مسعودی، علی بن حسین

ابوالحسن على بن حسين بن على بن عبداللّه هذلى در سال 287 ه‍. 900/ م. در بغداد به دنيا آمد و در همانجا نيز رشد و نمو كرد. او از نوادگان عبداللّه بن مسعود، صحابى بزرگ رسول خدا(ص)، بود و به همين دليل به مسعودى مشهور شد. عبداللّه در زمان خلافت عثمان و همزمان با سفر بسيارى از صحابه به شهرهاى مفتوحه، به عراق آمد. در عراق منزلت بالايى يافت و به همين دليل مردم از مواضع او در مقابل عثمان دفاع مى‌كردند. برخورد خشونت آميز عثمان با وى از عوامل انقلاب مردم عراق عليه عثمان شمرده مى‌شود.

مسعودی، علی بن حسین
نام مسعودی، علی بن حسین
نام های دیگر ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ ال‍ح‍س‍ی‍ن‌ ال‍م‍س‍ع‍ودی‌

م‍س‍ع‍ودی‌، اب‍وال‍ح‍س‍ن‌

نام پدر حسین
متولد 287ق
محل تولد بغداد
رحلت 345ق
اساتید
برخی آثار مروج الذهب و معادن الجوهر، التنبيه و الإشراف
کد مؤلف AUTHORCODE1337AUTHORCODE

خاندان ابن مسعود ساليان درازى در عراق زيستند و با پرهيز از ورود به مسائل سياسى در عصر خلفاى اموى و عباسى به مسائل علمى و فرهنگى پرداختند. آنان بغداد را براى سكونت در روزگار منصور انتخاب كردند. بغداد در زمان مسعودى از مهمترين مراكز علمى جهان اسلام به شمار مى‌رفت و اين فرصت مناسبى براى فراگيرى علم و دانش وى بود. علاوه بر آن، خاندان او نيز اهتمام ويژه‌اى به دانش اندوزى وى داشتند.

سفرهاى علمى

مسعودى علاوه بر بهره‌گيرى از علوم مختلف مانند لغت، ادبيات، فقه، تاريخ، جغرافيا و فلسفه به زبان‌هاى فارسى، هندى، يونانى، رومى و سريانى آشنا شد. كسب دانش بيشتر و آشنايى بهتر با فرهنگ‌هاى مختلف، او را براى سفر به نقاط مختلف جهان علاقه‌مند كرد. با اينكه در آن زمان دولت‌هاى مستقل حكومت داشتند ولى وحدت اسلامى همچنان بر مرزهاى سياسى چيره بود و در مجموع مملكتى به نام «مملكت اسلام» را تشكيل مى‌دادند كه هر مسلمانى مى‌توانست آزادانه در محدودۀ جغرافيايى اين مملكت از نقطه‌اى به نقطۀ ديگر سفر كند.

دليل ديگرى كه مسعودى را به ترك بغداد وادار كرد، اوضاع نابسامان سياسى بغداد و تسلط تركان بر خلفاى عباسى بود. او در طىّ اين سفرها مى‌توانست آزادانه و به دور از چالش‌هاى سياسى، تاريخ خلفاى عباسى را تدوين كند و به همين منظور به فارس، کرمان، اصطخر، هند، ملتان و منصوره سفر كرد و از آنجا به كنبايه، صيمور، بومباى و سيلان رفت و سپس سفر دريايى خود را به شهرهاى چين آغاز كرد و پس از بازديد از مداگاسكار و زنگبار به عمان بازگشت. او همچنين سفرى به آذربايجان و گرگان و از آنجا به مناطق شام و فلسطين كرد. با ديدارى از مرزهاى شام به بصره آمد و دوباره به شام بازگشت و براى مدتى در دمشق اقامت نمود.

با اينكه مسعودى به زادگاه خود عشق مى‌ورزيد، شهرهاى عراق را مى‌ستود و ويژگى‌هاى آنها را يادآور مى‌شد ولى مصر را به دو دليل براى اقامت برگزيد: يكى چالش‌هاى سياسى بغداد كه دستاورد سلطۀ نيروهاى غير عرب بود و ديگرى امنيت، آسايش و نهضت علمى-فرهنگى مصر كه محصول حكومت اخشيدى‌ها به شمار مى‌آمد.

