطاعت در سايه جاه جلال او بودند، رياست دينى و دنيوى و زعامت صورى و معنوى داشت، اعانت فقراء و مساكين و انجاح حوائج مؤمنين از اموال خود مىفرمود، بلكه به انواع وجوه اكثر اموال خود را به مصارف وقف درآورده بود، مجتهد عصر على الاطلاق، و فقيه ثقۀ خوش اخلاق، و در مرجعيت و كمال شهرۀ آفاق أعجوبۀ زمان نادرۀ دوران بود، اگر چه در اين قرب زمان در ساير بلاد اسلام خصوصا ديار عجم مجتهدين بسيار و فقهاء بىشمار بودهاند، لكن آن جناب تفوق و ترجيح داشت و اكثر اهل زمان سعادت اندوز شرف تقليد او بودند.
سير اجمالى از ولادت تا وفات
مرحوم سيد قدسسره در سنۀ (1175) هجرى قمرى در يكى از دهات رشت ديده به جهان گشود، و در سن هفت سالگى منتقل به شفت شدند كه يكى از نواحى رشت است، و در سنۀ (1192) هجرى قمرى مهاجرت بسوى عراق نمودند براى تحصيل علوم دين، و سن مبارك ايشان هيفده سال بود، و در عتبات مقدسه نزد فحول علماء تحصيل علوم دينى و كمالات نمودند، در كربلا در درس استاد اكبر ملا محمدباقربهبهانى قدسسره در مرحلۀ اول شركت نمودند و پس از وفات ايشان در درس بحث مرحوم سيد على صاحب رياض شركت فرموده. و سپس در سنۀ (1193) به نجف أشرف مشرف شدند، و اكثر مراحل تحصيلى را در نجف أشرف بسر بردند، و در درس بحث مرحوم سيد مهدى بحر العلوم و درس بحث مرحوم شيخ جعفر كبير معروف به کاشفالغطاء شركت نمودند، سپس به شهر مقدس كاظمين مسافرت نمودند و در درس بحث مرحوم سيد محسن كاظمى اعرجى شركت نموده، و بحث قضاء و شهادات را نزد ايشان ديدند.
پس از هشت سال اقامت در عتبات مقدسه در سنۀ (1200) با دستى پر به ايران مراجعت نمودند و به شهر مقدس قم اجلال نزول فرمودند، و در نزد صاحب قوانين مرحوم ميرزا أبو القاسم قمى گيلانى تلمذ نمودند، و سپس به شهر كاشان مسافرت نموده و در درس بحث مرحوم ملا مهدى نراقى صاحب جامع السعادات شركت كردند.
در سنۀ (1206) هجرى قمرى به شهر اصفهان عزيمت نموده و قصد توطن كردند، پس از توطن در شهر اصفهان كم كم علم و كمال ايشان مورد توجه عام و خاص قرار گرفت، و صدها نفر در درس بحث ايشان شركت مىكردند، تا اينكه مرجعيت تامه پيدا نمودند، و اقدام به خدمات اصلاحى و اجتماعى كردند و از ثروت خود مسجدى با شكوه در اصفهان بنا نمودند، كه الان معروف است به مسجد سيد، و گويند صد هزار دينار شرعى از مال خود در راه ساختن اين مسجد با عظمت صرف كردند.
اهتمام بليغ در قضاء حوائج مردم داشتند، و مساعدت شايانى نسبت به اهل علم مىورزيدند، بطورى كه حوزه علميه اصفهان يكى از حوزههاى علميه بزرگ شيعه قرار گرفت.
در سنۀ (1230) براى انجام مناسك حج به مكه مشرفه عازم گرديد.
يك عمر با عزت و احترام زندگى نمودند تا آن كه در سنۀ (1260) اين دار فانى را وداع گفته و به سراى ابديت مأوى و مسكن نمودند.
مرحوم تنكابنى كه هنگام وفات در اصفهان تشريف داشتند وفات سيد را چنين مىنگارد: در روز پنجشنبه بمرض حبس البول گرفتار شد، در نزديك زوال حاجى كلباسى به عيادت آن جناب آمد زمانى نشست و در أول زوال آن جناب را وداع كرده مراجعت نمود، سيد وضو ساخته نوافل ظهر و نماز ظهر را ايستاده بجاى آورده، پس بى طاقت شد در بالاى جاى نماز يك حب از تربت حضرت امام حسين عليهالسلام تناول نمود و فى الفور طاير روحش بآشيان قدس پرواز نمود، و در جنب مسجد او جائى ساخته بود و در آنجا حسب الوصيه دفن نمودند قدس الله سره و حشره الله مع أجداده الطاهرين.
تأليفات ايشان
مرحوم سيد تصانيف بسيار دارد كه هر يك شاهد كمال تبحر او در أحكام فقه و قوت اجتهاد او در مسائل دينيه است، از آن جمله:
- مطالع الانوار، در فقه شرح شرائع كتاب صلاة
- سؤال و جواب مرحوم سيد، در دو مجلد به زبان فارسى
- تحفة الابرار الملتقط من آثار الائمة الاطهار، همين كتاب شريف است
- كتاب القضاء و الشهادات
- مناسك حج
- شكيات نماز
- رساله در اقامۀ حدود در عصر غيبت
- رساله در باطل بودن وقف نمودن بر خود واقف
- رساله در زيارت عاشوراء
- الزهرة الباهرة، در اصول فقه
- الحلية اللامعة، حاشيه بر شرح سيوطى
- رساله در مشتركات رجال
- بيست و دو رساله در تحقيق حال بيست و دو نفر از روات أصحاب
- رساله در حكم تزويج بر أخت مطلقه
و چندين رسالۀ ديگر كه اين مختصر گنجايش آن را ندارد.