عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار
نام کتاب | عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار |
---|---|
نام های دیگر کتاب | التحفه الاثنی عشریه. شرح
عبقات الانوار در اثبات امامت ائمه اطهار: حدیث منزلت حدیث الغدیر حدیث الغدیر «قسم السند» مجلد حدیث شریف منزلت عبقات الانوار فی امامه الائمه الاطهار. برگزیده |
پدیدآورندگان | کنتوری، میر حامد حسین (نويسنده)
مولانا بروجردی، غلامرضا (محقق) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 212 /د9 ت3088 |
موضوع | احادیث خاص (ثقلین)
امامت - احادیث دهلوی، عبدالعزیز بن احمد، 1159 - 1239ق. التحفه الاثنی عشریه - نقد و تفسیر شیعه - دفاعیهها و ردیهها علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - اثبات خلافت محدثان |
ناشر | غلامرضا مولانا بروجردی ج: 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10
کتابخانه عمومی امام اميرالمؤمنين علی(ع) ج: 11 مدرسة الإمام المهدي (علیهالسلام) ج: 12, 13, 14, 15, 16, 17 نفائس مخطوطات اصفهان ج: 18, 19, 20, 21, 22, 23 |
مکان نشر | قم - ایران ج: 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10, 12, 13, 14, 15, 16, 17
اصفهان - ایران ج: 11, 18, 19, 20, 21, 22, 23 |
سال نشر | 1404 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE2338AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
عبقات الأنوار فى اثبات امامة الائمة الاطهار، تألیف سيد مير حامد حسين هندى نيشابورى است كه در ردّ باب امامت كتاب تحفۀ اثنا عشريۀ عبدالعزيز دهلوى - كه در ردّ عقايد شيعه نوشته شده - مىباشد.
ساختار و گزارش محتوا
عبقات در نقض و ردّ باب هفتم كتاب تحفه در زمينه ادلّه اماميه بر امامت اميرمؤمنين على(ع) نگاشته شده است.
وى در اين كتاب مىكوشد تا فلسفه امامت را روشن كند و نشان دهد كه اسلام آن دينى نيست كه در دربار خلفا مطرح بوده است.
ميرحامد حسين در اين كتاب حرف به حرف مدّعيات دهلوى را با براهين استوار و مستند نقض كرده است.
وى كتاب خود را در دو منهج به همان صورتى كه در باب هفتم كتاب تحفه آمده، سامان بخشيده است.
منهج نخست: در آيات
از اين منهج كه بايستى مشتمل بر شش دفتر بوده باشد (چون دهلوى فقط به 6 آيه از آياتى كه شيعه به آن استدلال مىكند، اشاره كرده است).
10 دست نوشتها و يادداشتهايى به صورت پيشنويس در كتابخانۀ ناصريه موجود بوده و تاكنون به چاپ نرسيده است.[1]
منهج دوم: در روايات
در اين منهج براى هر حديث يك يا دو دفتر به ترتيب ذيل ساخته شده است.
-دفتر نخست: ويژۀ حديث «من كنت مولاه فهذا على مولاه»، معروف به حديث غدير در دو بخش:
بخش نخست: نام بيش از يكصد تن از صحابه و تابعين و تابع تابعين و حفّاظ و پيشوايان حديث سنّى از آغاز تا روزگار مؤلف همراه با گزارشى از احوال آنها و توثيق مصادر روايت.
بخش دوم: بررسى محتوايى خبر و وجوه دلالى و قراين پيچيدۀ آن بر امامت اميرمؤمنين على(ع) و پاسخ به شبهات دهلوى.
بخش اول در يك مجلد 1251 صفحهاى و بخش دوم در دو مجلّد در بيش از هزار صفحه در زمان حيات مؤلف (1293 و 1294ق) چاپ سنگى شده و هر سه مجلد در ده جلد حروفى با تحقيق غلامرضا مولانا بروجردى در قم به چاپ رسيده است.
خلاصۀ اين دفتر نيز با نام فيض القدير از شيخ عباس قمى در 462 صفحه در قم چاپ شده است.[2]
-دفتر دوم: ويژۀ خبر متواتر «يا على أنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبى بعدى»، معروف به حديث منزلت است كه مانند حديث غدير در دو بخش اسناد و دلالتها سامان يافته است.
اين دفتر در زمان حيات مؤلف در 977 صفحه بزرگ در لكهنو به سال 1295ق چاپ شده و به مناسبت يكصدمين سالگرد درگذشت مؤلف در اصفهان افست شده است.
-دفتر سوم: ويژه حديث «إن عليا منى و أنا منه، و هو ولىّ كلّ مؤمن بعدى»، معروف به حديث ولايت.
اين دفتر در 585 صفحه به قطع رحلى در سال 1303ق در هند چاپ شده است.
