جغرافیای استرابو، سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان
جغرافیای استرابو، سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان، ترجمه فارسى قسمتى از كتاب عظيم «جغرافياى استرابو» است كه در اصل توسط «استرابون» به زبان يونانى تأليف شده است و «هوراسل جونز» آن را به انگليسى ترجمه نموده و «همايون صنعتىزاده» قسمت مزبور را از انگليسى به فارسى برگردانده است.
جغرافیای استرابو، سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان | |
---|---|
پدیدآوران | صنعتیزاده، همایون (مترجم) استرابون (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | سرزمین های زیر فرمان هخامنشیان جغرافیا. برگزیده. فارسی |
ناشر | بنياد موقوفات دکتر محمود افشار |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-6053-67-x |
موضوع | ایران - تاریخ - هخامنشیان، 558 - 330ق. م.
جغرافیای باستان جغرافیای تاریخی خاور میانه - جغرافیای تاریخی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | G 89 /الف5ج7 |
ساختار
«استرابو»، جغرافياى خود را در 17 كتاب تظيم كرده كه دو جلد اول آن را به بحث در كليات جغرافيايى و ذكر منابع و آثار گذشتگان تخصيص داده، سپس 8 جلد درباره اروپا، 6 جلد درباره آسيا و يك جلد آخر را درباره ليبيا (آفريقاى امروزى) به رشته تحرير درآورده است.
با ظهور مسيحيت و استيلاى كليسا در كشورهاى اروپايى، آثار جغرافياى يونانى بهتدريج از ميان رفته، ولى خوشبختانه تتمه 17 جلد جغرافياى استرابو، در قرن ششم ميلادى به دست آمده و بارها به زبانهاى مختلف اروپايى ترجمه و چاپ شده است. نسخهاى كه در برنامه ملاحظه مىكنيد، مشتمل بر يادداشتى به قلم ايرج افشار، يادداشتى به قلم مترجم، كتابهاى يازدهم تا هفدهم و فهرست اعلام تاريخى(اشخاص و اقوام) و جغرافيايى مىباشد.
گزارش محتوا
در يادداشت ايرج افشار، توضيح مختصرى در مورد كتاب و ترجمه آن توسط آقاى صنعتىزاده، داده شده است و در يادداشت مترجم، زندگىنامه استرابو بيان شده است.
مؤلف، كتاب يازدهم را چنين آغاز كرده است: «آسيا همسايه اروپاست و بنا بر اين در طول رود تانائيس[رود دن]، با آن هممرز است، پس بايد به وصف اين سرزمين پرداخت». وى، سپس، از تقسيمبندى آسيا با كمك مرزهاى طبيعى سخن گفته است؛ مثلا خاطرنشان كرده است كه كوهستان تاروس، اين قاره را تقريبا به دو نيم تقسيم مىكند؛ بخشى از آسيا، در شمال و بخشى ديگر، در جنوب آن واقع مىشود. در ادامه، بخشهاى مختلف اين سرزمين را بيان كرده است.
در كتاب دوازدهم، از كاپادوكيه، مليتنه، پونتس، بىتىنيه، گلاتينها (اقوامى كه در جنوب پافلاگونيان زندگى مىكردهاند) تاتا، پيسيديانها (نام اقوامى خاص)، ميسيانها و فريگيهاىها (هر دو نام اقوامى خاص) سخن به ميان آمده است.
در كتاب سيزدهم، از پروپونتيس، جزيره لسبوس، للكها و كيلیکیهاىها (هر دو نام اقوامى خاص) و پرگاموم بحث شده است.
در كتاب چهاردهم و پانزدهم، از كرانههاى بيرون از كوهستان تاروس؛ يعنى بين هند و نيل از طرفى و تاروس و درياى جنوبى از طرف ديگر؛ يعنى آنچه كه بيشتر از همه جا با فلات ايران مطابقت دارد، سخن به ميان آمده است.
