ابن ناقیا، عبدالله بن محمد
نام | ابنناقیا، عبدالله بن محمد |
---|---|
نامهای دیگر | ابنناقیا، عبدالباقی بن محمد
ابنناقیا البغدادی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد بندار، عبدالله بن محمد |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | بغداد |
رحلت | 485 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | الجمان في تشبيهات القرآن (عربي) |
کد مؤلف | AUTHORCODE5074AUTHORCODE |
ابوالقاسم عبدالله (عبدالباقى) بن محمد بغدادى(ذيقعدۀ 410-4 محرم /485مارس 1020-15 فوريۀ 1092)، شاعر، كاتب، اديب و لغوى.«ناقيا»(نك:ابن خلكان،99/3؛ ابن حجر، 384/3) یا «باقيا»(ياقوت،165/5؛ ابن ابى الوفاء،391/2) نام نياى بزرگ اوست(قس: 684/I,S,LAG).او خود به «ابن بندار»،«بندار» نيز معروف بوده است(صفدى،472/17؛ ابن ابى الوفاء.283/1).
ابن ناقيا در بغداد، در حريم طاهرى (محلهاى كه سابقا كاخهاى طاهريان در آن واقع شده بود)چشم به جهان گشود(ابن خلكان،98/3) و دوران كودكى خود را در آنجا گذرانيد و به همين جهت، او را «حريمى» نيز خواندهاند(جواد،120).وى مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و ديگر دانشمندان و اديبان آن سامان فراگرفت(ابن جوزى، 68/9؛فروخ،199/3).چنين مىنمايد كه ابن ناقيا، در كسب دانش، بيش از همه مرهون تعليمات استادش ابواسحاق شيرازى (393- 476 ق1003/-1083 م) بوده است(2LE).ابواسحاق از علماى بزرگ مذهب شافعى و مردى بسيار پارسا بود و در 415ق وارد بغداد شد و به گفتۀ ابن نجار، بيشتر دانشمندان آن روزگار شاگردان وى بودند(ابن خلكان،29/1-30).
ابن ناقيا بيش از هر چيز، به «هزل» و «مجون» شهرت يافته است (همو،99/3؛ ابن ابى الوفاء، همانجا) و گويى در هيچ مناسبتى از شوخى و مزاح و حتى طنزهاى گزنده فروگذار نمىكرده است.يكى از شيرينترين طنزهاى او، پاسخى است كه في البداهه به ابن شبل و شعر مفاخرهآميز او داده است.در بيتى از آن به او گفته است: «همان وجود تو در پشت آدم و بدشگونى تو بود كه او را از خلد برين فرود آورد.اگر آدم خبر مىداشت كه تو از نسل او پديد خواهى آمد، خود را مقطوع النسل مىكرد!».وقتى به او گفتند:مگر نه اينست كه تو نزد ابن شبل حديث فرا گرفتهاى؟!گفت: «چرا!وگرنه، اين كودنى را كه من دارم، از كجا مىآوردم؟»(جواد،120-121، به نقل از الوافى صفدى؛ مطلوب،11-12).اين طرز رفتار و اين شيوۀ گفتار ابن ناقيا كه دامن اهل شريعت را هم گاه مىگرفت، باعث گرديد كه او را، به رغم شهرت به پيروى از آيين حنفى، به زندقه و كفر متهم گردانند و عقايد بتپرستان و دهريان و نيز تدوين رسالهاى در تعطيل صفات بارى تعالى را به او نسبت دهند و اين سخن كفرآميز وى را همهجا بازگو كنند كه: «نهر شراب و نهر شير و نهر عسل در آسمان هست، اما از هيچيك تاكنون قطرهاى بر زمين نچكيده، و تنها اين آب كه خانهها را ويران مىسازد و سقفها را فرو مىريزد، همواره بر زمين مىبارد!» (ابن جوزى،68/9-69؛ ابن ايبك،145؛ ابن خلكان، همانجا؛ذهبى، 533/2؛ابن كثير،151/12؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛ ابن حجر،385/3).
چنانكه از مقدمۀ مقامات او برمىآيد، وى شوخطبعى و طنزگويى و فكاههسرايى را شيوۀ ادبى كهنى به شمار مىآورده و ميان وارستگى و پارسايى و هزل و مطايبه منافاتى نمىديده است(مطلوب،23-24).