-دفتر چهارم: ويژه حديث «... اللهم ائتنى بأحبّ خلقك إليك يأكل معى من هذا الطير» كه دربارۀ داستان مرغ بريان و آمدن حضرت على(ع) به خانۀ پيامبر(ص) پس از گفتن اين جمله توسط حضرت(ص) مىباشد. (معروف به حديث طير).
اين دفتر در 736 صفحه در دو مجلّد بزرگ در سال 1306ق در لكهنو به چاپ رسيده است. (مطبعه بستان مرتضوى)
-دفتر پنجم: ويژه حديث «أنا مدينة العلم و علىّ بابها...».
اين دفتر در دو مجلّد بزرگ نوشته شده كه مجلّد نخست آن در 745 صفحه به سال 1317ق و مجلّد دوم آن در 600 صفحه به سال 1327ق انتشار يافته است. (به اهتمام سيد مظفر حسين).
-دفتر ششم: ويژۀ حديث «من أراد أن ينظر إلى آدم و نوح... فينظر إلى على» معروف به حديث تشبيه.
اين دفتر هم در دو مجلّد يكى در 456 صفحه و ديگرى در 248 صفحه به سال 1301ق چاپ شده است. (در لكهنو).
-دفتر هفتم: دربارۀ خبر «من ناصب عليّا الخلافة بعدى فهو كافر» كه پاكنويس آن به انجام نرسيده است.
-دفتر هشتم: ويژه حديث «كنت أنا و علىّ نورا بين يدى اللّه قبل أن يخلق الله آدم...»، معروف به حديث نور.
11. اين دفتر در 786 صفحۀ قطع بزرگ به سال 1303ق در لكهنو چاپ شده است.
دفتر نهم: پيرامون خبر رايت در پيكار خيبر كه روى كاغذ نوشته نشده است. (در يك مجلّد).
دفتر دهم: ويژۀ خبر «علىّ مع الحق و الحق مع على(ع)» كه دستنوشت ناقصى از پيشنويس آن در كتابخانۀ ناصريه وجود داشته است.
دفتر يازدهم: ويژه خبر «إن منكم من يقاتل على تأويل القرآن كما قاتلت على تنزيله». از اين دفتر هم پاكنوشتى بدست نيامده است. (در 3 مجلد).
دفتر دوازدهم: در بررسى اسناد و دلالات خبر متواتر و معروف ثقلين به پيوست حديث سفينه به همان مفاد. [چاپ در لكهنو سال 1313 و 1351ق اصفهان 1380ق (در 6 جلد) مدرسة الامام المهدى 1406ق] اين دفتر در زمان حيات مؤلف چاپ سنگى به اندازۀ رحلى خورده و طبع حروفى آن (در 6 جلد) با اهتمام سيد محمدعلى روضاتى در اصفهان به انضمام انجام نامهاى پرفايده (دربارۀ عبقات و مؤلفش و تحفۀ اثنا عشريه و...) صورت پذيرفته است.
همچنين فشردۀ مباحث و فوايد تحقيقى اين مجموعه را مىتوان در كتاب نفحات الأزهار فى خلاصة عبقات الأنوار، به زبان عربى به قلم آقاى سيد على ميلانى بدست آورد كه در 20 جلد متوسط در قم چاپ شده است.
در مجموع از اين دوازده دفتر، پنج دفتر به دست مرحوم ميرحامد حسين، سه دفتر توسط فرزندش سيد ناصر حسين و دو دفتر آن توسط سيد محمد سعيد فرزند، سيد ناصر حسين با همان اسلوب حامد حسين به تفصيل ذيل به انجام رسيده است:
الف: مرحوم سيد حامد حسين:
- حديث غدير از نظر سند و دلالت.
- حديث منزلت از نظر سند و دلالت.
- حديث ولايت از نظر سند و دلالت.
- حديث تشبيه از نظر سند و دلالت.
- حديث نور از نظر سند و دلالت.
ب: مرحوم سيد ناصر حسين.
- حديث طير از نظر سند و دلالت.
- حديث باب از نظر سند و دلالت.
- حديث ثقلين و سفينه از نظر سند و دلالت.
ج: مرحوم سيد محمد سعيد.
- حديث مناصبت از نظر سند و دلالت (به زبان عربى).
- حديث خيبر، از نظر سند فقط (به زبان عربى).
البته اين دو حديث تاكنون چاپ نشدهاند.
البته پنج حديث اخير - كه توسط فرزند و نوۀ ميرحامد حسين انجام شده است - را به نام مرحوم ميرحامد حسين قرار دادند تا از مقام شامخ ايشان تجليل شود و از طرفى اين دو نفر همان مسيرى را پيمودند كه بنيانگذار عبقات آن را ترسيم كرده و رئوس مطالب و مصادر آنها را بجهت سهولت سير براى ديگران آماده كرده بود.
