تنکابنی، میرزا محمدطاهر
میرزا طاهر فقیه طبرسی تُنُکابُنی (1280-1360ق/1863-1941م)، فرزند میرزا فرجالله، استاد جامع علوم معقول و منقول و از رجال سیاسی ایران.
زندگینامه
وی در 28 محرم سال 1280 ق برابر با تیرماه 1242ش در روستای کردیچال از توابع کلاردشت زاده شد. خانوادهاش ساکن کجور در منطقۀ تنکابن بودند و از اینرو میرزا طاهر به تنکابنی شهرت یافت.
تحصیلات
میرزاطاهر پس از تحصیل مقدمات علوم، در 16 سالگی رهسپار تهران شد. گویا ورود او به تهران، با آغاز بنای مدرسۀ عالی سپهسالار همزمان بود. وی نخست به مدارس کاظمیه، قنبرعلیخان و حاج ابوالحسن رفت و بعد از اتمام ساختمان مدرسۀ سپهسالار، در آنجا اقامت گزید و نزدیک به 50 سال در همانجا و نیز مدرسۀ کاظمیه به سر برد.
استادان
تنکابنی محضر بزرگترین عالمان آن دوران را درک کرد. وی در مقالۀ کوتاهی که در شرح حال میرزای جلوه نوشته است، میگوید که ابتدا از 1305ق در مدرَس آقا محمدرضا قمشهای حاضر میشده، و پس از وفات استاد در 1324ق به محضر درس میرزا ابوالحسن جلوه رو آورده است. او حکمت را نزد این دو استاد آموخت و در هیئت و نجوم شاگرد میرزا عبدالله بود. علاوه بر ایشان، آقا علی مدرس زنوزی نیز از استادان او بوده است. مطهری دربارۀ اینکه آیا وی از درس حکیم کرمانشاهی و حکیم نیریزی نیز استفاده کرده، یا نه، اظهار تردید نموده است.
تدریس
تنکابنی جامعیت یگانهای در حکمت و طب قدیم و ریاضیات و نجوم داشت و پس از وفات جلوه ـ که شاگردانش را به استفاده از او توصیه میکرد ـ از محضر درس معتبری برخوردار بود. وی در مشهورترین مدارس آن دوران از جمله مدرسۀ علوم سیاسی تدریس کرد؛ مدتی نیز به استادی دانشکدۀ معقول و منقول برگزیده شد و در مدارس قدیمی چون مدرسۀ سپهسالار، قنبرعلی خان و سلطانی درس میگفت.
شاگردان
از جملۀ شاگردان تنکابنی این شخصیتها را میتوان نام برد: محمدعلی فروغی، بدیعالزمان فروزانفر که شفا و کلیات قانون را نزد او خواند. موسى عمید، آقا میرزا عبدالکریم طهرانی، محمود نجمآبادی که قانون بوعلی را نزد وی خواند، محمدتقی مدرس رضوی و شیخ اسماعیل کلباسی.
سیاست
تنکابنی در دورههای اول، سوم و چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی برگزیده شد. در دورۀ اول به نمایندگی از طلاب به مجلس راه یافت و از 13 مهر 1284 تا 2 تیرماه 1286 که مجلس به اجبار تعطیل شد، در مجلس بود. در دورۀ سوم نیز به جای افراد مستعفی از سوی اهالی تهران نماینده شد. در همان سال با وقوع جنگ جهانی اول و مهاجرت مشروطهطلبان و آزادیخواهان از تهران، وی به همراه چند تن از نمایندگان، ابتدا به قم رفت و از جانب ملّیّون مأمور بروجرد شد و از آنجا همگام با سایر ملیون از جمله سید حسن مدرس، سید محمدرضا مساوات، حسین استرابادی، محمدتقی شاهرودی، سلیمان میرزا اسکندری، سیدحسن کزازی، سیدحسن گلزار و چند تن دیگر در 30 آبان 1294 راهی عراق شد و به مدت 4 سال در شهرهای کربلا، موصل، کاظمین و بغداد به سر برد. وی در دورۀ چهارم مجلس و هنگامی که هنوز در مهاجرت به سر میبرد، برای بار سوم از سوی فرقۀ دموکرات به نمایندگی رسید و پس از آنکه با استقبال گرم مردم به تهران بازگشت، از 30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 عهدهدار سمت نمایندگی بود.
در پایان دورۀ استبداد صغیر، تنکابنی در کمیسیون 28 نفرۀ ویژهای که احکامی را برای تصویب در مجلس عالی تهیه میکرد، عضویت داشت. عزل محمدعلی شاه و تعیین نایبالسلطنه، به ابلاغ این کمیسیون صورت گرفت. میرزا در جریان کودتای 3 اسفند 1299 توسط سید ضیاءالدین طباطبایی، دستگیر و زندانی شد. سنجابی تصریح میکند که مقارن جنگ جهانی اول و تشکیل دولت نظامالسلطنۀ مافی در کرمانشاه، شمار زیادی از آزادیخواهان ایران در میان ایل سنجابی در کردستان اقامت گزیدند، ازجمله میرزاطاهر تنکابنی که مدتها میهمان خانوادۀ سنجابی بود.