مسعودى كتاب «مروج الذهب» را در مصر منتشر كرد و تا پايان عمر در آنجا زيست. او بيان داشته كه تأليف كتاب «مروج الذهب» را در سال 332 ه‍ شروع كرده و در سال 336 ه‍. در فسطاط به پايان رسانده است. همچنين يادآور شده كه در سال 342 ه‍. نسخۀ اول كتاب «التنبيه و الاشراف» را تدوين نموده و در سال 345 ه‍. بر آن كتاب اصلاحات و اضافاتى داشته است.

ايشان در جمادى الاخری سال 345ق در مصر از دنيا رفتند.

ويژگى‌هاى فردى

شرح حال نويسان جز از شخصيت علمى مسعودى سخنى نگفته‌اند، از اين رو از ويژگى‌هاى جسمى، فعالیت‌های روزانه و زندگى خصوصى وى آگاهى چندانى وجود ندارد. برخى ويژگى‌هاى او با مطالعۀ كتاب‌هاى «مروج الذهب» و «التنبيه و الاشراف» به دست مى‌آيد. وطن دوستى يكى از خصوصيات بارز مسعودى است. با اينكه او بيش از 25 سال در سفر بوده و از اين رهگذر شخصيت جهانى پيدا نموده است، ولى هيچگاه زادگاه خود را فراموش نكرد و پيوسته در آرزوى ديدار آن لحظه شمارى كرد. او به نقل از حكما، علاقۀ به وطن را نشانۀ وفا و تكامل عقل دانسته است.

اعتماد به نفس در مسائل علمى و فرهنگى ويژگى ديگر اوست. او با تكيه بر سفرهاى علمى‌اش بر مؤلفان معاصرش افتخار كرده و چنين گفته است: گزارش‌هاى شخصى كه در زنجير وطن بوده با كسى كه بخشى از عمر خود را در سفرهاى علمى سپرى كرده است قابل مقايسه نيست. مورخان و محدثان نيز اعتراف دارند كه كتاب‌هاى مسعودى حكايتگر تجربه و مهارت اوست. او خود نيز به ارزش تأليفاتش آگاهى داشت و از اين رو براى جلوگيرى از هر گونه تحريف و اضافه و نقصانى، غضب و بلاى الهى را به افرادى كه قصد تصرف در آنها را دارند، يادآور شده است. مسعودى ويژگى فوق را با تواضع علمى مزين كرده و از كاستى‌هاى كتابش عذرخواهى نموده است. او اين كاستى‌ها را به غفلت‌هاى مؤلف و گاهى نسخه‌نويسان نسبت داده است.

مسعودى در ديدگاه دانشمندان

از ديرباز مسعودى و انديشه‌هاى او مورد توجه مورخان و نويسندگان عرب و غير عرب بوده است. كتبى از او به عنوان اخبارى علامه و صاحب غرائب و نوادر ياد مى‌كند؛ (فوات الوفيات 57/2).

ابن خلدون با اينكه بسيارى از روايات او را نقد كرده است به برترى علمى او اعتراف دارد. احمد امين، شيوه تاريخنگارى او را مغاير با شيوۀ طبرى و هر كدام را داراى فضيلتى دانسته است. او افزوده است كه مسعودى علاوه بر اينكه مورخ بوده جغرافى‌دان نيز بوده است، (ظهر الاسلام 206/2-207).

متفكران مغرب زمين نيز توجه خاصى به مسعودى و دستاوردهاى علمى او دارند. از اين رو از قرن 19 ميلادى كتاب‌هاى او در اروپا به زبان‌هاى مختلف ترجمه شده و او را «هرودت شرق» لقب دادند، (گوستاولوبن: حضارة العرب، ص 453).

مذهب مسعودى

شرح حال نگاران شيعه «مسعودى» را از اصحاب اماميه دانسته و به تشيع وى تصريح كرده‌اند. بحث و بررسى او در موضوع امامت نشان از اهتمام و علاقۀ ويژۀ وى بدان موضوع و بيانگر تمايلات مذهبى اوست. عناوين کتاب‌هاى وى در موضوع امامت عبارتند از:-الاستبصار فى الامامة -الانتصار فى الامامة -حدائق الاذهان فى اخبار آل محمد(ص)-مزاهر الاخبار و ظرائف الاثار للصفوة النورية -الصفوة فى الامامة.