12 از جمله كتب ديگر كه در رابطه با عبقات نوشته شده، عبارتست از:
- تذييل عبقات به قلم سيد ذاكر حسين فرزند ديگر مؤلف.
- تعريب جلد اول حديث «مدينة العلم» به قلم سيد محسن نواب لكهنوى.
- تلخيص تمام مجلد دوم، پنجم، ششم و بخشى از مجلّد يكم و تعريب تمامى اين مجلدات به نام
«الثمرات» به قلم سيد محسن نواب.
2-چگونگى بحث و سبك استدلال:
وى هر مجلّد از منهج دوّم كتاب را در يك يا دو جزء قرار داده است. نخست در سند حديث و اثبات تواتر و قطعى الصدور بودن آن، تنها از طرق عامّه بحث نموده و با استناد به مدارك معتبره اهل سنّت از زمان پيغمبر اكرم(ص) و عصر صدور تا زمان مؤلّف(به صورت قرن به قرن) ابتدا به توثيق و تعديل هر يك از راويان بلا واسطۀ حديث از طريق قول ديگر صحابه و سپس به توثيق و تعديل هر يك از صحابه و توثيق كنندگان آنها از طريق قول تابعين و در نهايت به توثيق و تعديل طبقات بعد از طريق كتب رجال و تراجم و جوامع حديثى و مصادر مورد وثوق خود آنها تا به زمان خود، پرداخته است. آنگاه به تجزيه و تحليل متن حديث پرداخته و سپس وجوه استفاده و چگونگى دلالت حديث را بر وفق نظر شيعه تشريح نموده و در پايان كليۀ شبهات و اعتراضات وارده از طرف عامه را يك به يك نقل و به همۀ آنها پاسخ داده است. و در اين زمينه گاهى براى ردّ دليلى از آنان به كلمات خود آنان استدلال كرده است.
3-قدرت علمى:
قدرت علمى و سعۀ اطلاع و احاطۀ فوق العادۀ مؤلف بزرگوار از سراسر مجلّدات اين كتاب به خوبى واضح و آشكار است؛ مثلا در يك جا دلالت حديث ثقلين را بر مطلوب شيعه به 66 وجه بيان فرموده و در جاى ديگر تخطئۀ ابن جوزى نسبت به دلالت حديث بر مطلوب شيعه را به 165 نقض و تالى فاسد جواب داده و در ابطال ادعاى صاحب تحفه مبنى بر اين كه عترت به معناى أقارب است و لازمهاش واجب الاطاعه بودن همۀ نزديكان پيغمبر است نه أهل بيت فقط، 51 نقض و اعتراض بر او وارد كرده است.
همچنين ايشان در هر مطلب و مبحث كه وارد مىشود، كليۀ جهات و جوانب قابل بحث آن را مدّ نظر قرار داده و حق تحقيق و تتبع را نسبت به موضوع مورد بحث به منتهى درجه اداء مىفرمايد و مطالعه كننده را براى هر گونه تحقيقى پيرامون موضوعاتى كه در اين كتاب مطرح شده، از مراجعه به كتب و مصادر ديگر بىنياز مىكند، خصوصا در مورد تراجم رجال حديث كه شرح حال آنان را نوعا از تمامى كتب تراجم و مواضعى كه مورد استفاده واقع مىشود، به عين الفاظ نقل فرموده است.
ايشان به اين مقدار هم اكتفاء نكرده و كلمات صاحب تحفه و استدلالات وى را از ساير كتب او و حتى كلمات اساتيد وى، همچون پدرش شيخ ولى الله ابن عبدالرحيم و خواجه نصرالله كابلى صاحب كتاب صواقع - كه در حقيقت تحفه برگردان فارسى اين كتاب است - و ساير مشايخ و بزرگان اهل سنت را نقل كرده و پاسخ مىدهد.[3]
4- رعايت آداب مناظره و قواعد بحث:
صاحب عبقات؛ مانند ساير عالمان شيعى در احتجاج با اهل سنّت، آداب و قواعد بحث و مناظره را رعايت مىكند؛ در حالى كه طرف مقابل گرچه ادعاى اين امر را نموده، امّا بدان عمل نكرده است.
13 الف: از قواعد بحث آنست كه شخص كلام طرف مقابل خود را دربارۀ مسئله مورد نظر بدون كم و زياد و با دقت و أمانت نقل و تقرير كند، سپس محل اشكال را مشخص كرده و به جواب نقضى يا حلّى آن بپردازد. در اين صورت است كه ناظر با شنيدن ادلّۀ دو طرف مىتواند، به قضاوت پرداخته و نظر صحيح يا أحسن را انتخاب نمايد.
