ادیب نیشابوری، عبدالجواد
عبدالجواد اَدیبِ نِیشابوری (1281- ذیقعدۀ 1344ق/ 1864- مۀ 1926م)، ادیب، مدرس و شاعر نامدار دورۀ مشروطیت كه در بسیاری از علوم از سرآمدان عصر خویش بود.
ولادت
وی در روستای بجن گِرد (بیژن گِرد) از بلوك درب قاضی از توابع نیشابور زاده شد. ولادت او را در 1284ق و 1280ق نیز نوشتهاند، اما چنانكه او خود گفته، سال تولدش 1281ق بوده است. پدر عبدالجواد كشاورزی تنگدست بود.
تحصیلات
عبدالجواد در 4 سالگی به بیماری آبله مبتلا شد و بینایی یك چشم خود را از دست داد و برای چشم دیگر وی نیز بینایی اندكی ماند. از اینرو، پدرش او را به مكتب نمیفرستاد، اما عبدالجواد با نمایاندن حافظۀ قوی و استعداد خود به پدر، او را بر آن داشت كه فرزند را به مكتب بسپارد.
عبدالجواد پس از فراگیری خواندن و نوشتن و آموختن مقدمات زبان عربی در زادگاه خود، رهسپار نیشابور شد و در مدرسۀ گلشن دروس مقدماتی عربی را ادامه داد و به فراگیری منطق نیز پرداخت. سپس برای تكمیل آموختههای خویش در حدود سال 1297ق راهی مشهد شد و در مدارس خیراتخان، فاضل خان و نواب مسكن گزید.
ادیب در مشهد، برخی از متون عربی مانند شرح قطر الندى اثر ابن هشام، شرح سیوطی بر الفیۀ ابن مالك و شرح جامی بر كافیۀ ابن حاجب را نزد چند تن از استادان آموخت، اما پس از آن دیگر نزد استادی نرفت و سطح عالی ادبیات عرب و كتابهایی چون مغنی اللبیب ابن هشام، مطوّل تفتازانی، مقامات بدیعی و مقامات حریری را با مطالعه و ممارست خویش فرا میگرفت و در همان حال در سطوح پایینتر بهتدریس میپرداخت.
تدریس
ادیب پیش از مرگ پدر سفری به نیشابور كرد و در حدود سال 1310ق به مشهد بازگشت و تا پایان عمر در مدرسۀ نواب اقامت گزید و در واقع تدریس حرفهای او از همین سال آغاز شد.
ادیب در دو سطح متوسط و عالی تدریس میكرد. در سطح متوسط برای عموم طلاب بیشتر شرح نظام بر الشافیۀ ابن حاجب، مغنی و مطول میگفت و برای شاگردان خصوصی، سطح عالی ادبیات عرب را از متنهایی چون مقامات بدیعی و مقامات حریری و معلقات سبع، حماسۀ ابوتمام و مجموعهای در باب عروض كه خود گرد آورده بود، درس میداد و گاه منظومۀ ملاهادی سبزواری در فلسفه و منطق را نیز تدریس میكرد. تسلط و مهارت ادیب در فنون ادبی و محفوظات نظم و نثر عربی و پارسی او شگفتی همگان را برمیانگیخت.
ادیب در علوم عقلی و نقلی چون فلسفه، نجوم، ریاضیات، طب، موسیقی نظری، فقه، اصول، رجال و تاریخ دستی داشت. شیوۀ تدریس او خطابی بود و شاگرد اجازۀ بحث و پرسش نداشت. وی بر آن بود كه با این روش درس را بهگونهای تقریر میكند كه هیچ اشكالی حتى برای شاگردی با پایینترین سطح استعداد، برجای نمیماند.
شاگردان
ادیب به لفظِ قلم سخن میگفت و به یاری حافظهای نیرومند، تمامی دانستههای خویش را به طوری منسجم به شاگردان القا میكرد و همین امر حلقههای درس او را چنان جذاب و شیرین ساخته بود كه گاه بیش از 300 طالب علم در آن حضور مییافتند. ازاینرو، وی بیش از شاعری ارزشمند، مدرّسی توانا بود و در مكتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و به دست دانش آموختگان مكتب او نخستین دانشكدههای ادبیات در ایران تأسیس شد.