قضاوت
علاوه بر این فعالیتهای سیاسی، وی به امور اداری و تشکیلات قضایی نیز وارد شد. او ابتدا از قضات عالیرتبۀ دادگستری بود و در سازمان جدید دادگستری از جانب علیاکبر داور، وزیر وقت دادگستری، نخست به ریاست محکمههای هدایت و استیناف منصوب شد و تا 11 مرداد 1309 مستشاری دیوان عالی کشور را به عهده داشت. در همین اوان از کسوت روحانیت درآمد؛ گویا شرط انتصاب وی به مستشاری دیوان تمیز مانند کسان دیگری همچون سید نصرالله تقوی آن بود که از این کسوت خارج شود.
مخالفت با حکومت
زندگی تنکابنی از 1310ش تا زمان وفاتش سرشار از سختی و محنت بود. در 1311ش به فرمان رضاخان، املاک خانوادۀ او را که به بنی فقیه مشهور بودند و نیز املاک شمار دیگری از زمینداران تنکابن، کلارستاق و کجور را غصب کردند و آنان را به زندان افکندند. میرزا به مدت دو ماه در زندان قصر بود و سپس به کاشان تبعید شد پس از یک سال، گویا به میانجیگری محمدعلی فروغی، رضاخان به او اجازۀ بازگشت داد، ولی دشواریها به همینجا ختم نشد؛ یکبار هم او را به همراه بستگان و نزدیکانش که بیش از 200 تن بودند، بدون آزوقه و امکانات به کاشان و سپس به فارس تبعید کردند و بعد از پایان تبعید، اینبار وی را از ادامۀ تدریس و بعدها رفت و آمد به مدرسۀ سپهسالار نیز بازداشتند و او مدتی در مدرسۀ کاظمیه و در خانۀ خویش به تدریس ادامه داد.
تدریس در دانشگاه
با گشایش اولین دورۀ دانشکدۀ معقول و منقول، از تنکابنی دعوت شد تا در آنجا به تدریس فلسفه بپردازد؛ اما به سبب صراحت لهجه و انتقادهای بیپرده از حکومت، به زودی او را از این مقام عزل کردند. پس از آنکه حضور میرزا در جمع دانشجویان و سخنان انتقادی او ادامه یافت، سرانجام به دستور معاونت دانشکده، وی را به آنجا نیز راه ندادند.
وفات
تنکابنی در اواخر پاییز 1318ش ناگهان به بیماری سختی دچار آمد و در خانه بستری شد. وی در روز جمعه 14 آذر 1320 در بیمارستان نجمیۀ تهران درگذشت. پیکرش را بنا به وصیت خود او در کنار آرامگاه استادش ابوالحسن جلوه واقع در قبرستان ابن بابویه شهر ری به خاک سپردند.
آثار
میرزا طاهر اگرچه عمر خود را وقف تعلیم و تعلم ساخت، هیچگاه بهطور پیوسته به تألیف و نگارش دست نزد. آثار او بیشتر شامل حواشی عالمانهای است که بر کتب قدما نوشته است. وی در طول عمر پربار خود کتابخانهای مشتمل بر بیش از 4 هزار نسخه کتاب خطی و چاپ سنگی گرد آورده بود که بر صفحات اغلب آنها به خط خوش حاشیه نوشته است که از جملۀ آنها ست: حاشیه بر الاهیات و منطق شفا، حاشیه بر المباحث المشرقیۀ فخرالدین رازی و گلشن راز شیخ محمود شبستری.
آثار مستقل تنکابنی محدود به چند مقاله و رسالهای است که به درخواست دیگران نوشته شده است: 1. مقالۀ کوتاهی در شرح حال استادش با عنوان «مختصر شرح احوال میرزای جلوه» در مجلۀ آینده؛ 2. دو جزوه دربارۀ کتابهای درسی رایج در میان طلاب علوم در سدۀ گذشته(سدۀ 13ق) که آن را به تقاضای سید حسن تقیزاده نوشته، و در مجلۀ فرهنگ ایران زمین به چاپ رسیده است؛ 3. رسالهای با عنوان «رساله در چشمپزشکی» که در آن به تشریح و توصیف ساختمان چشم میپردازد. این رساله برخلاف نوشتههای دیگر، به زبان فارسی است و در شمارۀ دوم نامۀ فرهنگستان علوم چاپ شده است؛ 4. یادداشت کوتاهی در ستایش اهلبیت(ع)، به خواهش احمد گلچین معانی برای مجموعۀ وی.
ابوالقاسم سحاب از حاشیۀ او بر کتاب الجوهرالنضید علامۀ حلی یاد کرده، و تألیف چند رسالۀ منطقی را نیز به او نسبت داده است که اثری از آنها در دست نیست.
میرزا طاهر تنکابنی در فلسفه به مشرب ارسطویی و مشائی تمایل داشته است، تا آنجا که برخی او را تنها مدرس فلسفۀ ارسطو در آن دوران دانستهاند و این از عناوین کتابهایی که تدریس میکرده، نیز پیداست. همایی در یادداشت خود بر قطعهای که در سوک میرزا سروده است، مینویسد: «به مرگ او حکمت و فلسفۀ قدیم در تهران بمرد»[۱]
پانویس
- ↑ امیرحسین ساکتاف، ج 16، ص236-238
منابع مقاله
ساکتاف، امیرحسین، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، سال چاپ 1378