ابن اثیر، علی بن محمد


ابوالحسن على بن محمد بن محمد بن عبدالكريم شيبانى جزرى (555-630ق)، مشهور به عزالدين ابن اثير (555-630) مورخ، اديب، و محدث، صاحب دو کتاب تاريخى الكامل و أسد الغابة في معرفة الصحابة است.

ابن اثیر، علی بن محمد
نام ابن اثیر، علی بن محمد
نام‌های دیگر اب‍ن اث‍ی‍ر، اب‍و ال‍ح‍س‍ن ع‍زال‍دی‍ن ع‍ل‍ی‌

اب‍ن اث‍ی‍ر، ع‍زال‍دی‍ن ع‍ل‍ی

اب‍ن اث‍ی‍ر ج‍زری‌، ع‍زال‍دی‍ن‌

اب‍ن الاث‍ی‍ر، ع‍ل‍ی ب‍ن م‍ح‍م‍د

نام پدر محمد
متولد 555ق
محل تولد نردیکی موصل
رحلت 630 ق
اساتید ابوالحرم مكى بن ريان نحوى

عبداللّه بن سویده

ابن فضل الزمان

يعيش بن صدقه

عبدالمنعم بن كليب

ابن ريان بن شعبه

برخی آثار الكامل في التاريخ

تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران (وقایع قبل و بعد از اسلام)

تاریخ کامل وقایع قبل از اسلام

کامل، تاریخ بزرگ اسلام و ایران

أسد الغابة في معرفة الصحابة

اللباب في تهذيب الأنساب

کد مؤلف AUTHORCODE00440AUTHORCODE


ولادت

پدرش در دستگاه سلاطين آن زنگى موقعيت ویژه‌اى داشت و مناصبى را از سوى آنان بر عهده داشت. او به جهت دارایى و ثروت زيادش، از مالكان و تجار مشهور جزيره بود و بين موصل و شام سفرهاى تجارى متعدد كرد و بارها از سوى فرنگیان به اموال و كاروانهاى تجارى او تعرض شد. سه فرزند او از عالمان و مؤلفان مشهورند. مجدالدين مبارک فرزند بزرگتر به علوم حديث پرداخت و دو کتاب جامع الاصول في احاديث الرسول و النهایة في غريب الحديث را نوشت. برادر كوچكتر ضياءالدين نصراللّه به ادبيات روى آورد و کتاب‌هاى المثل السائر في ادب الكاتب و الشاعر، ديوان ترسل و الجامع الكبير في صناعة المنظوم را تأليف كرد.

عزالدين على برادر وسطى در اوايل سال 555 در جزيرۀ ابن عمر از منطقۀ جزيره در شمال رود فرات متولد شد. از كودكى و جوانى او اطلاع چندانى در دست نيست جز آنكه خود ذيل رویدادهاى سال 571 در الكامل مى‌نویسد: در ماه رمضان كسوف رخ داد و من آن هنگام 16 سال داشتم و نزد استادم حساب مى‌خواندم كه از ترس به او پناه بردم چون از علم نجوم نيز بهره‌مند بود. همچنين ذيل حوادث سال 575 نوشته است: نزد یکى از علماء رفتم تا حديث پيامبر را از او بشنوم.

هجرت به موصل

ابن اثير در سال 579 همراه پدر و برادرانش به موصل نقل مكان كردند و چون این شهر در آن زمان مركز علم و ادب بود عزالدين شروع به استفاده از عالمان آن ديار كرد.

اساتید

اولین ارتباطش با اديب و مقرئى، ابوالحرم مكى بن ريان نحوى بود كه ذيل حوادث سال 603 از او تجليل كرده است. او در موصل، شام و بغداد نزد استادانى چون عبداللّه بن سویده، ابن فضل الزمان، يعيش بن صدقه، عبدالمنعم بن كليب، ابن ريان بن شعبه، عمر بن طبرزد، عبدالمحسن بن عبداللّه و ابن غنايم حلبى دانش آموخت. وى برخى از این استادان را در الكامل معرفى كرده است.

ابن اثير در علوم و فنون مختلف از جمله حديث، قراءت، خطاب به، لغت، مغازى و سير پيش رفت و در زمرۀ مشاهير و فقهاى موصل قرار گرفت و كم كم به دربار سلطان راه يافت.

