جمالی اردستانی، جمالالدین محمد
نام | جمالی اردستانی، جمالالدین محمد |
---|---|
نام های دیگر | اردستانی، پیر جمال
پیر جمالی جمال اردستانی جمالالدین اردستانی جمالی، جمالالدین فضلالله عاشق اصفهانی محمد شاه اردستانی |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 879 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | مرآة الافراد |
کد مؤلف | AUTHORCODE801AUTHORCODE |
پيرجمال اردستانى، عارف و شاعر و نويسنده مشهور ايرانى در قرن نهم است. وى متخلص به جمالى، ملقب به جمالالدين و معروف به عاشق اصفهانى بود و لقب طريقتى وى محمدشاه است. در نام وى اختلاف هست؛ بعضى، او را محمد و برخى، احمد خواندهاند. سعيد نفيسى، از او با عنوان «فضل الله احمد» ياد كرده است. از تاريخ ولادت، نام پدر و شرح حال او اطلاع دقيقى در دست نيست. در بعضى آثارش، با اشارهاى به نياكان خود، مىگويد كه از شيراز و اهل ادب و هنر بودهاند. گفتهاند كه در ده كچويه سنگ، در نزديكى شهر اردستان، متولد شده است. ظاهراً بخش عمدهاى از زندگى خود را در محله فهره اردستان گذرانده است. از آثار او برمىآيد كه در آغاز به تحصيل علوم رسمى پرداخته بود، اما مدتى بعد آن را رها كرد و به سير و سياحت روى آورد و از جمله، به خراسان، تبريز، شيراز، ليلاز، هند، مصر، حلب، دمشق، مكه، روم، چين و تركستان سفر كرد.
پيرجمال، طى زيارتهايش در مكه با راهنمايى پيرمردى ناشناس به جستوجوى پير و مرشدى برخاست و عاقبت دست ارادت بهسوى پيرمرتضى اردستانى، فرزند امير شمسالدين محمد اردستانى، نديم شاه منصور، دراز كرد و از او خرقه گرفت. پيرجمال در بسيارى از آثار خود، بارها پيرمرتضى را ستوده و او را از بزرگان عرفا دانسته و حكاياتى از او نقل كرده است.
سلسله ارادت و اتصال طريقت پيرجمال، از طريق پيرمرتضى، به چند واسطه، به شيخ ابوالنجيب عبدالقاهر سهروردى مىرسد. سلسلهاى به پيرجمال نسبت دادهاند كه به «پيرجماليه» يا «جماليه» شهرت يافته است و آن را يكى از سلسلههاى منشعب از سهرورديه دانستهاند. به قولى اين سلسله در ايران از شعب ديگرى كه به سهروردى منتهى مىشده معروفتر بوده و تعليمات شيخ فخرالدين عراقى را نيز همين سلسله در ايران منتشر كرده است.
پيرجمال در عهد شاهرخ، پسر امير تيمور و اخلاف او مىزيسته است. وى در آثارش به اوضاع سياسى زمان خود و به بعضى از سلاطين عصرش اشاره كرده و گاه آنان را ستوده و گاه نكوهيده است. در رساله «محبوب الصديقين»، پيرجمال از ملاقات خود با الغبيگ بن شاهرخ در سمرقند سخن مىگويد. به گزارش بيشتر منابع، پيرجمال در 879 وفات يافته، اما حسن روملو سال وفات وى را در 886 و بلوشه آن را 901 نوشته است. برخى گفتهاند كه او شهيد شده است. او در كنار قبر پير خود، در بقعه پيرمرتضى، واقع در محله فهره اردستان و مجاور مسجد سفيد سردشت، به خاك سپرده شد. ملا محمدصادق اردستانى، از حكماى معروف قرن يازدهم و دوازدهم و ملا رمضانعلى نيستانى، متخلص به كوچكعلى از نوادگان او بودهاند. از جمله مريدان او فضل الله بن روزبهان خنجى، از شعرا و خوشنويسان و عرفا و مؤلفان قرن نهم و اوايل قرن دهم، بوده است. به گفته سخاوى، او درباره مناقب پير و مرشدش جمال اردستانى، كتابى تأليف كرده بود.
پيرجمال از ائمه(ع)و خلفاى راشدين، با احترام ياد كرده، اما گرايش شيعى وى بيشتر بوده و اين نكته از نوشتهها و تأليفات او بهخوبى روشن مىشود. وى در تمجيد ائمه شيعه، بهويژه حضرت على و امام حسين (ع)، القاب بسيارى به كار برده است و در ديوان او نيز اشعارى در منقبت چهارده معصوم(ع) وجود دارد و شايد همين تمايلات شيعى پيرجمال بوده كه جامى (پيرو طريقه نقشبنديه) را به تشنيع و تحقير وى واداشته است. عبدالواسع نظامى باخرزى، همراه با ذم بسيار پيرجمال و آثارش و نيز فخرالدين صفى، از ديدار جامى و پيرجمال، حكايتهايى نقل كرده و نوشتهاند كه جامى او را قدح مىكرده است.
تعاليم صوفيانه پيرجمال، تعاليمى محتاطانه از تصوف اهل صحو است كه به مشرب قلندريه و اهل سكر نيز گرايش دارد. او در آثار خود به اصطلاحات و آداب قلندران و به احوال عارفان قلندر توجه كرده است. برخى، تمايل وى به قلندرى را كه در بعضى اشعارش آشكار است، ناشى از تأثير فخرالدين عراقى بر او دانستهاند. نيز گفتهاند كه پيرجمال از نقطويان، بهويژه محمود پسيخانى و آثار او، متأثر بوده است. پارهاى از سخنان و اصطلاحاتى نيز كه در آثار او ديده مىشود، آشكارا گرايش وى را به نقطويه نشان مىدهد.
آثار
تأليفات پيرجمال، با توجه به فهرستهاى نسخ خطى، حدود سى اثر است كه به زبان فارسى نگاشته شده و برخى از آنها منتشر شده است؛ از آن جمله است:
- ديوان: مشتمل بر قصايد، مستزادات، تركيببند، ترجيعبند، غزليات، قطعات، رباعيات و فهلويات.
- ميزان الحقايق: شامل 253 رباعى عرفانى به زبان ساده و گاه عاميانه كه خود مؤلف آنها را تدوين و مرتب كرده است.
- مرآة الافراد: در تصوف و مشتمل بر 165 رساله به نظم و نثر است.
- شرح الكنوز و كشف الرموز.
- نور على نور: به نظم و نثر، در فضيلت عقل و عاقل و تأويل حديث «اطلبوا العلم و لو بالصين» و در باب محبت و عشق و نيز درباره تربيت مريدان و...
- مفتاح الفقر: به نظم و نثر، در حقيقت و فضيلت فقر و صفات اهل فقر.
- تنبيه العارفين: به نظم و نثر، در ضرورت تنبيه عارف و غير عارف.
- كشف الارواح: مثنوى عرفانى در تفسير سوره يوسف و تفصيل داستان يوسف و زليخا، به نثر شيوا و مشتمل بر پند و اندرز.
- بيان حقايق احوال مصطفى: درباره سيره حضرت محمد(ص)، شامل هفت منظومه آميخته با نثر كه از بهترين منظومههاى حماسى، دينى و تعليمى قرن نهم به شمار مىآيد.
منبع مقاله:
برگرفته از دانشنامه جهان اسلام ج 5 ص 905 به قلم انسيه برخواه