هدایتی، احمد

    از ویکی‌نور
    هدایتی، احمد
    نام هدایتی، احمد
    نام های دیگر
    نام پدر
    متولد 1250 ش
    محل تولد
    رحلت 1334 ش
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE2901AUTHORCODE


    «مير سيد احمد هدايتى»، در سال 1250ش1287/ق، در شهر رى به دنيا آمد. وى دروس حوزوى را در مدرسه خان مروى تهران، نزد اساتيد بزرگوارى چون آقايان آيات: حاج شيخ على‌آقا مدرس زنوزى، حاج شيخ عبدالنبى نورى و حجت‌الاسلام سيد محمد تنكابنى و ديگر اساتيد آن زمان، تلمذ مى‌كند و آنگاه به «دارالفنون» راه مى‌يابد و در آنجا در رشته حقوق به تحصيل مى‌پردازد و مدرك ليسانس مى‌گيرد و به زبان فرانسوى نيز مسلط مى‌شود[۱]

    وى فرزند «مير سيد هدايت‌الله هدايتى» است. جد وى مرحوم «سيد ابوالحسن» مشهور به «آقا مير»، داماد «فتحعلى شاه قاجار» بوده و توليت آستان حضرت عبدالعظيم(ع) را بر عهده داشته است. بر اساس اسناد موجود، اين منصب از زمان بناى «بقعه ايوان»، كه در دولت صفويه ساخته شده، در اختيار اين دودمان قرار گرفته است[۲]

    پدر مرحوم سيد ابوالحسن، ميرزا سيد على، مشهور به «ميرزا بزرگ متولى» است كه در وادى السلام نجف اشرف، در مقبره خانوادگى خود معروف به «مقبره شاه عبدالعظيمى‌ها» مدفون است. جد اعلاى اين دودمان، مرحوم «مير سيد حسين خاتم المجتهدين» از اعاظم علماى جبل عامل و داماد مرحوم علاّمه محقّق كركى است، كه در زمان سلطنت شاه اسماعيل صفوى، به‌منظور زيارت امام رضا(ع)، به ايران مسافرت كرد و اين پادشاه در اعزاز و اكرام وى كوشيده، او را به توقف در ايران الزام كرد و متصدى امور شرعى اردوى خود گردانيد[۳]

    مير سيد حسين در زمان شاه طهماسب، با صبيه علامه مرحوم محقق ثانى (شيخ على كركى) ازدواج مى‌كند و از وى صاحب پنج پسر و يك دختر مى‌شود:

    1. فرزند ارشد «خاتم المجتهدين»، «ميرزا حبيب‌الله» است كه از طرف شاه طهماسب صفوى، به توليت آستانه حضرت معصومه(س) منصوب مى‌گردد و از آن روز، عمران آستانه و تشكيلات داخلى آن آغاز و اين منصب در خاندان ايشان ماندگار مى‌شود.

    2. فرزند دوم او، «مير سيد محمد» بوده كه پس از درگذشت پدر، به قضاوت عسكر و تصدى امور شرعى اردوى شاه منصوب و در اصفهان مقيم مى‌شود. يكى از پسران مير سيد محمد به نام «ميرزا نظام‌الدين على»، فرزندى به نام «ميرزا ابراهيم» داشته، كه شيخ‌الاسلام رى و متولى بقعه منوره حضرت عبدالعظيم(ع) مى‌شود.

    3. فرزند سومش، «ميرزا شيخ عبدالعال» بوده كه از طرف «شاه طهماسب» به سمت شيخ‌الاسلام شهر «قزوين» منصوب مى‌شود.

    4. فرزند چهارم، «مير سيد احمد» است كه به توليت مزار «شيخ صفى‌الدين» در «اردبيل» منصوب مى‌شود.

    5. پنجمين فرزند وى به نام «ميرزا تقى‌الدين محمد» بوده كه از حالاتش اطلاعى در دست نيست[۴]

    مؤلف كتاب راهنماى قم در اين‌باره مى‌نويسد: «خاتم المجتهدين» اصلا جبل عاملى بوده و به دعوت شاه طهماسب صفوى به ايران آمده و اين پادشاه صفوى، وى را به خاتم المجتهدين ملقب گردانيده است. مير سيد حسين چون از علماى طراز اول زمان خود و مورد توجه پادشاه و مردم بود و فرزندانش نيز به صحت عمل و درستكارى معروف بودند، لذا سه تن از آنان به توليت سه آستانه حضرت معصومه(س)، حضرت عبدالعظيم(ع) و مقبره شاه صفى منصوب گرديدند و از مدارك موجود چنين برمى‌آيد كه تا زمان سلطنت شاه طهماسب صفوى و از سال 961ق، به بعد توليت آستانه حضرت عبدالعظيم(ع) را اجداد و نياكان سيد احمد در اختيار داشته‌اند[۵]

    سيد هدايت‌الله (پدر سيد احمد) در ماه ذى‌حجة الحرام 1294ق1256/ش، به سمت نايب‌التوليه و در رجب سال 1315ق1277/ش، از سوى مظفرالدين شاه قاجار، به توليت آستانه حضرت عبدالعظيم منصوب مى‌شود و سال‌ها انجام وظيفه مى‌كند، تا آنكه در سال‌هاى آخر عمر، به دليل كهولت سن و ضعف مزاج، كليه امور توليت را در اختيار سيد احمد قرار مى‌دهد و او به‌عنوان «نايب‌التوليه» مشغول به كار مى‌شود. به دنبال آن نيز در سال 1337ق1298/ش، ايشان از سوى وزارت معارف و اوقاف دولت وقت، رسماً به اين سمت منصوب و پس از رحلت پدر، عهده‌دار توليت مى‌گردد و تا سال وفاتش، كه در 25 شهريور سال 1334ش رخ داد، در اين سمت باقى بوده است. او چند سالى نيز عنوان رياست ديوان عالى كشور را به عهده داشته است[۶]