ابن ناقيا بسيار شعر مىسرود و طبعى روان داشت.صاحبنظران شعر وى را به زيبايى، شيوايى و ظرافت ستودهاند و ديوان شعرى بزرگ به او نسبت دادهاند(ابن ايبك، همانجا؛ ابن خلكان،98/3- 99؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛ سيوطى؛ بغية،67/2).اما از آنهمه شعر جز اندكى (حدود 71 بيت)پراكنده در منابع، برجاى نمانده و از آن جمله است:بخشى از قصيدهاى در مدح امير ابوالحارث مهارش بن على (ابن فوطى،4(3)422/-423) و ابياتى از قصيدهاى ديگر در رثاى ابواسحاق شيرازى (ابن خلكان،30/1) و قطعاتى در هزل و لغز و خمريات و حكمت و زهديات(نك:ابن ايبك،145-146؛مطلوب، 12-20).
ابن ناقيا خطى خوش و خوانا داشت(ابن ابى الوفاء،284/1؛ ابن قطلوبغا،32) و كاتبى ماهر و نويسندهاى چيرهدست بود. علاوه بر ديوان شعر، کتابى با عنوان ديوان الرسائل نيز به او نسبت دادهاند(ياقوت، همانجا؛ قفطى،133/2؛ ابن خلكان،99/3؛ سيوطى، همانجا).ابن خلكان به شهرت مقامات وى نزد اهل ادب اشاره كرده است(98/3).مقامات ابن ناقيا شامل 9 مقامه است كه در آنها، از مقامهنويسان گذشته تقليد كرده است، به همين جهت در نظر برخى از معاصران، فاقد ارزش ادبى است(فروخ،200/3).ابن ناقيا به حكم آنكه اهل لغت بود، در پايان هر مقامه كلمات ناآشنا را شرح داده است (نك:مطلوب،22-28).ظاهرا منظور ابن ناقيا از نوشتن مقامات آن بود كه مفاسد اجتماع را در قالب حكايت و طنز بازگو كند(نك: 2 lE).
ابن ناقيا از دانشهاى متنوع زمان خود، آنچنانكه شايستۀ يك كاتب اديب است، برخوردار بوده و اين تبحّر و تتبّع، در نوشتههاى او به خوبى جلوه كرده و به نوشتهها و تأليفاتش استوارى و ملاحتى درخور تحسين بخشيده است(قفطى، ابن خلكان، همانجاها؛ ابن ابى الوفاء، 283/1؛فروخ،199/3).
ابن ناقيا در زمرۀ راويان حديث و شعر و ادب نيز بوده است.پدرش اهل تتبّع در اشعار و اخبار، و از جملۀ مشايخ وى بوده است(نك: ابن ناقيا،108،117، جم).ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبيد الله خرقى (حرفى)، ابوطالب محمد بن على عشارى، امير ابومحمدحسن بن عيسى بن مقتدر، ابوالقاسم على بن محمد تنوخى، ابوالحسين بن احمد بن نقور، ابوالخطاب محمد بن على دجيلى، ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد مطرّز و ابوالحسين محمد بن محمد بصرى از جمله كسانى هستند كه ابن ناقيا از آنان شعر و ادب روايت كرده است(ابن جوزى،68/9؛ ابن ايبك،145؛ ابن ابى الوفاء، همانجا).كسانى چون عبدالوهاب انماطى و ديگر شيوخ ابن جوزى، رئيس ابوالمظفر، شجاع بن فارس ذهلى، هبة الله بن على بن محلى، محمد بن ناصر سلامى از او روايت كردهاند(ابن جوزى، همانجا؛ياقوت،98/14؛ ابن ايبك، ابن ابى الوفاء، همانجاها).