در اين دو كتاب، بيشتر به شرح هند و شگفتىهاى طبيعى و انسانى آن و همچنين سرزمينهاى آريانا كه ايران امروز را شامل مىشود، پرداخته شده است. مؤلف، حدود آريانا را به اين صورت توصيف مىكند:
«بعد از هندوستان آريانا قرار دارد؛ نخستسن بخش از سرزمينهاى تحت تصرف ايرانيان بعد از رود سند و ساتراپىهاى عليا كه در آن سوى كوههاى تاروس واقعند. آريانا، از جنوب و شمال با همان دريا و كوههايى كه هندوستان را فراگرفته، محدود مىشود و با همان رودخانه سند كه در ميان آريانا و هندوستان جريان دارد. مرز آريانا از اين رود، در سمت مغرب، تا خط فرضى كه از دروازههاى كاسپين تا کرمانيا كشيده شود، ادامه دارد، بنا بر اين به شكل چهار ضلعى است؛ ضلع جنوبى آن، از مصب سند و پاتالنه آغاز شده و در کرمانيا و خليج فارس پايان مىيابد. در اينجاست كه خشكى برجستگى شديدى بهصورت دماغهاى رو به جنوب پيدا مىكند، آنگاه كرانه، در درون خليج رو به فارس انحنا مىپذيرد. آريانا، نخست، زيستگاه اربىها است. اسم آنان، همانند اسم رودخانه اربيس است؛ رودى كه حد فاصل ميان آنان و قوم بعدى؛ يعنى اوريتهها، است. نئارخوس مىگويد: كرانه سرزمين ارىها هزار استاديا طول دارد. اما اين ناحيه را هنوز بايد جزو هندوستان حساب كرد.آنگاه به طايفه خودمختار اوريته مىرسيم. درازى ساحل درياى سرزمين متصرفى اين قوم، 1800 استاديا است. سپس ايختوفاكيه است كه 7400 استاديا طول دارد. طول ساحل از کرمانيا تا پارس، 3700 استاديا است. درازاى اين كرانه روى هم رفته، 12900 استاديا است.»
به گفته مؤلف، بعضى از مؤلفين، آريانا را بر بخشى از پارس و ماد و همچنين قسمتهايى از باكتريا و سغديانا در شمال اطلاق مىنمايند، زيرا مردم اين نواحى با زبانى واحد كه لهجههاى آن تفاوتهاى اندك با هم دارند، سخن مىگويند.
در كتاب شانزدهم، از بين النهرين با توصيف جغرافيايى از دجله و فرات و سرزمينهاى آشور و كلده و بابل و سوريه و اقوام يهودى و بالاخره عربستان تا مرزهاى حبشه و نبطى و سبا بحث شده است.
كتاب هفدهم، درباره ليبيا يا بخشهايى معلوم از آفريقاى امروزى، مانند مصر و نيل و اسكندريه است كه شامل نظرات جغرافيايى و نكات بسيار ارزشمند مبتنى بر مشاهدات و مسافرتهاى شخصى استرابو در طول رود نيل مىباشد.
بهطور كلى درباره جغرافياى استرابو بايد گفت كه با تمام اهميتى كه در تاريخ علم جغرافيا و جغرافياى مغربزمين براى آن قائلند، اطلاعات جغرافيايى آن در مورد سرزمينهاى دور از مولد او متناسب با بعد مسافت، كمتر و مبهمتر است و اين امرى است كه خود او در نقل اطلاعات از منابع مختلف، بارها به آن اعتراف كرده است و جاى تعجب است كه در كتاب پانزدهم كه مفصلترين كتابها است، حدود 50 صفحه به شرح درباره شبه قاره هند؛ يعنى دورترين بخش و صفحات اندكى، به آريانا يا سرزمين فلات ايران، تخصيص يافته است، ولى با وجود اين، اطلاعات جالبى كه درباره تقسيمات كشورى و آداب و سنن و مذهب و رسوم مملكتدارى در ايران هخامنشى و اشكانى مىدهد، مىتواند آغازى را در هر پژوهش جغرافياى تاريخى سرزمين فراهم سازد.
از اين گذشته، بررسى اعلام جغرافيايى كه اغلب بهصورت يونانى شده دوران تسلط سلوكيدها، در كتاب آمده و تطبيق آنها با نامها و مكانهاى واقعى و تحولات بعدى آنها، باب تازهاى است كه پژوهشگران دانشگاهى ما و علاقهمندان به جغرافياى تاريخى ايرانزمين مىتوانند از آنها استفاده كنند.
در خاتمه بايد شكرگزار بنياد موقوفات دكتر محمود افشار بود كه اين كتاب بسيار مهم تاريخى - جغرافيايى را براى ترجمه برگزيده و همچنين سپاسگزار مترجم دانشمند آن، همايون صنعتىزاده بود كه آن را با دقت و صحت با سلاست و روانى قابل تحسين به زبان فارسى برگردانده است.
