تشرف در سرداب مقدس

    از ویکی‌نور
    تشرف در سرداب مقدس
    تشرف در سرداب مقدس
    پدیدآورانمهدی‌پور، علی‌‌اکبر (نويسنده)
    عنوان‌های دیگریادمان دانشمند فرهیخته زمان، پیشتاز عرصه مهدویت، آیت‌الله حاج سید محمدحسن میر جهانی قدس‌سره
    ناشررسالت
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1388 ش
    چاپ1
    شابک978-964-6838-14-7
    موضوعمهدویت
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏224‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏9‎‏ت‎‏5*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تشرّف در سرداب مقدّس، نوشته على‌اكبر مهدى‌پور مى‌باشد.

    اثر، در پى پاسخ دادن پيرامون اين پرسش است كه آيا بر اساس روايات وارد شده، از معصومين(ع) تشرّف به محضر مقدّس امام زمان(ع) در عصر غيبت كبرا امكان‌پذير مى‌باشد يا خير؟.

    اين كتاب براى مركز جهانى حضرت ولى عصر(عج) در پايان دهه مهدویت 1388 در تجليل از شخصيت بى‌نظير آیت‌الله سيد محمدحسن ميرجهانى به رشته تحرير در آمده است. اين مركز همه ساله در آخرين روزهاى دهه مبارکه مهدویت از پيشتازان عرصه مهدویت تقدير و يكى از استادان و علماى با فضيلت در اين حوزه را معرّفى و از ايشان تجليل به عمل مى‌آورد. تاريخ پايان نگارش اثر، 23 رجب 1430ق رقم خورده است.

    ساختار عناوين و گزارش محتواى كتاب

    اثر از چهار بخش با عناوين طليعه، تشرّفات بين نفى و اثبات، معجزات بى‌شمار حضرت بقية الله(ع) و پرتوى از نورستان در دل كوير لوت تشكيل يافته است.

    بخش طليعه، گزارشى از فعاليّت‌هاى مركز جهانى ولى عصر(عج) در سال‌هاى گذشته در رابطه با مقام خدمت گزاران با اخلاص عرصه مهدویت؛ همچون آیت‌الله ميرزا محمدباقرفقيه ايمانى، آیت‌‌‌الله حاج شيخ حيدر محقّق و آیت‌‌‌الله حاج ملّا جواد صافى گلپايگانى مى‌باشد و در ادامه به معرّفى آیت‌‌‌الله مير جهانى شامل زادگاه، زاد روز، هجرت به اصفهان، هجرت به سوى نجف و بازگشت به اصفهان ايشان، به خواننده ارائه مى دهد.

    بخش دوم كه بحث اصلى كتاب را در بر دارد با بازگو نمودن يك واقعيت تاريخى شروع مى‌شود، در نهم شعبان 329ق توقيعى از ناحيه حضرت ولى عصر(عج) صادر شده، مبنى بر اين كه با درگذشت على بن محمد سمرى چهارمين نائب خاص آن حضرت، باب وكالت و نائب خاص در ميان شيعه مسدود گشته و غيبت صغرى به پايان مى‌رسد و غيبت كبرى آغاز مى‌گردد و در اين دوران ميان شیعیان كس يا كسانى خواهند بود كه ادعاى مشاهده مرا خواهند نمود، آگاه باشيد كه هر كس پيش از خروج سفيانى و نداى آسمانى، ادعاى مشاهده كند، دروغ گو و تهمت پيشه است.

    توقيع مذكور را منحصراً شيخ صدوق (متوفاى 381ه‍.ق) از شخصى به نام ابومحمدحسن بن احمد مكتّب در كتاب كمال‌الدين و تمام‌النعمة نقل نموده است و سند ديگر و طريق ديگرى براى آن ادعا نشده است.