مرحوم مير حامد حسين، در عبقات پس از خطبۀ كتاب عين عبارت دهلوى (صاحب تحفه) را بدون كم و كاست نقل مىكند و حتى هر آنچه را كه او در حاشيۀ كتابش از خود يا غير نقل كرده، متعرض مىشود و سپس به جواب آن مىپردازد. امّا در مقابل دهلوى اين قاعده را رعايت نمىكند؛ مثلا پس از نقل حديث ثقلين مىگويد: «و اين حديث هم به دستور أحاديث سابقه با مدّعى مساس ندارد»؛ امّا به استدلال شيعه دربارۀ اين حديث اشارهاى نمىكند و يا اين كه پس از نقل حديث نور مىگويد: «... و بعد اللتيا و التى دلالت بر مدعا ندارد»؛ امّا دليل شيعه را براى اين مدّعاى خود مطرح نمىكند.
ب: از ديگر قواعد بحث آنست كه به چيزى احتجاج كند كه طرف مقابلش آن را حجت بداند، نه آن چيزى كه در نزد خودش حجت است و به آن اعتماد دارد.
صاحب عبقات در هر بابى كه وارد مىشود، به كتب اهل سنّت احتجاج كرده و به گفتههاى حفاظ و مشاهير علماء آنها در علوم مختلف استدلال مىكند. امّا دهلوى التزام عملى به اين قاعده ندارد، لذا مىبينيم كه در مقابل حديث ثقلين به حديث «عليكم بسنّتى و سنة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدى و عضوا عليها بالنواجذ» تمسك مىكند؛ در حالى كه اين روايت را فقط اهل سنّت نقل كردهاند.
ج: از ديگر قواعد بحث آن است كه شخص در مقام احتجاج و ردّ به حقيقت اعتراف كند. صاحب عبقات همان طور كه احاديثى را كه خود مىخواهد به آنها استدلال كند، از طرق اهل سنّت مستند مىكند، رواياتى را كه طرف مقابلش به آن استناد كرده را نيز مستند مىكند و در اين راه كوتاهى نكرده و به نقل يكى دو نفر بسنده نمىكند، بلكه همۀ اسناد آن را نقل مىكند.
كه نمونه آن را مىتوان در برخورد ايشان با روايت «اقتدوا باللذين من بعدى أبى بكر و عمر»- كه در مقابل حديث «طير» نقل كردهاند - مشاهده نمود. اما در مقابل دهلوى حديث ثقلين را فقط از طريق «زيد بن ارقم» نقل مىكند؛ در حالى كه بيشتر از 20 نفر از صحابه آن را نقل كردهاند. علاوه بر آن كه اين حديث را نيز ناقص نقل كرده و جمله «أهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض» را كه در مسند احمد و صحيح ترمذى آمده، از آن حذف كرده است.
5-شيوۀ ردّ كردن:
الف: نقل كلام خصم به طور كامل:
همان طور كه قبلا اشاره شد، ايشان كلام دهلوى را بدون كم و زياد نقل مىكند و حتى آن را نقل به معنا نيز نمىكند.
ب: بحث و تحقيق همه جانبه:
ايشان به هر موضوعى كه وارد شده، تمام جوانب آن را بررسى كرده و مورد دقّت قرار مىدهد. لذا زمانى كه مىخواهد حرف طرف مقابل خود را ابطال كند، به يك دليل و دو دليل اكتفاء نمىكند، بلكه همۀ جوانب را بررسى كرده و به اندازهاى دليل و مدرك ارائه مىكند كه استدلال طرف مقابل از پايه و اساس نابود مىشود. لذا زمانى كه به قدح ابن جوزى در حديث ثقلين وارد مىشود 156 وجه در ردّ آن بيان مىكند.
14 ج: تحقيق كامل:
مرحوم ميرحامد حسين در هر موضوعى كه مورد بحث قرار داده، تمام اقوالى را كه دربارۀ آن موضوع مطرح شده، نقل مىكند و به آن پاسخ مىدهد، حتى اقوالى را كه ممكن است در اين موضع گفته شود، مطرح مىكند. لذا زمانى كه در ردّ قول دهلوى وارد بحث مىشود، كلام افراد ديگرى چون نصرالله كابلى و ابن حجر و طبرى و... را نيز نقل كرده و به پاسخ دادن مىپردازد؛ مثلا زمانى كه دهلوى حديث سفينه را مطرح كرده و دلالت آن بر امامت على(ع) را انكار مىكند؛ امّا متعرض سند آن نمىشود صاحب عبقات ابتدا 92 نفر از كسانى كه اين حديث را نقل كردهاند، نام مىبرد (چون از نظر ايشان بحث از سند مقدّم بر بحث از دلالت است) و علّت مطرح كردن نام اين افراد آنست كه ابن تيميه اين حديث را بىسند دانسته و منكر سند - حتى ضعيف - براى آن مىشود و سپس نام كتب معتبرى كه اين حديث در آنها نقل شده را ذكر مىكند.