روال كار استرابو چنين است كه در مورد هر روستا، شهر، ناحيه، منطقه و سرزمين كه نام مىبرد، اول، شرايط طبيعى آن، مانند كوه و دشت و رودخانه و درياچه و فواصل راهها و آب و هوا و پوشش گياهى اشاره مىكند و رابطه آن را با نواحى مجاور روشن مىسازد، سپس به مسائل انسانى، مانند نوع معيشت(چوپانى دامدارى، كشاورزى، صنعت و امثال آن) مىپردازد و پس از آن، به مسائل تاريخى و مشكلات قبيلهاى و آداب و سنن و مذاهب و زبان و شرح حال بزرگان و مردان آوازهدار و آثار آنها مىپردازد. او، جميع اين اطلاعات را از دهها آثار و نوشته از فلاسفه و دانشمندان يونانى و غير يونانى كه در اختيار داشته، اقتباس كرده و درباره هر مطلبى، گوينده و مرجع مطلب را ذكر مىكند و به تمام اين مطالب با نظر انتقادى نگريسته و صحت و سقم آن را مورد قضاوت قرار مىدهد. در ميان منابع مورد استفاده، بيشتر از همه به نوشتههاى اراتوستن تكيه مىكند و ارقام او را برمىگزيند.
از جمله مسائل بسيار قابل توجه كه در اين نظرسنجىهاى او به چشم مىخورد، نفى صريح گفتهها و نوشتههاى اغراقآميزى است كه حاميان اسكندر درباره فتوحات و جهانگشايىهاى او از خود به يادگار گذاردهاند.
در اثر مندرجات آثار استرابو بوده است كه پژوهشگران اروپايى طى چند قرن درباره آثار ديگر جغرافىدانان دوران كلاسيك اطلاعاتى از گوشه و كنار جمعآورى كرده و يادگارىهاى پايدارى از خود به جاى گذاشتهاند.
استرابو، ظاهرا به نوشتههاى فلاسفه و دانشمندان يونانى، مخصوصا در ايامى كه در مصر و كتابخانه اسكندريه مىگذرانده، دسترسى داشته و از همه آنها در تدوين مجلدات جغرافيايى خود استفاده كرده و همه مطالب آنها را با ذكر مأخذ، نقل كرده و مورد تأييد و نقد و گاهى نفى، قرار داده است و در بسيارى از موارد گفتههاى آنها را با توجه به واقعياتى كه بعدا به دست آمده، اصلاح كرده است.
مشاهدات عينى خود او، محدود به بخش شرقى سواحل مديترانه، از ايتاليا تا نيمههاى آسياى صغير و همچنين مصر و اسكندريه و رود نيل تا حدود آبشار اول بوده است كه درباره شرايط جغرافيايى و تاريخى اين منطقه اطلاعات مطمئنى به دست مىآيد، ولى خارج از اين منطقه، هر چه دورتر برويم، گفتههاى او مبهمتر مىشود، ولى در عين حال، تقريبا تنها مطالب نوشتهاى است كه به دست محققين اروپايى افتاده است و بارها به زبانهاى مختلف، ترجمه و چاپ شده است. بنا بر آنچه مترجم انگليسى، در مقدمه جلد اول كتاب ذكر كرده، استرابو، در تدوين دوره جغرافياى خود، از 40 مأخذ بهره گرفته است.
همانطور كه قبلا اشاره شد، 6 جلد از كتابهاى 17گانه او؛ يعنى از كتاب يازدهم تا هفدهم، مربوط به آسيا يا دنياى معلوم آن زمان، در فاصله بين مديترانه و هندوستان امروز، مخصوصا فلات ايران و آنچه امروز به آسياى جنوب غربى معروف است، مىشود و همين 6 جلد به علاوه جلد هفدهم تا آخرين كتاب، درباره ليبيا (آفريقا) است كه آقاى همايون صنعتىزاده با سلاست بيان و صداقت قابل ستايشى، به فارسى برگردانده است.
در ترجمه آقاى صنعتىزاده هر هفت كتاب آخر استرابو، در يك جلد تحت عنوان «جغرافياى استرابو، سرزمينهاى زير فرمان هخامنشيان» تدوين شده است. عنوان «سرزمينهاى زير فرمان هخامنشيان»، از خود مترجم است كه كاملا صحيح و منطبق با واقعيتهاى تاريخى انتخاب شده است.
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب؛
- مجله فرهنگ و هنر آذر و اسفند 1383، شمارگان 39 و 40، به قلم محمدحسن گنجى.