آثار چاپى
1.الجمان في تشبيهات القرآن، در فن بلاغت.اين اثر از يك سو کتابى در رديف کتابهاى التشبيهات تأليف ابن ابى عون (ه م) و ابن كتّانى (ه م) است(نك: فروخ،459/3؛مطلوب،33-35) و از سوى ديگر در زمرۀ کتابهاى بلاغت و اعجاز قرآن چون مجاز القرآن ابوعبيده معمر بن مثنى (ه م) و تلخيص البيان عن مجازات القرآن شريف رضى (ه م)جاى دارد.مؤلف کتاب خود را به شيوۀ همين دو کتاب اخير، به ترتيب سورههاى قرآن تدوين كرده است.زركشى (414/3) و سيوطى (الاتقان،42/1) از ابن ناقيا به عنوان دانشمند و مفسّرى كه تشبيهات قرآن را موضوع تأليف مستقلى قرار داده،ياد كردهاند.کتاب الجمان تفسير ارزندهاى است كه توضيح 226 آيه از قرآن مجيد را دربر دارد و از آنجا كه مؤلف در همۀ فصول آن در پى اثبات برترى تشبيهات قرآنى بر ديگر تشبيهات همانند است، کتابش در زمينۀ اعجاز قرآن نيز مفيد مىتواند بود.وى در اين کتاب علاوه بر شرح لغات، به قرائات و داورى دربارۀ آنها نيز مىپردازد(براى نمونه، نك:ص 53،168،190) و از نحويان و لغتشناسان بزرگ چون فرّاء و مبرّد بارها نقل قول مىكند(نك:ص 56،74،127،142،168، 285) و از شعر گذشتگان، خاصه ابن معتز (ه م) شاهد بسيار مىآورد
(نك: فهارس).
لحن و سبك نگارش ابن ناقيا در کتاب الجمان با لحن و سبك وى در مقامات و اشعارش سخت متفاوت است و اين امر، با توجه به گفتههاى خود او در خاتمۀ کتاب(ص 385)كه از كهنسالى و نابسامانى وضع زندگانى مىنالد، شگفت نمىنمايد(قس:مطلوب، 11،33).اين کتاب به كوشش احمد مطلوب و خديجه حديثى در بغداد (1387 ق1968/ م)همراه با مقدمهاى مبسوط و محققانه و در همان سال در كويت به كوشش عدنان زرزور و محمد رضوان دايه به چاپ رسيده است.
2.مقامات.اين اثر، همراه با مقامات احمد بن ابىبكر رازى حنفى و 7 مقامه و يك کتاب ديگر به كوشش رشر[1]در استانبول(1331 ق 1913/ م) منتشر شده است.در اين چاپ، مقامههاى يكم و هفتم نيامده است.هوار[2]مقدمۀ مقامات و مقامۀ نخستين او را به فرانسه برگردانيده و همراه با شرح حال و ترجمۀ اشعارى از ابن ناقيا به چاپ رسانيده است(ص 454-435).
اثر خطى
شرح الفصيح، كه شرح و توضيحى است بر کتاب الفصيح ثعلب كوفى در لغت(ابن خلكان، همانجا؛ سيوطى، بغية، همانجا).از مقدمۀ کتاب چنين برمىآيد كه اين شرح را ابن ناقيا بر جمعى از شاگردانش املا مىكرده است(نك:حاجى خليفه،1273/2). نسخۀ خطى اين اثر ضمن مجموعهاى به شمارۀ(74)22 در کتابخانۀ عمومى اوقاف موصل موجود است(احمد،167/3).عبدالوهاب محمد على عدوانى در 1973م در دانشكدۀ ادبيات دانشگاه قاهره، اين کتاب را به عنوان رسالۀ فوق ليسانس موضوع تحقيق خود قرار داده است(مرزوك،264).
ج-آثار يافت نشده
1.آغانى المحدثين يا المختصر في الاغانى (نك: فروخ،200/3).ظاهرا اين اثر همان اختصار يك جلدى الاغانى است كه ابن خلكان (همانجا) گزارش كرده و همان المحدث في الاغانى است كه ابن فضلالله عمرى از آن نقل كرده است(نك:جواد، 122)؛2.ديوان الرسائل(ابن خلكان،99/3؛ سيوطى، همان،67/2؛ حاجى خليفه،799/1)، كه بايد مجموعهاى از نامههاى نمونۀ ابن ناقيا بوده باشد و احتمال يكى بودن آن با ملح المكاتب(نك:شم 4) وجود دارد؛3.ديوان بزرگ شعر وى (ابن خلكان،98/3-99؛ ابن ابى الوفاء، سيوطى، همانجاها)؛4.ملح المكاتب(جواد،120، به نقل از الوافى صفدى)،يا ملح الکتابة في الرسائل(ابن ابى الوفاء،284/1) یا ملح الکتاب في الرسائل(ابن قطلوبغا،32)كه ظاهرا مجموعهاى از نوادر رسائل بوده است؛5.ملح الممالحة، كه بايد جنگى از نوادر و فكاهيات بوده باشد.ياقوت(165/5) از اين اثر نقل كرده است(نيز نك:ابن خلكان،98/3).[3] (1). rehcseR.O (2). trauH.lC
(3) منبع:دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 5، ص 2-20، محمد على لسانى فشاركى.