پرداختن وى به نظريه «وصايت شيعى» در آغاز كتاب «مروج الذهب» و پى‌گيرى آن در طول تاريخ و اعتقاد بر اينكه «خداوند هيچگاه زمين را از حجت خالى نمى‌گذارد» و ذكر حديثى از پيامبر(ص) خطاب به على(ع) كه «انت و اثنا عشر من ولدك ائمه الحق» مى‌تواند نشان از تشيع بارز وى باشد.

مسعودى اهتمام بسيارى براى ثبت زندگانى حضرت على(ع) و ذكر مناقب و فضائل آن حضرت كرده است. «ابن حجر» سخن مسعودى درباره امتناع بعضى صحابه از بيعت با على(ع) و بيعتشان با يزيد بن معاويه و «تقدم حضرت على(ع) بر ديگر صحابه» در ديدگاه مسعودى را بهترين نشانه بر تشيع او دانسته است.

مقدم كردن آراء و نظريات شيعه به هنگام ذكر آراى مختلف فرق درباره مسئله‌اى، مى‌تواند حاكى از تمايلات مذهبى وى باشد.

کتاب‌هاى مسعودى

از کتاب‌هاى متعددى كه مسعودى تألیف كرده، 2 كتاب باقى مانده است.

  1. مروج الذهب و معادن الجوهر
  2. التنبيه و الإشراف (آخرين كتابى است كه تأليف كرده است)
    كتب مفقود مسعودى عبارتند از:
  3. اخبار الزمان و من اباده الحدثان من الامم الماضيه و الأجيال الخالية و الممالك الداثرة
  4. الكتاب الاوسط
  5. فنون المعارف و ما جرى فى الدهور السوالف
  6. ذخائر العلوم و ما كان فى سالف الدهور
  7. الاستذكار لما جرى فى سالف الأعصار
  8. نظم الجواهر فى تدبير الممالك و العساكر
  9. الاخبار المسعوديات
  10. وصل المجالس بجوامع الاخبار و مختلط الآثار
  11. تقلب الدول و تغير الآراء و الملل
  12. راحة الأرواح
  13. كتاب المبتدأ
  14. المقالات فى اصول الديانات.
  15. خزائن‌الدين و سر العالمين.
  16. الاسترجاع فى الكلام.
  17. الابانة عن اصول الديانة
  18. الانتصار
  19. نظم الادلة فى اصول الملة
  20. نظم الأعلام فى اصول الاحكام
  21. المسائل و العلل فى المذاهب و الملل
  22. الواجب فى الفروض اللوازم
  23. الاستبصار فى الامامة
  24. الصفوة فى الامامة.
  25. حدائق الاذهان فى اخبار اهل‌بيت النبى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌و‌سلم و تفرقهم فى البلدان: در اين كتاب از فضائل و مناقب حضرت على(ع) سخن گفته.
  26. مزاهر الاخبار و طرائف الاثار: اين كتاب در اخبار آل البيت عليهم‌السلام است.
  27. رسالة البيان فى أسماء الائمة القطعية من الشيعة: اين كتاب درباره زندگانى ائمه اثنا عشرية نوشته شده است.
  28. الزاهى: در اين كتاب از اسلام حضرت على(ع) سخن گفته است.
  29. سر الحياة
  30. القضايا و التجارب.
  31. الزلف
  32. المبادئ و التراكيب.
  33. طب النفوس
  34. النهى و الكمال
  35. الرؤوس السبعة من السياسة الملوكية و مللها الطبیعیة.
  36. الدعاوى السنيعة.
  37. مقاتل فرسان العجم.
    نام تمامى اين کتاب‌ها در مروج الذهب و التنبيه و الاشراف آمده است. افزون بر اين كتب «ابن نديم» به دو كتاب ديگر در الفهرست اشاره كرده است:
  38. التاريخ فى اخبار الامم من العرب و العجم.
  39. كتاب الرسائل.

تفاوت دو كتاب «اثبات الوصية للإمام على بن ابى‌طالب» (چاپ شده در ايران و نجف) و «اخبار الزمان و من اباده الحدثان» (كه در يك جلد چاپ شده) با آثار بر جاى مانده از مسعودى در سبک و نوع نگارش و تنظيم مطالب، موجب ترديد مورخان در انتساب اين دو كتاب به مسعودى شده است.