د: ريشهيابى بحث:
يكى از قواعدى كه صاحب عبقات در ردّ استدلال طرف مقابل خود به كار برده، ريشهيابى اقوالى است كه به آنها استدلال شده و به عنوان دليل مورد استفاده قرار گرفته است و از اين راه توانسته به اهداف خوبى دست پيدا كند:
1- ايشان در صدد آن بوده كه روشن كند دهلوى مطلب جديدى را در كتاب خود مطرح نكرده است، بلكه تمام مطالب او در كتابهاى پيش از وى نيز مطرح شده است و لذا با تحقيقات خود ثابت مىكند كه دهلوى صواقع نصرالله كابلى را به فارسى برگردانده و علاوه بر آن مطالبى را از پدرش حسامالدين سهارنبورى - صاحب المرافض - به آن افزوده است و آن را به عنوان «تحفۀ اثنا عشريه» ارائه كرده است و يا اين كه «بستان المحدثين» وى برگردان «كفاية المتطلع» تاجالدين دهان است.
2-ايشان در ريشهيابى اقوال به اين نتيجه مىرسد كه بعضى از اقوال يا نسبتهايى كه به بعضى افراد داده شده، حقيقت ندارد.
مثلا زمانى كه دربارۀ حديث طير از قول شعرانى در يواقيت مطرح مىشود كه ابنجوزى آن را در شمار احاديث موضوعه آورده مىگويد: «... اولا ادعاى ذكر ابن الجوزى اين حديث را در موضوعات از اقبح افتراآت و اسمج اختلاقات و اوضح كذبات و افضح خزعبلاتست و قطع نظر از آن كه از تفحص و تتبع تام كتاب «الموضوعات» ابن الجوزى كه نسخۀ عتيقه آن بحمد الله الغافر پيش قاصر موجودست، هرگز اثرى از اين حديث پيدا نمىشود، سابقا دريافتى كه حافظ علاى تصريح نموده باين معنى كه ابوالفرج؛ يعنى ابن الجوزى اين حديث را در كتاب الموضوعات ذكر نكرده، و ابن حجر نيز صراحة افاده فرموده كه ابن الجوزى در موضوعات خود آن را ذكر ننموده، پس اگر شعرانى اصل كتاب الموضوعات را نديده و بر تصريح حافظ علاى هم مطلع نگرديده بود، كاش بر افادۀ ابن حجر كه در لواقح الانوار نهايت مدحتسرايى او نموده، مطلع مىگرديد و خوفا من الخزى و الخسران گرد اين كذب و بهتان نمىگرديد و...».
15 3-صاحب عبقات با اين شيوۀ خود تحريفات و تصرفاتى كه در بعضى اقوال و انتسابها روى داده را كشف كرده است.
مثلا دربارۀ حديث نور دهلوى مىگويد: «اين حديث به اجماع اهل سنت موضوع است و در اسناد آن... در اين زمينه به كلام ابن روزبهان كه معمولا مستند نصرالله كابلى است كه دهلوى هم از كابلى مطالب خود را أخذ مىكند، مراجعه مىكنيم. وى در اين باره مىگويد: «ابن جوزى اين حديث را در كتاب موضوعات آورده و نقل به معنا كرده است. و اين حديث موضوع بوده و در اسناد آن...» سپس كابلى مىگويد: «و اين حديث باطل است چون به اجماع أهل خبر وضعى است و در اسناد آن...».
پس اجماع اهل خبر را در اينجا كابلى اضافه مىكند؛ امّا اين كه ابن جوزى آن را در كتاب موضوعات خود نقل كرده، مربوط به حديث ديگرى غير از حديث نور است[... قال رسول اللّه «ص»: خلقت أنا و هارون بن عمران و يحيى بن زكريا و على بن أبى طالب من طينة واحدة].
ه: ذكر موارد مخالف التزام.
ايشان در موارد متعدد، به رعايت نكردن قواعد بحث توسط دهلوى و آنچه كه وى خود را ملتزم به آن دانسته، اشاره مىكند.
مثلا دهلوى خود را به اين مطالب ملتزم دانسته است:
- در نزد اهل سنت قاعده آنست كه هر كتاب حديثى كه صاحب آن خود را ملتزم به نقل خصوص أخبار صحيح نداند، احاديث آن قابل احتجاج نيست.
- هر چه كه سند نداشته باشد اصلا به آن گوش داده نمىشود.
- بايد در احتجاج بر شيعه با اخبار خودشان بر آنها احتجاج نمود، چون اخبار هر فرقهاى نزد فرقۀ ديگر حجيّت ندارد.
- احتجاج با احاديث اهل سنت بر شيعه جايز نيست.
امّا در عمل در موارد زيادى بر خلاف آنها عمل كرده و صاحب عبقات به اين موارد توجه داده است.
و: ردّ بر مخالفين با كلام خودشان.
