ابن حسام، محمد بن حسامالدین
ابن حُسام قُهِسْتانى، یا خوسفى، شمسالدین محمد بن حسامالدین، از شاعران معروف شیعى سده 9ق/15م.
تولد
وی در حدود 782ق در خوسف قهستان (كه اكنون از نواحى بیرجند است) زاده شد و در همانجا به تحصیل مقدمات علوم پرداخت.
به گفته مولانا حسامى واعظ در مزارنامه، پدران وی اهل علم و ارشاد بوده و در آن ناحیه به زهد و تقوا شهرت داشتهاند. از دوران جوانى و چگونگى تحصیلات او اطلاعى در دست نیست. تنها حسامى واعظ گوید كه وی نزد امیر سید محمد شیرازی كه از دانشمندان آن روزگار بوده است به تحصیل علوم پرداخت و از او «رخصت حدیث» یافت. وی مردی آزاده و وارسته بوده و زندگانى را به زراعت مىگذرانیده است. دولتشاه سمرقندی در تذكرةالشعراء گوید كه وی «از دهقنت، نان حلال حاصل كردی و گاو بستى و صباح كه به صحرا رفتى تا شام اشعار خود را بر دسته بیل نوشتى»، و از همین روی با آنكه در قصیدهسرایى بسیار توانا بوده به مدح سلاطین و حكام زمان نپرداخته و قصایدش كلاً در ستایش بزرگان دین و مدح و ثنای خاندان نبوت است.
وفات
در سال وفات او اختلاف است. دولتشاه و به تبع او قاضى نورالله شوشتری در مجالسالمؤمنین، وفات او را در 875ق نوشته و خواندمیر در حبیبالسیر سال 893ق را و شاگرد خود او حسامى واعظ در مزارنامه، روز 23 ربیع الثانى 873ق را ذكر كردهاند. تاریخى كه در حبیبالسیر آمده است (و كسانى چون حسن روملو در احسن التواریخ، و معصومعلیشاه در طرائقالحقائق، تكرار كردهاند) درست نیست، زیرا در تذكره دولتشاه سمرقندی كه به سال 892 تألیف شده، سال وفات او ذكر شده و از او چون درگذشتگان، سخن رفته است. دور نیست كه در نسخههای حبیبالسیر عبارت «في شهر ربیع الآخر سنة ثلاث و سبعین و ثمانمائة» به «... تسعین و ثمانمائة» تحریف و تصحیف شده باشد و این نظر را تاریخى كه حسامى واعظ در مزارنامه آورده است، تأیید مىكند. حسامى واعظ، شاگرد و خویشاوند نزدیك ابن حسام بوده و طبعاً تاریخى كه او ذكر مىكند بیش از گفته دولتشاه قابل اعتماد است. حسامى واعظ، سالهای عمر استاد خود را 92سال نوشته و بدین حساب ولادت او در 781ق یا 782ق بوده است. مدفن ابن حسام در كشتزاری در قصبه خوسف واقع شده و در 920ق در زمان حكومت مقصودبیك مهردار، بقعه و صحنى برای آن ساختهاند.
فرزندان
از ابن حسام 3 پسر باقى ماند، كه حسامى واعظ از هر 3 سخن گفته و آنان را به زهد و علم و تقوا ستوده است.
آثار
- دیوان اشعار، كه شامل قصاید، غزلیات و انواع دیگر نظم چون ترجیعبند، تركیببند، مخمّس، مثمّن، مربّع، ملمّع و لغز است. موضوع اشعار او غالباً حمد خداوند و نعت رسول اكرم(ص) و منقبت على بن ابىطالب(ع) و فرزندان اوست و در قصاید بسیار به شرح واقعه كربلا، شهادت حسین بن على(ع)، قساوت دشمنان اهلبیت و موضوعات مشابه پرداخته است. در قصیدهسرایى از شیوه سخنسرایان بزرگ چون انوری و خاقانى و كمالالدین اسماعیل و ظهیر فاریابى و سلمان ساوجى پیروی و در موارد بسیار از اشعار آنان اقتفاء و تضمین كرده است. آوردن تلمیحات مناسب، درج آیات و احادیث، اشاره به اشخاص و وقایع تاریخى، و استفاده از نكات علمى و ادبى از خصوصیات شعر اوست، و در بكاربردن قوافى و ردیفهای مشكل، التزامهای دشوار و اشكال شعر غریب چون تربیع و تسدیس و تسمیط و تشجیر، توانایى خاص دارد. قصیده موشح او به نام «سحریه» در نعت رسول اكرم(ص) مشحون است به انواع صنایع بدیعى، كه از ابیات آن، اوزان مختلف استخراج مىشود، از حروف اول ابیات نیز 3 بیت مستقل به وزن دیگر به دست مىآید. ابن حسام در سرودن اینگونه اشعار به قصاید «مصنوع» قوامى مطرّزی (سده 6ق) مخصوصاً رائیه معروف او به نام «بدائعالأسحار في صنائعالأشعار»، ذوالفقار شیروانى (سده 7ق) و سلمان ساوجى نظر داشته و از روش آنان تقلید كرده است. دیوان قصاید او در 1307ق در تهران چاپسنگى شده است.
- خاورنامه (یا خاوران نامه )، منظومهای است به وزن متقارب و به تقلید از شاهنامه فردوسى، كه نظم آن در 830ق به پایان رسیده است. موضوع خاورنامه شرح غزوات على بن ابىطالب(ع) و دلاوریهای او و اصحاب اوست و همچون سایر منظومههای حماسى و دینى تركیبى است از وقایع تاریخى و افسانههای عامیانه. این منظومه از بهترین نمونههای حماسه دینى است و شاعر در نظم آن چنانكه خود گوید، به كتابى كه به زبان عربى بوده نظر داشته است. این منظومه در ایران و هند شهرت و رواج بسیار داشته است. به سبب سرودن این منظومه ابن حسام را «فردوسى ثانى» لقب دادهاند. خاوراننامه در سده 11ق به دست شاعری دكنى متخلص به رستمى برای خدیجه سلطان شهربانو، همسر سلطان محمد عادلشاه پادشاه دكن (1037- 1067ق/ 1627-1656م) به زبان دكنى ترجمه شد. این كتاب چندین بار در ایران و هند به چاپ رسیده است.
- نظم نثراللآلي، ترجمه منظوم شماری از كلمات قصار حضرت على(ع) است. شاعر در این كار به رساله معروف رشیدالدین وطواط، نثراللآلي من كلام امیرالمؤمنین علي، نظر داشته، و هر «كلمه» را در یك بیت به نظم درآورده است. بخشى از این اثر كه در نسخ خطى موجود بوده ضمن دیوان او اخیراً طبع شده است.
- دلائلالنبوة و نسبنامه، منظومهای است در ذكر دلایل نبوت پیامبر اكرم كه در پى آن نسبنامه آن حضرت تا حضرت آدم(ع) به نظم درآمده و ضمن دیوان او به طبع رسیده است. [۱]
پانویس
- ↑ مجتبائى، فتحالله، ج3، ص356-357
منابع مقاله
مجتبائى، فتحالله، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.