ابن مقفع، عبدالله بن دادویه

    از ویکی‌نور
    ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه
    نام ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه
    نام‌های دیگر اب‍ن‌ال‍م‍ق‍ف‍ع‌، ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ دادوی‍ه‌

    اب‍ن‌‌م‍ق‍ف‍ع‌

    روزب‍ه‌ ب‍ن‌ دادوی‍ه‌

    ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ ال‍م‍ق‍ف‍ع

    پ‍وردادوی‍ه‌ پ‍ارس‍ی‌، روزب‍ه

    Ibn al-Muqaffa'

    نام پدر داذويه
    متولد 106ق
    محل تولد فيروزآباد فارس
    رحلت 142ق / 759م
    اساتید
    برخی آثار المنطق (ابن مقفع)

    الآثار الکاملة

    کليلة و دمنة

    اخلاق محتشمی

    کد مؤلف AUTHORCODE3303AUTHORCODE

    ابن مُقَفَّع، ابومحمد عبدالله (ح 106 - 142ق / 724 - 759م)، نويسنده بزرگ و مترجم آثار پهلوى به عربى است.

    نام پدر ابن مقفع در واقع داذويه بود؛ هرچند كه گاه، داذويه به داذبه تحريف شده است. ابن نديم، نام اسلامى پدر او را مبارک ذكر كرده كه گويى ترجمه عربى روزبه است، اما زبيدى در «تاج العروس» او را داذجشنش (دادگشنسب) خوانده. بااين‌همه مينوى معتقد است كه نام عبدالله، پيش از مسلمان شدن، داذبه بوده كه به روزبه تصحيف گشته است. پدرش نيز داذجشنس (داذگشنسپ كه مخفف آن داذويه است) نام داشته است.

    داذويه كه از اعيان و اصيل‌زادگان فارس بود، زمانى كه حجاج بن يوسف بر عراق حكم مى‌راند، از جانب وى مأمور خراج فارس شد، اما در كار اموال، ناروايى كرد و حجاج او را چندان شكنجه داد تا دستش، «مقفع» (ناقص و تُرنجيده) گشت. گاهى، به جاى حجاج، نام خالد بن عبدالله قسرى را آورده‌اند و مأمور عذاب او را نيز يوسف بن عمر ثقفى خوانده‌اند، اما نتيجه روايت در هر حال يكى است. كلمه «مقفع» لقبى براى داذويه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.

    ابن مقفع تا زمانى كه اسلام نياورده بود، همچنان به روزبه نامور بود و ابوعمرو، كنيه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و كنيه ابومحمد برگزيد.

    ظاهراً روزبه در جور (گور) كه همان فيروزآباد فارس باشد، زاده شد. او هنوز كودك بود كه با پدر به بصره رفت. پدر به تربيتش همت گمارد. ادبا را گرد او جمع مى‌آورد يا او را به مجالس ايشان مى‌برد، سپس دو مرد بدوى به نام‌هاى ابوالغول و ابوالجاموس را كه از فصحاى عرب بودند و پيوسته به بصره مى‌رفتند، به آموزش او گمارد.

    ابن مقفع علاوه بر دانش ظاهراً گسترده‌اى كه از زبان پهلوى در فارس كسب كرده بود، عربى را از زبان فصيحان و اديبان پاكيزه‌زبان عرب چنان آموخت كه خود در صف فصيحان نشست.

    وى حدود 10 سال در اسلام زيست و احتمالاً در همين دوره بود كه همه يا بيشتر آثارش را تأليف كرد. از اين دوره، چند حكايت و روايت در دست است كه شخصيت و برخى از گوشه‌هاى زندگى او را باز مى‌نمايد، اما در بازسازى زندگى او در خلال اين مدت، چندان كمك نمى‌كند.

    وفات

    تاريخ قتل ابن مقفع، برخلاف بسيارى از مشاهير آن روزگار، چندان دستخوش بحث و گفت‌وگو نيست و تقريباً مى‌توان 142ق / 759م را با اطمينان پذيرفت، زيرا ابن خلكان كه سن او را 36 سال دانسته، از کتاب «اخبار البصرة» عمر بن شبه، نقل مى‌كند كه وى در 142 يا 143ق، درگذشته است.

    شخصيت ابن مقفع: ابن مقفع يكى از مشهورترين چهره‌هاى فرهنگى در تاريخ اسلام، بلكه در فرهنگ جهان است. بى‌گمان شخصيت اجتماعى - اخلاقى او بيش از هر چيز مسير فرهنگى و ادبى او را ترسيم مى‌كرده است. خردمندى، هوش بسيار، روح شفاف آينه‌گون، انسان‌دوستى، اخلاق، آداب‌دانى، خوش‌زبانى و زيبارويى، همه در زندگى كاملاً مرفه او جمع آمده بود. سپس اين ويژگى‌ها، در داستان‌هايى دل‌انگيز، در مفاهيمى حكيمانه، در اندرزهايى عينى و ملموس و همه به زبانى پاك، بى‌گره و به‌هم‌پيوسته متجلى گرديده است.

    آثار

    1. كليلة و دمنة؛
    2. الادب الكبير؛
    3. الادب الصغير؛
    4. اليتيمة؛
    5. رسالة الصحابة؛
    6. المنطق؛
    7. کتاب التاج في سيرة انوشروان؛
    8. آيين‌نامه؛
    9. کتاب مزدك يا مردك؛
    10. الادب الوجيز للولد الصغير؛
    11. نامه تنسر به گشنسپ؛
    12. خداى‌نامه؛
    13. رسالة الهاشمية؛
    14. بنكش؟ (پيكار)؛
    15. سكيسران؟؛
    16. رد بر قرآن يا مسائل ابن المقفع؛
    17. القصيدة في الشهور الرومية و شرحها؛
    18. ربع الدنيا.

    منابع مقاله ==دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ص662 - 680، عباس زرياب.== وابسته‌ها