صاحب عبقات در ردّ مطالب دهلوى گاهى به كلمات وى در جاى ديگر كتابش يا به كلمات پدرش و ساير علماء اهل سنّت جواب داده و آن را نقض مىكند.
ز: بررسى احاديث از همۀ جوانب
صاحب عبقات زمانى كه وارد بحث از احاديث مىشود آن را از نظر سند، شأن صدور و متن حديث مورد بررسى قرار مىدهد و در هر قسمت با كارشناسى دقيق مباحث لازم را مطرح مىكند.
ح: نقض و معارضة
ايشان در موارد متعدّد استدلال مخالفين را با موارد مشابه - كه خود آنها نسبت به آن اذعان دارند - نقض مىكند.
مثلا زمانى كه دهلوى در جواب حديث غدير مىگويد: «اگر نظر پيامبر(ص) بيان كردن مسئله امامت و خلافت بود آن را با لفظ صريح مىگفت تا در آن اختلافى نباشد» صاحب عبقات آن را با حديث «الأئمة من بعدى اثنا عشر» كه مورد قبول محدثين اهل سنت است، نقض مىكند.
همچنين در جواب بعض استدلالات آنان به معارض آنها از كتب و اقوال خودشان استدلال مىكند.
لذا استدلال دهلوى به حديث «اصحابى كالنجوم فبأيهم اقتديتم اهديتم» را با احاديثى كه در ذمّ اصحاب در كتب صحاح اهل سنة وارد شده نقض مىكند.
ابعاد مختلف عبقات
- بعد علمى:
- مير حامد حسين همين كه ديد كتابى نوشته شده كه از نظر دين و علم و جامعه و شرف موضع بايد به توضيح اشتباه انگيزىهاى آن پرداخت و جهل پراكنىهاى آن را جبران و تفرقه آفرينىهاى آن را بازپس رانده و دروغهاى آن را بر ملا ساخت 16.
- در ابتداء به دنبال گسترش معلومات خويش و پيدا كردن مآخذ و اطلاعات وسيع مىرود و سالهاى سال از عمر خويش را در اين راه صرف مىكند؛ در حالى كه پاسخ دادن به نوشتههاى واهى و بىريشۀ تحفه با يك صدم معلومات ايشان هم ممكن بود، امّا مير حامد حسين با اين كار خود تربيت علمى مكتب تشيع و ژرفنگرى يك عالم شيعى و احترام گذاشتن به شعور انسانى را به نمايش مىگذارد.
- بعد اجتماعى:
- كتابهايى كه به قصد تخطئه و ردّ مذهب اهل بيت(ع) نوشته مىشود، در حقيقت تحقير مفاهيم عالى اسلام، ردّ حكومت عادل معصوم بر حق، طرفدارى از حكومت جباران، دور داشتن مسلمانان از پيروى مكتبى كه با ظلم و ظالم در ستيز است و خيانت به اسلام و مسلمين است و اين آثار از سطح يك شهر و مملكت شروع شده و دامنۀ آن به مسائل عالى بشرى مىكشد. لذا كتابهايى كه عالمان شيعه به قصد دفاع و نه هجوم در اين زمينه مىنويسند، نظر نادرست ديگران را نسبت به شيعه و پيروى از آل محمد(ص) درست مىكند و كم كم به شناخت حق و نزديك شدن مسلمين به هم - به صورت صحيح آن منتهى مىگردد.
- بعد دينى:
- اهميت هر دين و مرام به محتواى عقلى و علمى آن است و به بيان ديگر مهمترين بخش از يك دين و عقيده بخش اجتهادى آن است نه بخش تقليدى. چون اين بخش است كه هويت اعتقادى و شخصيت دينى فرد را مىسازد. بنابراين كوشندگانى كه با پيگيرىهاى علمى و پژوهشهاى بيكران خويش مبانى اعتقادى را توضيح مىدهند و حجم دلايل و مستندات دين را بالا مىبرند و بر توان استدلالى و نيروى برهانى دين مىافزايند و نقاط نيازمند به استناد و بيان را مطرح مىسازند و روشن مىكنند، اينان در واقع هويت استوار دين را مىشناسانند و جاذبۀ منطق مستقل آيين حق را نيرو مىبخشند.
- بعد اخلاص:
- نقش اخلاص در زندگانى و كارنامۀ عالمان دين مسئلهاى است بسيار مهم. اگر زندگى و كار و زهد و وفور اخلاص نزد اين عالمان با عالمان ديگر اديان و اقوام و يا استادان و مؤلفانى كه اهل مقام و مدركند مقايسه شود اهميت آنچه ياد شد، آشكار مىگردد.
- عالمان با اخلاص و بلند همت و تقوى پيشۀ مسلمان كه در طول قرون و اعصار انواع مصائب را تحمل كردند و مشعل فروزان حق و حقطلبى را سردست گرفتند، چنان بودند و چنان اخلاصى در كار و ايمانى به موضع خويش داشتند.