كتاب اخبار الزمان و من أباده الحدثان من الأمم الماضيه و الممالك الدائرة از نخستين تأليفات مسعودى در حوزۀ تاريخ و مشتمل بر شناخت زمين، شهرها و عجايب آنها، درياها و اوصاف آنها است. در اين كتاب از افلاك، اقاليم هفتگانه، ستارگان و از طرفى تفاوت مردم و اختلاف طبيعت‌هاى آنان نيز سخن گفته است. در ادامه، شرح حال امت‌هاى قبل و معاصر خود، حكيمان، فيلسوفان، پيامبران و پادشاهان تا عصر نبوى را بيان داشته و سپس حوادث تاريخ اسلام تا سال 332 ه‍. را بررسى كرده است. در واقع اين كتاب دائرةالمعارفى در شناخت تاريخ، فلسفه، ملل و نحل، جامعه شناسى، مردم شناسى و گرايش‌هاى دينى است كه در سى فصل تأليف شده است.

فصل‌هايى از اين كتاب در بعضى از كتابخانه‌ها نگهدارى مى‌شود. بروكلمان بدون اثبات صحت نسبت آنها به مؤلف، نام اين كتابخانه‌ها را آورده است (تاريخ الادب العربى 57/3). كتابى با عنوان «اخبار الزمان و من أباده الحدثان و عجائب البلدان و الغامر بالماء و العمران» در 252 صفحه در قاهره به سال 1938 ميلادى منتشر شد. اين كتاب با عبارت «قال الشيخ ابوالحسن على بن الحسين بن على بن عبداللّه الهذلى المسعودى، رحمه اللّه و رضى عنه» آغاز و با عبارت «تمّ و كمل كتاب اخبار الزمان» پايان يافته است. عبارت پايانى كتاب بيانگر اين است كه كتاب به طور كامل چاپ شده است. با اين حال بروكلمان ادعا دارد كه كتاب منتشره فصل اول كتاب مسعودى است.

توجه به مواردى از جمله تفاوت عنوان كتاب منتشره با كتاب مسعودى انتساب اين كتاب را به مسعودى مشکوک مى‌سازد. جواد على نيز در انتساب اين كتاب ترديد كرده و گفته است كه مسعودى با بيان فصول و محتويات كتابش، آن را مختصر نموده و به نام «الكتاب الوسط» منتشر كرده است؛ اما كتاب چاپ شده در قاهره علاوه بر كمى حجمش، عناوين و موضوعات كتاب اخبار الزمان را ندارد. قلم و سبک نگارش آن نيز با كتاب‌هاى مسعودى متفاوت است و هيچ اثرى از جاذبه‌هاى نگارش و شيوه‌هاى نوشتارى مسعودى در آن به چشم نمى‌خورد.

مؤلف كتاب مذكور به دليل ذهنيت اسطوره‌اى، جز داستان‌نويسى و خرافات از تاريخ چيزى نفهميده و كتابش را بر اساس روايات وهب بن منبه و عبيد بن شريه استوار كرده است. در حالى كه مسعودى با نقل اين گونه داستان‌ها به جامعه پذيرى آنها توجه داده و برخى از آنها را نقد كرده است. گر چه نقل برخى خرافات در روايات مسعودى، اشعار به پذيرش آنها دارد ولى روشمند و علمى بودن كتاب را نمى‌كاهد.

همچنين «اثبات الوصية للامام على بن ابى‌طالب‌ عليه‌السلام»؛، در دو بخش تأليف شده است. در بخش اول با مطالبى از عقل و سپاهيانش، تاريخ انبيا را از هبوط آدم(ع) تا رسالت پيامبر خدا(ص) مورد مطالعه قرار داده است. در اين مطالعات بجاى ارائه سند از لفظ «روى» استفاده كرده ولى در بخش دوم به ويژه مباحث مربوط به امامان سند ارائه داده است. نمونه‌اى از اين اسناد در دو كتاب مروج الذهب و التنبيه و الاشراف نيامده و همين امر موجب شده تا عده‌اى گمان كنند كتاب از مؤلف ديگرى است به ويژه كه شيوۀ تأليف و سبک نگارش آن نيز با ديگر نوشته‌هاى مسعودى سازگارى ندارد. با اين حال وجود كتاب‌هاى زياد براى مسعودى در مسألۀ امامت پذيرش انتساب اين كتاب به مسعودى را آسان‌تر مى‌كند.


وابسته‌ها