كسانی چون ملك الشعرا بهار، بدیعالزمان فروزانفر، محمدتقی مدرس رضوی، محمدپروین گنابادی، ادیب طوسی، سید محمدباقر عربشاهی سبزواری، محمود فرخ و مجدالعلای بوستان از دانش آموختگان مكتب اویند و ادیب تأثیری شگرف بر هر یك از اینان نهاد و متقابلاً از فضایل و كمالات آنان تأثیر پذیرفت. به گفتۀ پروین گنابادی هنگامی كه قصیدۀ دماوند بهار به چاپ رسید، ادیب با آنكه اندك رنجشی از ملكالشعرا در دل داشت، از خواندن سرودۀ او بسیار به وجد آمد و بهار را استاد شاعران ایران خواند.
ادیب در 35 سالگی شیفتۀ یكی از شاگردان خود شد. مرگ نابهنگام آن شاگرد تأثیر شگرفی در زندگی ادیب گذارد و او به یاد «حبیب» شعرهایی عاشقانه سرود.
گفتهاند كه عشق ادیب، عشق به «مظهری از مظاهر جمال» و عشقی صوفیانه و برخاسته از معنویت و دستآویزی برای شكوفایی ذوق غزلسرایی او بوده است.
ویژگیهای اخلاقی
ادیب با آنكه تنگدست بود، همگان از مناعت طبع و عزت نفس او یاد كردهاند. وی به مستمری سالانۀ مدرسۀ نواب و عایدی اندكی كه از ملك ارثی به او میرسید، بسنده میكرد و دعوت هیچ یك از ثروتمندان و خانهای خراسان را نمیپذیرفت و در اواخر عمر از بزرگان جز صیدعلی خان با كسی مراوده نداشت و در برابر صاحب منصبان سر تعظیم فرود نمیآورد و به مدح كسی نمیپرداخت. قصیدۀ وی در ستایش مظفرالدین شاه نیز به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود.
پیشنهاد ریاست انجمن ادبی خراسان را نیز با سخنانی گزنده و تند رد كرد و به گفتۀ ادیب طوسی حتی پیشنهاد مدرسی آستان قدس را كه مستمری قابل توجهی داشت، نپذیرفت.
زندگی او در درس و بحث خلاصه میشد. تنها یك بار در اواخر عمر به زادگاهش و كاشمر و مَحْوَلات (از بخشهای تربت حیدریه) سفر كرد. تنها تفریح او گردش در باغهای مشهد بود كه آن هم به بحثهای ادبی میگذشت و گاه در پایان هفته به منزل دوستانش از جمله ایرج میرزا و میرزا قهرمان (شكسته) میرفت.
وضع ظاهری ادیب برخلاف محیط طلبگی آنروز آمیزهای از سنتهای قدیم و جدید بود، با این حال نسبت به امور مذهبی تعصب داشت.
ادیب و سبك خراسانی
ادیب به هنگام تحصیل در نیشابور با دیوان قاآنی آشنا شد. ازاینرو در آغاز به سبك وی اشعاری میسرود و گاه شعرهای او را تضمین میكرد، اما پس از ورود به مشهد و دیدار با صیدعلیخان درگزی و به اشارت وی، به سبك خراسانی روی آورد و با آثار شاعرانی چون فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری، عسجدی، مسعود سعد سلمان آشنا شد و در نظر او دیگر اشعار قاآنی سست مینمود. پیوند و ارادت ادیب به صیدعلی خان تا قتل او در 1336ق پایدار بود و ایندو به استقبال یكدیگر شعرها سرودند. ادیب گرچه خود را شاعرتر از استاد میدانست، اما در شعرشناسی به برتری او اذعان داشت. مرگ استاد چنان بر ادیب اندوهبار بود كه محاسنش رو به سپیدی گذاشت. گویا آشنایی و همنشینی ادیب با اصحاب سراچه كه گروهی صوفیمنش در مشهد بودند، نیز توسط صیدعلی خان بوده است و چه بسا آشنایی و ارتباط ادیب با میرزا حبیب خراسانی (د 1327ق)، عارف نامی خراسان، در همین جمع صورت گرفته باشد. این دو شطحیات و اشعاری به استقبال از یكدیگر سرودهاند. گرایش ادیب به تصوف و گوشهنشینی احتمالاً تحت تأثیر این گروه بوده است.