- بعد اقتدا:
- يقينا اطلاع از احوال اين گونه عالمان و چگونگى كار و اخلاص آنان و كوششهاى بيكرانى كه در راه خدمتهاى مقدس و بزرگ كردهاند، مىتواند عاملى تربيت كننده و سازنده باشد.
چه بسيار عالمانى كه در زيستنامۀ آنان آمده است كه صاحب دويست اثر بودهاند يا بيشتر. آنان از همۀ لحظات عمر استفاده مىكردهاند و با چشمپوشى از همۀ خواهانىها و لذّتها دست به اداى رسالت خويش مىزدهاند.
صاحب عبقات روز و شب خود را به نوشتن و تحقيق اختصاص داده بود و جز براى كارهاى ضرورى از جاى خود برنمىخاست و جز به قدر ضرورت نمىخورد و نمىخوابيد، حتى در اعمال و عبادات شرعى فقط به مقدار فرائض اكتفاء مىكرد.
تا جايى كه دست راست وى از كتابت بازماند، پس با دست چپ خود نوشت. هرگاه از نشستن خسته مىشد، به رو مىخوابيد و مىنوشت و اگر باز هم خسته مىشد به پشت مىخوابيد و كتاب را روى سينۀ خود مىگذاشت و مىنوشت تا جايى كه آیتالله مرعشى نجفى به نقل از فرزند ايشان سيد ناصر حسين مىفرمايد: «زمانى كه جنازه ايشان را روى مغتسل قرار دادند، اثر عميق يك خط افقى بر روى سينۀ شريف ايشان كه حاكى از محل قرار دادن كتاب بر آن بود ديده شد.»
دربارۀ مير حامد حسين هندى(ره) نوشتهاند كه از بس نوشت دست راستش از كار افتاد. اين تعهد شناسان اينسان به بازسازىهاى فرهنگى و اقدامات علمى پرداخته و نيروهاى بدنى خود را در راه آرمانهاى بلند نهاده و با همت بلند تن به رنج داشتهاند تا جانهاى ديگر مردمان آگاه و آزاد گردد.
تعدادى از منابع وى مثل زاد المسير سيوطى مرتبط به كتابخانه پدر بزرگوارش كه بعدا به تشكيل كتابخانه ناصريه منجر شد، مىباشد و تعدادى از آنها را در ضمن سفرهاى خود به بلاد مختلف؛ مانند سفر حج و عتبات خريدارى نموده است. در اين سفرها از كتابخانههاى معتبر حرمين شريفين و عراق نيز استفادههاى فراوانى برده و به نسخههاى اصلى دست يافته است. همچنين تعدادى از كتب نيز توسط بعضى علماء به درخواست ايشان برايش فرستاده شده است، براى استفاده از بعضى مصادر نيز ناچار شده تا با تلاش فراوان و يا سختى از كتابخانههاى خصوصى افراد مخصوصا مخالفين استفاده نمايد.
17 مرحوم شيخ آقا بزرگ پس از برشمردن تأليفات مير حامد حسين مىنويسد: «امرى عجيب است كه مير حامد حسين، اين همه كتابهاى نفيس و اين دايرةالمعارفهاى بزرگ را تأليف كرده است؛ در حالى كه جز با كاغذ و مركب اسلامى (يعنى كاغذ و مركبى كه در سرزمينهاى اسلامى و به دست مسلمانان تهيه مىشده است)، نمىنوشته است و اين به دليل تقواى فراوان و ورع بسيار او بوده است.
اصولا دورى وى از بكار بردن صنايع غير مسلمانان مشهور همگان است».
-تقريظات عبقات
ميرزاى شيرازى و شيخ زينالعابدين مازندرانى، محدث نورى، سيد محمدحسین شهرستانى، شریفالعلماء خراسانى، حاج سيد اسماعيل صدر، شيخ الشريعۀ اصفهانى و اكثر بزرگان آن زمان، تقريظات بسيارى بر آن كتاب نوشتهاند و عالم جليل شيخ عباس بن احمد انصارى هندى شيروانى، رسالۀ مخصوصى به نام «سواطع الأنوار فى تقريظات عبقات الأنوار» تأليف كرده و در آن تا بيست و هشت تقريظ از علماء طراز اول نقل نموده است كه در بعضى از آنها بر اين مطلب تصريح شده كه به بركت آن كتاب در يك سال جمع كثيرى شيعه و مستبصر شدهاند.
اين كتاب در زمان حيات مؤلف به سال 1303ق در لكهنو به چاپ رسيده است.