    مؤلف از اين جا وارد نقد اين توقيع شده و روش اين نقد آن گونه است كه تك تك راويان اين توقيع را مورد بررسى قرار مى‌دهد. در علم رجال از تك تك روات سند و به طور تفصيلى در مورد جرح و تعديل وثاقت و ضعف و طبقه راوى بحث مى‌شود. و معيار براى شناخت راويان، چهار منبع اصلى است كه عبارتند از: رجال نجاشى، رجال كشى، رجال شيخ طوسى و فهرست شيخ طوسى مى‌باشد و با مراجعه به اين منابع و مراجع نامى از حسن بن احمد مكتب نيامده است. مؤلف براى اطمينان بيشتر به ديگر كتب رجال و تراجم(20 مورد) مراجعه، ولى در آن‌ها هم از راوى مذكور هيچ گونه نامى نيامده است. در ادامه مؤلف باز به كتب رجالى معاصرين؛ همچون رجال خاقانى، معجم الثقات تجليل و ثقات الروات موسوى اصفهانى مراجعه و باز اثرى از راوى مذكور يافت نمى‌شود، فقط در سه منبع قاموس الرجال علامه تسترى، طبقات اعلام الشيعه شيخ آقا بزرگ تهرانى و معجم الرجال آیت‌الله خويى(ره) نام اين راوى عنوان شده است. ولى هيچ سرنخى از زندگى او به دست نمى‌دهند و تنها نقطه قوتى كه در اين منابع مى‌توان در مورد راوى مذكور ديد اين است كه شيخ صدوق(ره) براى او طلب مغفرت نموده است. در اين جا هم باز مؤلف به نقد اين عبارت مى‌پردازد و مى‌گويد به نسخ منابع كه مراجعه كرديم، اثرى از اين عبارت و تعبير وجود نداشت. منابع ما غيبت شيخ طوسى، الخرائج و الجرائح قطب راوندى و بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام علامه مجلسى مى‌باشد. بعد از نقد اين توقيع مؤلف نتيجه مى‌گيرند كه روايت توقيع شريف، گذشته از اين كه خبر واحد است، از نظر سند مجهول و به تعبير اهل درايه مجهول و مهمل است و در ادامه مؤلف با تكيه بر علم درايه، نقدهاى ديگرى بر اين توقيع وارد مى‌نمايد كه تفصيل آن‌ها در اثر ذكر شده است.(ص42)

    احتمال ديگر كه مؤلف براى تصحيح سند ذكر مى‌كند، اينكه: حسن بن احمد، حسین بن احمد واسطه بين صدوق و سمرى مى‌باشد و اشتباه در نگارش صورت گرفته است. در اين صورت عنوان كامل او ابومحمدحسین بن ابراهيم بن احمد مكتب خواهد بود كه اين عنوان در آثار حديثى شيخ صدوق به وفور آمده است؛ ولى متأسفانه باز نام او در چهار منبع اصلى كه ذكرنموديم، نيامده است و در كتب تراجم و رجالى متأخرين هم كه نام او مطرح شده، هيچ تعبيرى كه نشانه توثيق يا مدح او باشد، يافت نمى‌شود. تنها چيزهايى كه در مورد او ذكر شده؛ عبارتند از: در شمار مشايخ شيخ صدوق است، شيخ صدوق(ره) به كثرت از او روايت نقل نموده است و شيخ صدوق(ره) براى او طلب مغرفت نموده است. شيوه علماى صالح گذشته اين بوده كه در مورد مشايخ تحقيق نمى‌كردند و شهرت آن‌ها براى وثاقت كافى بوده است و نيازى به تصريح علماى رجال نبوده است؛ ولى اين در مورد مشايخ اجازه است نه مشايخ روايت، زيرا شيخ صدوق(ره) عليرغم روايات فراوانى كه از او نقل نموده، هرگز از او به تنهايى چيزى روايت نكرده است، بلكه همواره از او به همراه تعدادى از مشايخ ديگرش روايت كرده است و در اين صورت نشانه اعتماد و استناد نخواهد بود.

    نتيجه اين كه تلاش براى تصحيح و تقويت سند توقيع شريف به جايى نرسيد و اين توقيع، خبر واحد و ضعيفى بيش نيست و نمى‌توان با چنين حديثى به تكذيب ادعاى ديدار كننده حكم كرد.

    مؤلف در قسمت ديگرى از اين بخش تلاش مى‌كند با ديگر احاديث مربوط به غيبت حضرت بقية الله(ع)مضمون توقيع را تقويت نموده و ضعف سند آن را جبران نمايد كه باز هم از اين تلاش نتيجه‌اى حاصل نمى‌شود، زيرا مؤلف از صدها حديثى كه پيرامون غيبت آن حضرت آمده، چهارده حديث كه صراحت بيشترى در اين رابطه دارند، برگزيده و فرازهايى از آن‌ها را در كتاب بازگو مى‌نمايد. ولى آنچه از همه اين احاديث وارده از معصومين(ع)؛ به طور صريح مى‌توان گفت، اين است كه حضرت مهدى(ع) در زمان غيبت از ديد عموم مخفى است و همگان او را مشاهده نمى‌كنند و در هيچ يك از آن‌ها اين مطرح نشده كه هرگز شخصى آن حضرت را نخواهد ديد و اشاره‌اى هم به تكذيب مدعى مشاهده نشده است. پس توقيع از حد خبر واحد ضعيف، فراتر نمى‌رود و ديگر احاديث مربوط به غيبت، ضعف سند آن را جبران نمى‌كنند.

    مؤلف در آغاز اين بخش هم، متن گفتار بيش از ده تن از فقهاى شيعه را به ترتيب تنظيم زمانى آورده است كه همگى به امكان تشرّف به صراحت فتوا داده‌اند؛ از جمله آن‌ها مى‌توان سيد مرتضى علم الهدى(متوفاى 436ق)، سيد ابن طاووس (متوفاى 664ق)، علامه مجلسى (متوفاى 1110ق)، ميرزاى نائينى(متوفاى 1355ق)، آیت‌الله سيد محسن حكيم(متوفاى 1390ق) و آیت‌الله گلپايگانى (متوفاى 1414ق) و آیت‌الله وحيد خراسانى نام برد.(ص23).

    در بخش معجزات بى‌شمار حضرت بقية الله(ع) در دوران غيبت (بخش سوم)، مؤلف نخست به ذكر نقل اقوال بزرگان و علماى شيعه؛ از جمله شيخ طوسى و قطب‌الدين راوندى در خصوص تشرفات تحت عنوان معجزات، اشاره‌اى دارند. سپس از همه موارد تشرفات كه معجزه باهره‌اى از آن حضرت را در بردارند، فهرست چند مورد از اين ديدارها و تشرفات را در اماكن زيارتى منتسب به آن حضرت؛ همانند مسجد مقدس جمكران، مسجد سهله، مقام حضرت در وادى السلام نجف اشرف و سرداب مقدس نام مى‌برد و در پايان مؤلف به نقل يك تشرّف از مرحوم آیت‌الله ميرجهانى اين بخش را به پايان مى‌برد و در پايان آن متذكر مى‌شوند كه جوانان شيفته و دل باخته حضرت هرگز به دنبال اشخاصى كه ادعاى ارتباط داشتن با ايشان را دارند، نروند و در پى آن‌ها حركت ننمايند و در صورتى كه آن‌ها ادعا كردند كه حضرت پيامى را همراه آنان ساخته است، با قطعيت آن را رد نمايند.

    در بخش آخر اين اثر به گوشه‌اى از رخدادى كه موجب تحول در زندگى آیت‌الله ميرجهانى شد و از نظر مؤلف، مهم‌ترين نقطه عطف در طول زندگى ايشان مى‌باشد و آن ديدار آیت‌الله ميرجهانى با يكى از اهالى نورستان مى‌باشد، مى‌پردازد. اين داستان كه بسيار طولانى است، خود آیت‌الله ميرجهانى در اثرى مستقل به رشته تحرير در آورده، ولى اجازه چاپ آن را در دوران حيات خود به كسى نداد؛ ولى به طور مختصر در يكى از منابر خود به صورت سربسته مطرح كرده بود كه مؤلف به همين مقدار بسنده كرده، آن را بيان مى‌كند كه بعد از اين ديدار، آیت‌الله ميرجهانى به شهر اصفهان مهاجرت و تا پايان عمر خود در اصفهان زندگى نمودند. در ادامه مؤلف به ذكر روياى صادقه‌اى از همسران ايشان بعد از وفات آیت‌الله ميرجهانى مى‌پردازند و در پايان به معرّفى آثار ماندگار قلمى ايشان پرداخته مى‌شود.

    گزارش وضعيت

    پاورقى‌ها به ذكر آدرس منابعى كه در متن از آن‌ها مطالب نقل شده است، مى‌پردازد. فهرست مطالب در آغاز اثر قرار گرفته است، كتاب فاقد فهرست منابع مى‌باشد.