ادیب در سرودن اشعار عرفانی از صفای اصفهانی (د 1309ق) شاعر شوریده حال و منزوی نیز سخت متأثر بود. آگاهیهایی كه ادیب از اواخر زندگی صفا بهدست داده، بسیار نادر است. از كسانی كه ادیب تا پایان عمر با آنان معاشرت دائمی داشت، ایرج میرزا بود. در این همنشینی كه گاه دیگران از جمله میرزا قهرمان نیز حضور داشتند، از مسائل ادبی و سیاسی گفتوگو میشد. ادیب با آنكه با ایرج اختلاف سبك داشت، شعر او را میستود. ایرج میرزا نیز به ادیب ارادت تمام داشت و از او بهرهها میبرد و در عارفنامۀ خود، او را بزرگ داشته، و از ادیب پیشاوری برتر دانسته است.
وفات
ادیب دو ماه و اندی پس از مرگ ایرج درگذشت و در یكی از رواقهای حرم امام رضا(ع) به خاك سپرده شد. در مجلس بزرگداشت وی كه در انجمن ادبی خراسان برپا شد، دوستان و شاگردان او خطابهها و مرثیهها سرودند.
محتوا و سبک شعر
سرودههای ادیب را میتوان به 3 دسته تقسیم كرد: 1. اشعاری كه در جوانی به پیروی از قاآنی سروده است كه بعدها خود آنها را نمیپسندید؛ 2. اشعاری كه به تشویق صیدعلی خان پس از آشنایی با شعرای سبك خراسانی سرود. این شعرها به سبب برخورداری از واژگانی غنی بسیار استادانه است؛ 3. اشعار عرفانی و صوفیانهای كه به سبك صفای اصفهانی سروده، و گویا خود نوع اخیر را بیشتر میپسندیده است.
اشعار صوفیانۀ ادیب
ادیب در اشعار صوفیانۀ خود توانست مضامین عرفان ابن عربی و اصطلاحات وحدت وجودی چون فیض اقدس، كمون ذات، واهب الصور و. .. را در قالب وزنهای خوش آهنگ بیان كند و زبان عرفان و تصوف را با سبك خراسانی به خوبی درآمیزد. افزون بر این، شطحیات زیبایی نیز در قالب اینگونه اشعار گنجانده است. اگرچه برخی او را واقعاً صوفی مسلك دانستهاند، برخی دیگر برآنند كه او تنها به یاری حافظۀ نیرومند و ذوق شعری در این وادی طبعآزمایی كرده است. ادیب با بهكار بردن تعبیراتی چون «ادیب الكل»، «ادیب فحل خراسان»، «سخنور طوس» و مانند آنها، گاه به خودستایی پرداخته، و در سخن سرایی نیز خود را پس از سعدی بیهمتا دانسته است.
