امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه (ترجمه)
امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه ترجمه الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، اثر اسد حيدر مىباشد كه توسط حسن يوسفى اشكورى به فارسى برگردان شده است.
نام کتاب | امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه (ترجمه) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | الامام الصادق و المذاهب الاربعه. فارسی
الامام الصادق و المذاهب الاربعه |
پدیدآورندگان | یوسفی اشکوری، حسن (مترجم)
حیدر، اسد (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 45 /ح9 الف8041 |
موضوع | اسلام - فرقهها
جعفر بن محمد(ع)، امام ششم، 80 - 148ق. شیعه - تاریخ فقه تطبیقی فقیهان اهل سنت - سرگذشت نامه محدثان شیعه - سرگذشت نامه |
ناشر | شرکت سهامی انتشار |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1369 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE909AUTOMATIONCODE |
اين كتاب پژوهشى است پيرامون امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه اهل سنت و مقايسه آنها با مكتب تشيع كه از شمول، عموميت و تنوع زيادى برخوردار بوده و در واقع دائرة المعارف كوچكى است در فقه، حديث، تاريخ سه قرن اول اسلام و سياست اسلامى و بهطور خاص شيعى. نويسنده محقق و متتبع آن، كوشيده است به مثابه يك پژوهشگر شيعى، به نقد و بررسى و تحليل تاريخى موضوع مورد نظر خود بنشيند و از عقايد و آراء شيعى در برابر خردهگيرىها و انتقادهاى وارده بر اين طايفه، عالمانه دفاع كند ...[۱]
مترجم، ضمن ارائه ترجمهاى سليس و روان از مطالب و دقت در حفظ امانت در ترجمه، مقدمهاى ارزشمند به كتاب افزوده و در آن، پس از اشاره به ويژگىهاى و امتيازات خاص كتاب، به نقد و بررسى آن پرداخته است. وى معتقد است بيان فضايل و ويژگىهاى مثبت كتاب، به معناى آن نيست كه اين كتاب، به كمال مطلق دست يافته و از تمامى جهات، ممتاز است. به اعتقاد وى، در برخى از ديدگاههاى تحليلى نويسنده، قطعاً جاى چونوچرا هست و طبيعى است كه عالمان و نقادان پيرو چهار مذهب مورد بحث در اين كتاب و حتى در باب برخى از نكات در مورد شيعه و تاريخ شيعه نيز، حرفهايى براى گفتن دارند و بدينترتيب بايد گفت كه اين تحقيق نيز، مانند هر تحقيق و تأليف ديگر، «فصل الخطاب» موضوع خود نيست و نخواهد بود ...[۲]
از نظر مترجم، مطالب قابل بحث و نقد زيادى در كتاب وجود دارد كه ممكن است پس از پايان يافتن ترجمه دوره كامل كتاب، بهصورت جداگانه و يا ضميمه جلد آخر، آن مباحث را به خوانندگان عرضه بدارد ...[۳]
صرفنظر از محتواى كتاب، مهمترين اشكالى كه از نظر شكل تدوين كتاب به چشم مىخورد، عدم انسجام آن است. البته كتاب نظم و قالب خاص خود را دارد و نويسنده بر اساس قالب انتخابى خود تحقيق خود را به پيش مىبرد، اما اين قالب و سازمان بهگونهاى است كه نويسنده بهطور اجتنابناپذيرى به تكرار و بازگويى برخى از مطالب و موضوعات دچار مىشود. با اين همه، مترجم با رعايت امانت كامل و بدون اينكه دست به تركيب كتاب بزند، ترجمه جلد اول را به پايان برده و ترجمه مجلدات ديگر نيز به همين ترتيب صورت خواهد گرفت. فقط در اين ميان برخى از تغييرات جزئى، كه بنا به سليقه مترجم براى فارسىزبان ضرورى بهنظر مىرسيد، اعمال شده است؛ مثلاً منابع به آخر هر فصل منتقل گرديده و به شيوه مطلوب مترجم نوشته شده است. در هركجا توضيح كوتاهى اجتنابناپذير مىنموده، يا در متن در داخل [] آورده شده و يا با علامت * در پانوشت يادداشت شده است. در هر مورد، كه عين مطالب نقل شده از منابع آمده، (كه البته مجموعاً چند مورد بيش نيست)، مطلب نقل شده حذف گرديده، كه البته در تمامى موارد توضيح داده شده است ...[۴]
ذكر اين نكته نيز مفيد است كه اگر اين كتاب عظيم و جليل، با تحقيق و ويرايش ترجمه مىشد، بسيار بهجا و بهحق بود، اما گويا متأسفانه مترجم وقت كافى براى چنين كارى در اختيار نداشته است. اين ضرورت از آنجايى احساس مىشود كه مترجم خود در مقدمه كتاب، به اين نكته اشاره دارد كه: «هنگام ترجمه متوجه شدم كه از يكسو نويسنده از يك روش ثابت و استوار در نقل از منابع پيروى نكرده و از سوى ديگر گاه، به دليل عدم دقت كافى و يا هر دليل ديگر، به هنگام نقل، جملاتى از متن اصلى حذف شده و اين حذف بهطور كلى مطلب را بىمعنى و يا مقلوب و وارونه كرده است. در ارجاع به منابع نيز شيوه واحدى اعمال نشده است؛ مثلاً گاه اسم نويسنده، نام كتاب، صفحه، سال چاپ و محل چاپ آمده است، ولى در موارد بسيارى به نام كتاب اكتفا، و يا به نام نويسنده بسنده شده و يا اساساً شماره جلد و صفحه نيامده است. اشتباهات فراوان چاپى نيز بر آشفتگى كتاب افزوده است. تا آنجا كه امكان داشت و متوجه اشتباهات چاپى و يا تقطيع مطالب شدهام، جبران كردهام». وى به اين نكته نيز اشاره دارد كه اگر فرصت كافى بود و يا كليه منابع در اختيار بود، تمامى ارجاعات را تطبيق مىكرد، اما متأسفانه چنين امكانى براى وى وجود نداشته است ...[۵]
انگيزه مترجم از ترجمه اين كتاب، روشنگرى و بازيابى هويت اسلامى و تاريخى مسلمانان، به خصوص نسل جوان (اعم از شيعى و سنى) بوده است ...[۶]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.