راهیابی به دستگاه سلطان

ابن طقطقى در آداب السلطانيه علت راهیابى او به دستگاه سلطان و خليفه را اينگونه شرح مى‌دهد: «صاحب موصل كه گمان مى‌كنم نورالدين بوده به مجدالدين برادر ابن اثير گفت: شخصى امین و متدين برایم پيدا كن كه راز نگهدار باشد و پيام شفاهى مرا به خليفه برساند. مجدالدين، برادرش عزالدين را معرفى كرد. سلطان او را خواست و پيغام‌هایى را به او داد و به او گفت هم اكنون عازم شو. ابن اثير نزد برادر آمد تا با او وداع كند. مجد از او پرسيد ‎سلطان دربارۀ چه با تو سخن گفت؟

عزالدين گفت اى برادر؛تو لحظاتى پيش دربارۀ دين و امانت و راز دارى من پيش سلطان گواهى داده‌اى و درست نيست تو را تكذيب نمايم. پس مجدالدين گريست و برادرش را دعا كرد. این حادثه اخلاق ابن اثير را برای ما روشن مى‌سازد.

سفرها

به جهت موقعيتى كه بغداد در آن زمان داشت ابن اثير به آنجا رفت ولى محل سكونت خود را نيز رها نكرده و هر از چند گاهى به موصل برمى‌گشت و شاگردان از او استفاده مى‌بردند.

مؤلف الكامل به دار الاماره زياد رفت و آمد داشت و برای نورالدين، حديث و تاريخ مى‌گفت. بخصوص در شبهاى ماه رمضان كه مجلس دربار به شب نشينى و فكاهت و داستان گویى و رقص و آوازه خوانى مى‌گذشت!

ابن اثير مدتى را نيز در حلب و دمشق و قدس گذرانيد و نزد بزرگان آنجا میهمان بود.

در حلب همراه پدر ابن خلكان و ياقوت حموى مجالس علمى داشت و ياقوت به او وصيت كرد نوشته‌هایش را به بغداد ببرد و به محل وقف مخصوص بسپارد. قفطى در انباه الرواة ذيل ترجمۀ ياقوت مى‌نویسد: ابن اثير در آن نوشته‌ها تصرف كرد و آنها را به محل تعيين شده نرساند بلكه نزد گروهى پخش كرد تا از آن بهره برند! اگر این گفتۀ قفطى درست باشد اتهام صريحى بر تدّين و امانتدارى ابن اثير خواهد بود.

ابن اثير در سال 628 به خانه‌اش در موصل بازگشت و تا هنگام مرگ در آنجا مشغول تدريس و تأليف بود. ابن خلكان كه وى را در حلب ملاقات كرده او را ستوده و مى‌گوید:

ابن اثير حافظ حديث و تاريخ و آگاه به انساب و اخبار عرب بود. ابن جوزى از او به عنوان استاد ياد كرده و ابن كثير و ابن عمار حنبلى او را ستوده‌اند.

شخصیت سیاسی

ابن اثير از لحاظ سياسى با حكّام عصر خود هماهنگ و همراه بود و به خلفاى عباسى تمايل داشت مگر دربارۀ الناصرالدين‌للّه كه به خاطر لغزش‌هایش از او انتقاد كرده است. وى در موضوع نبرد با فرنگیان صليبى و مغولان، بسيار متعصب بود. حاكمان اتابكى و ايوبى را مى‌ستود كه نمونه‌اى از ستايش او نسبت به اتابكيان بخصوص هم عصر خود نورالدين ارسلان شاه در مقدمۀ کتاب التاريخ الباهر آمده است.

وفات

وى در 25 شعبان سال 630 در حلب وفات كرد. تاريخ مرگ او را سال 631 يا 633 هم گفته‌اند. با آنكه ابن اثير از علوم مختلف بهره‌مند بود در تاريخ و حديث شهرت بيشترى دارد.

تأليفات مهم وى عبارتند از: الكامل في التاريخ، اسد الغابه في معرفة الصحابه، التاريخ الباهر في الدولة الاتابكية و اللباب في تهذيب الانساب.


وابسته‌ها