ادیب در دورۀ مشروطیت
ادیب نیمۀ دوم زندگی خود را در دورۀ مشروطیت سپری كرد، با این حال شعر او كمتر رنگ شعر مشروطه را بهخود گرفت. ادیب به سبب معاشرت با برخی از شاعران این دوره مانند ایرج میرزا، بیتردید با انواع شعر زمان خود آشنایی داشت، اما همواره به سنتهای كهن شعر پارسی پایبند بود و میتوان او را از پشتیبانان بازگشت ادبی و احیای شعر قدما برشمرد. بنابراین، ادیب در حوزۀ معانی و صور خیال و كاربرد صنایع ادبی و آرایشهای لفظی نوآوری نداشت. وی چنان شیفتۀ شاعران دورۀ سامانی و غزنوی بود كه از كار برد واژگان تركستانی و یاد كردن از شهرهای ماوراءالنهر كه هرگز آنها را ندیده بود، ابایی نداشت و این شیوه، انتقاد برخی از شاگردان او مثل ملك الشعرا بهار را برانگیخته بود. رویدادهای مهم تاریخ ایران چون نهضت تنباكو (1309ق)، حوادث زمان مشروطیت و حتی آنچه در خراسان رخ میداد، نظیر حملۀ نظامی روسها به آستان قدس رضوی (1330ق)، قیام كلنل محمدتقی خان پسیان (1300ش) انعكاسی در شعر او نداشت. با اینهمه، وی از آن گروه شاعرانی نبود كه یكسره به حوادث روزگار بیاعتنا باشد. وی از آشفتگی اوضاع اجتماعی و سیاسی نگران، و از نفوذ بیگانگان در كشور ناخرسند بود. ستایش او از سرودههای سیاسی احمد بهار برضد انگلیسها حاكی از همین امراست. شعر سیاسی ادیب نیشابوری اندك و كم تأثیر است.
امتیاز شعر ادیب
امتیاز شعر ادیب در موسیقیِ آن است. تنوع وزنها و قافیهها و استفاده از وزنهای سریع و نشاط آور و گاه مهجور، تناسب واژگان و بهرهگیری از قوافی میانی به شعر او آهنگی پر نشاط و دلنشین بخشیده است.
شعرشناسی ادیب
شعرشناسی ادیب همچون پیشینیان وی غریزی، و برپایۀ نقد لفظی استوار بود و در این راه گاه با شهامت به انتقاد از سعدی و تمجید از ابوحنیفۀ اسكافی میپرداخت. وی شعرشناسی خود را مدیون استاد خود صیدعلی خان میدانست و همواره میكوشید تا این فن را در میان شاگردانش رواج دهد. ملكالشعرا بهار نیز سبكشناسی خود را وامدار این دو استاد دانسته است.
آثار
از ادیب به سبب ضعف بینایی آثار اندكی برجای مانده است.
بخشی از ابتدای 1- شرح معلقات سبع، چند بخش در تلخیص 2- شرح خطیب تبریزی بر حماسۀ ابوتمام و 3- رسالهای در جمع مابین عروض فارسی و عربی.
برخی از تقریرات او مانند:
4- «تاریخچۀ گرگان» نخستینبار در نشریۀ دبستان، و نیز نكاتی دربارۀ شعر و شاعری در دانشوران خراسان به چاپ رسیده است.
دیوان كاملی از اشعار او در دست نیست. شاگرد وی اشراق، دیوان استاد را بالغ بر 6 هزار بیت از اشعار پارسی گرد آورد كه مفقود است.
طبسی بجز اشعار پراكنده از 3 هزار بیت شعر ادیب یاد كرده است كه هیچگاه به چاپ نرسید.
عباس زرین قلم خراسانی بخشی از اشعار ادیب را با عنوان:
5- لآلی مكنون،
در 1333ش در مشهد منتشر ساخت كه حدود هزار بیت از اشعار پارسی ادیب را در برمیگیرد و از اشعار عربی تنها دو بیت در پایان این مجموعه آمده است.
مرزآبادی در رسالۀ دكتری خود به تصحیح اشعار لآلی مكنون دست یازیده، و 61 بیت فارسی و 9 بیت عربی بر آن افزوده است.
نقل قولهای شفاهی مؤلف از شاگردان ادیب كه در منابع دیگر یافت نمیشود، بر ارزش رساله میافزاید. آخرین تصحیح انتقادی از دیوان همراه زندگینامۀ ادیب به كوشش جلالی پندری بهچاپ رسیده است. مؤلف با كاوش فراوان در مآخذ توانسته است ابیات دیوان را به 189‘1برساند. [۱].
پانویس
- ↑ بادكوبۀ هزاوه، احمد، ص383-380ج7
منابع مقاله
بادكوبۀ هزاوه، احمد، دایره المعارف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، سال1377