میرخواند، محمد بن خاوندشاه
نام | میر خواند، محمد بن خاوند شاه |
---|---|
نامهای دیگر | میر خوند |
نام پدر | خاوند |
متولد | |
محل تولد | بخارا |
رحلت | 903 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE07273AUTHORCODE |
محمد بنخاوند شاه بنسید برهانالدین (۸۳۷ – ۹۰۳ یا ۹۰۴ق)، معروف به «میر خواند»، ادیب، بزرگترین مورخ عهد تیموری، مؤلف اثر معروف
به گفته دکتر محمد جواد مشکور، گمان مىرود تذکرة مجالس النّفائس امیر علىشیر نوایى، نخستین اثرى باشد که از میرخواند یاد کرده است. نام وى سیّد بن امیر برهانالدّین خاوند شاه بنشاه کمالالدّین محمود بلخى، معروف به میرخواند یا امیرخواند است. او خود را در کتابش محمّد بنخواند شاه مىنامد و مىگوید لقب میرخواند را دیگران به وى دادهاند. او از مورخان بزرگ قرن نهم هجرى بود که در 873 هجرى در بخارا زاده شد.
پدرش سیّد برهانالدّین خاوند شاه، در بخارا تجارت مىکرد و نسب آنان با چهار واسطه به سیّد اجل بخارى مىرسید. بنابراین، وى حسب و نسب عالى داشت، اما بهرغم این برخوردارى، از تکبر و فخر بر کنار بود و از خردسالى در حدیث و دیگر معارف و علوم معقول و منقول، چیرهدست و در فن انشا بىهمتا شد، اما در کودکى پدرش را از دست داد و بر اثر تنگدستى از آنجا به بلخ رفت و از عالمان آن سامان بسیار بهره گرفت و در جرگه دانشمندان روزگار خود درآمد. آنگاه به هرات رفت و با مشایخ صوفیه بزرگ همسخن شد و بسیار شهرت یافت و مرید شیخ بهاءالدّین گشت و تا وفات وى در آنجا ماند. سلطان حسین بایقرا و وزیر دانشدوست او امیرعلى شیر نوایى در آنجا به وى توجه کردند و او در فن ادب و انشا و تاریخنگارى چیرهدست شد و سرانجام روضة الصفا را به نام آن وزیر دانشمند نوشت. میرخواند در خانقاهِ «خلاصه» مىزیست که امیر در هرات ساخته بود و در آنجا با خاطرى جمع به کار تحقیق سرگرم بود.
وى پس از اینکه در سلک ملازمان آن وزیر دانشدوست درآمد به یکى از بنیادگذاران محفل ادبى و علمى هرات (مکتب هرات) بدل گشت. پیوند دوستى خالصانه میرخواند و امیرعلیشیر نوائى سالها از هم نگسست و بهرغم ارجگزارى آن وزیر بزرگ تیمورى درباره میرخواند، وى زندگى ساده و بىآلایش خود را دنبال مىکرد و به شغلى دیوانى در دربار سلطان حسین بایقرا که بىگمان سود مادى فراوانى برایش به دنبال مىآورد، هرگز تن نمىداد. حکیم میرخواند در بخش مهمى از زندگانى خود به دانشاندوزى و نوشتن کتابهاى گوناگون پرداخت و سالهاى پایانى عمرش را در خلوت در گازرگاه هرات سپرى کرد. او پس از وفات مرشد خویش از هرات به بلخ رفت (910 ه)، اما به سبب ضعف و پیرى پس از یک سال بدانجا بازگشت و سرانجام در همان جا درگذشت و در مزار شیخ بهاءالدین به خاک سپرده شد. سید نظام بدیعالزمان که منصب صدارت داشت و سیّد نعمتالله مجذوب برادران او بودند.