    مادر سيد احمد، صبيه مرحوم «آيت‌الله آقاى حاج ملا على كنى» بوده كه از مرحوم «سيد هدايت‌الله هدايتى»، 5 فرزند به دنيا مى‌آورد. ايشان همسر ديگرى نيز داشته‌اند كه دختر مرحوم «آقاى حاج شيخ مهدى لاريجانى» - پدربزرگ كنى‌هاى شهر رى - بوده و از او نيز سه فرزند پيدا كرده است[۷]

    «آقاى مؤذنى» مسئول كتابخانه حضرت عبدالعظيم(ع) كه خود، سيد احمد را ديده و با وى از نزديك آشنا بوده است، درباره ويژگى‌هاى او چنين مى‌گويد: «وى فردى باتقوا، متين، مؤدب و در كارها بسيار منظم و دقيق بود. يك‌شنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها بعد از ظهر يكى دو ساعت زودتر در محل كتابخانه آن روز حاضر مى‌شد و سپس به دفتر رفته، به حل و فصل امور آستانه مى‌پرداخت. وى به مسئول امور مالى وقت سپرده بود تا حق‌التوليه اختصاصى وى را جمع نموده، سپس در چند نوبت مثل شب عيد، ماه رمضان و زمستان براى خاکه ذغال و... ميان خانواده‌هاى فقير و آبرومند ساكن در محله‌هاى فقيرنشين شهر رى تقسيم كند و خود آن را مصرف نمى‌كرد. نظم و دقت او به شكلى بود كه يك وقتى مى‌خواستند براى چاه آب موتور تهيه كنند، گفت: برويد، خوب‌ترين آنها را بخريد و نگوييد حضرت عبدالعظيم(ع) ندارد و در مضيقه مالى قرار داريم. فقط به فروشنده بگوييد جنس خوب و ماندگار بدهد كه به اين زودى معيوب نگردد. نمونه ديگر اينكه: داماد ايشان آقاى سيد مهدى معينى، برادرش را فرستاده بود تا در دفتر آستانه مشغول به كار شود. مرحوم هدايتى گفت: ما نياز نداريم. آقاى معينى گفت: ايشان بيكار است. پاسخ داد گرچه بيكار است، ولى نمى‌توان او را به موقوفه تحميل كرد. اگر حقوق نمى‌خواهد، بيايد مشغول به كار شود. ايشان مدتى نيز رئيس يكى از شعبه‌هاى ديوان عالى كشور بود. در آن زمان پرونده‌اى در آن شعبه وجود داشته كه يك طرف آن رضاخان و طرف ديگر تعدادى از روستاييان مازندران بوده‌اند و اين پرونده سال‌ها متوقّف مانده بود. وقتى وى رئيس آن شعبه مى‌شود به اين پرونده برخورد مى‌كند. رسيدى نوشته در آنجا مى‌گذارد و پرونده را به مدت يك هفته به خانه مى‌برد و آن را با دقت تمام مطالعه مى‌كند و سرانجام به ضرر رضا شاه و به نفع روستاييان حكم صادر مى‌كند. خبر به رضاخان كه مى‌رسد، وى را احضار مى‌كند و مى‌گويد: وقتى پرونده را ديدى و مشاهده كردى كه يك طرف نزاع من هستم، چگونه آن را بررسى و حكم صادر كردى؟ ايشان پاسخ مى‌دهد: بگذاريد گفته شود كه در ايران قانون براى شاه و گدا يكى است!

    پدر ايشان مرحوم ميرزا هدايت نيز ويژگى‌هاى جالبى داشت. پدرم مى‌گفت: در چهارده سالگى اولين حقوقى كه گرفتم بردم نزد ميرزا هدايت‌الله و به ايشان گفتم: اجازه مى‌دهيد من از اين پول استفاده كنم؟ گفت: به سه شرط مى‌توانى از اين حقوق استفاده كنى: درون و برونت اسلامی‌باشد؛ كار تو براى آستانه مفيد باشد نه آستانه براى تو و اينكه يازده قران كار كنى، نُه قِران بگيرى، نه اينكه نُه قِران كار كنى يازده قران بگيرى. اگر اين شرايط در تو جمع است، اين حقوق براى تو حلال است. از مجموع آنچه درباره اين خاندان گفته شد، نتيجه مى‌گيريم كه ايشان و پدرشان افرادى متدين، منظم و وارسته بودند»[۸]

    وى در سال 1388ق1299/ش، به حج مشرف شده و مشاهدات خود را به‌صورت سفرنامه، تحت عنوان «داستان باريافتگان (سفرنامه حج)» مى‌نويسد.

    او در 25 شهريور سال 1334ش، از دار دنيا رفت و در مقبره خانوادگى خود، واقع در صحن حضرت عبدالعظيم(ع) كه هم‌اكنون كشيك‌خانه حرم است، دفن گرديد[۹]

    پانويس

    1. هدايتى، سيد احمد، ص18
    2. همان، ص15
    3. ر.ک: همان، ص15-16
    4. همان، ص16
    5. همان، ص17
    6. همان، ص17-18
    7. همان، ص18
    8. همان، ص18-20
    9. همان، ص27

    منابع مقاله

    هدايتى، سيد احمد، «داستان باريافتگان (سفرنامه حج)»، به كوشش سيد على قاضى عسكر، نشر مشعر، چاپ چهارم، پاييز 1384.


    وابسته‌ها