همچنين منتخبى از اين كتاب در سال 1322ق به چاپ رسيده كه در دو بخش مرتب شده است، بخش نخست تقريظها و نامههايى كه در حيات صاحب عبقات رسيده و بخش دوم آنهايى است كه بعد از وفات وى و خطاب به فرزندش سيد ناصر حسين نوشته شده است.
مرحوم ميرزاى شيرازى در بخشى از نامۀ خود خطاب به صاحب عبقات چنين مىنويسد:
«... واحد أحد أقدس-عزت اسمائه-گواه است هميشه شكر نعمت وجود شريف را مىكنم و به كتب و مصنّفات رشيقه جنابعالى مستأنسم و حق زحمات و خدمات آن وجود عزيز را در اسلام نيكو مىشناسم. انصاف توان گفت: تاكنون در اسلام در فنّ كلام كتابى باينگونه نافع و تمام تصنيف نشده است، خصوصا كتاب عبقات الانوار كه از حسنات اين دهر و غنائم اين زمان است.
بر هر مسلم متدين لازم است كه در تكميل عقائد و اصلاح مفاسد خود به آن كتاب مبارك رجوع نمايد و استفاده نمايد و هر كس به هر نحو تواند، در نشر و ترويج آنها به اعتقاد أحقر بايد سعى و كوشش را فرو گذاشت ندارد تا چنانچه در نظر است، اعلاء كلمۀ حق و ادحاض باطل شود كه خدمتى شايستهتر از اين بطريقه حقّه و فرقۀ ناجيه كمتر در نظر است.»
و در نامهاى ديگر كه به زبان عربى نگاشته است چنين مىگويد:
«من در كتاب شما، مطالب عالى و ارجمند خواندم، نسيم خوش تحقيقاتى كه شما براى پيدا كردن اين مطالب به كار بردهايد، بر هر مشك پرورده و معجون دماغپرورى برترى دارد. عبارات رساى كتاب، دليل پختگى نويسنده است و اشارات جهل زداى آن مايۀ دقت و آموختن. و چگونه چنين نباشد؟ در حالى كه كتاب از سرچشمههاى فكرى تابناك نشأت گرفته و به دست مجسمۀ اخلاص و تقوى تأليف يافته است. آرى كتاب بايد از اين دست باشد و مؤلف از اين گونه و اگر غير از اين باشد هرگز مباد و مباد.»
همچنين شيخ زينالعابدين مازندرانى نامههايى به بزرگان هند مىنويسد و در آنها از ميرحامد حسين و تأليفات ايشان تجليل مىكند و آنان را تشويق مىنمايد تا ديگر آثار مير حامد حسين را به چاپ برسانند و ضمن نامۀ مفصلى خطاب به مرحوم مير حامد حسين چنين مىگويد:
«... كتابى به اين لياقت و متانت و اتقان تا الآن از بنان تحرير نحريرى سر نزده و تصنيفى در اثبات حقّيت مذهب و ايقان تا اين زمان از بيان تقرير حبر خبيرى صادر و ظاهر نگشته. از عبقاتش رائحه تحقيق وزان و از استقصايش استقصا بر جميع دلائل عيان و للّه درّ مؤلّفها و مصنّفها...»
18 مرحوم شيخ عباس قمى در فوائد الرضويه مىنويسد:
«وجود آنجناب از آيات الهيه و حجج شيعه اثنیعشر يه بود هر كس كتاب مستطاب عبقات الانوار كه از قلم درربار آن بزرگوار بيرون آمده، مطالعه كند مىداند كه در فن كلام سيّما در مبحث امامت از صدر اسلام تاكنون احدى بدان منوال سخن نرانده و بر آن نمط تصنيف نپرداخته و الحق مشاهد و عيان است كه اين احاطه و اطلاع و سعۀ نظر و طول باع نيست جز بتأييد و اعانت حضرت إله و توجه سلطان عصر روحنا له فداه».
[1] عبقات به فتح عين و كسر باء جمع عبقه به معناى چيزى است كه بوى خوش دارد و انوار بفتح نون و سكون واو به معناى گل و يا گل سفيد است
[2] و هو فى مجلد كبير غير مطبوع لكنه موجود فى مكتبة المصنف بلكهنو، و فى مكتبة المولى السيد رجب على خان سبحان الزمان فى جكراوان الذى كان من تلاميذ المصنف... (الذريعه)
[3] همچنين جزء يكم از مجلدات حديث غدير «عبقات» در تهران به دستور مرحوم آیتالله سيد صدرالدين صدر (ساكن قم و متوفاى 1373)، در قطع رحلى به همت فضلاى حوزۀ علميه قم - چاپخانه شركت تضامنى علمى (در 600 صفحه) به چاپ رسيده است].
[4] پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد:... و لكن الله يحب عبدا إذا عمل عملا أحكمه. امالى صدوق -ص 344
وابستهها
نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آيةالله السيد حامد حسين اللكهنوي
پیوندها
مطالعه کتاب عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور