سفرنامه پیترو دلاواله

    از ویکی‌نور
    سفرنامه پیترو دلاواله
    سفرنامه پیترو دلاواله
    پدیدآورانشفا، شعاعالدین (مترجم) دلاواله، پیترو (نویسنده)
    ناشرشرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1384 ش
    چاپ4
    شابک964-445-143-0
    موضوعایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.

    ایران - سیر و سیاحت - قرن 11ق.

    سفر نامه‌ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1223‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏8‎‏س‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    سفرنامۀ پیترو دلاواله: ترجمه‌اى است از (Cose e parole nei viaggi di pitro della valle)که به اهتمام آقاى شعاع‌الدین شفا صورت گرفته است.

    پیترو دلاواله (1586-1652 میلادى) جهانگرد ایتالیایى بود که به کشورهاى ترکیه، ایران و هند سفر کرد. خاطرات سفرهاى خود را در بازدید از کشورهاى فوق به رشته تحریر درآورد.سفر دلاواله به ایران که از سال 1617م(25 ذیحجه‌ى 102ق) شروع و شش سال به طول انجامید و با دوران سلطنت شاه عباس کبیر همزمان است.این سفرنامه که به صورت نامه‌هاى متعددى نگارش یافته است، حاوى اطلاعات مهمّى درباره ایران دوره صفوى است. علاوه بر این، سفرنامه شامل تصاویرى، تخیلى است؛ ولى چوان نشان دهنده تصورات یک هنرمند هلندى و دیگر جهان‌گردان اروپایى در قرون 17 و 18 و 19 به ایران آمده مى‌باشد، به این ترجمه اضافه شده است تا به تصور ذهنى خواننده از نقاطى که نویسنده از آنها نام مى‌برد، کمک کند.

    پیترو دلاواله، جلد اوّل این سفرنامه که مربوط به ترکیه است را در سال 1650م در زمان حیات خود به چاپ رساند و جلد مربوط به ایران با نظارت چهار تن از پسران او در سال 1658م از طبع بیرون آمد.همچنین ترجمه این اثر در سال 1348ش به بازار عرضه شده است.

    ساختار

    اثر حاضر، داراى پیش‌گفتار، مقدمه مترجم و پنج مکتوب مى‌باشد.

    در مقدمه مترجم، درباره شخصیت و شرح حال زندگانى مؤلف و آثار او سخن به میان آمده است و سپس انگیزه سفر او به ایران توضیح داده شده که یکى به خاطر شرکت در لشکرکشى نظامى ایران علیه ترک‌هاى عثمانى است، تا انتقام بدرفتارى‌هاى آنان را که نسبت به مسحیان روا مى‌داشتند، را بگیرند. و دیگر اینکه اسبابى فراهم آورد تا مسیحیان مقیم عثمانى که در وضع بدى به سر مى‌بردند، به ایران مهاجرت کنند. در ادامه، مترجم از سیر چاپ سفرنامه و ترجمه آن به زبان‌هاى مختلف و انتشار آن در سال‌هاى متمادى گزارش مى‌دهد. در آخر مترجم از نحوه آشنایى خود با آثار مؤلف و چگونگى ترجمه این سفرنامه گزارش کاملى ارائه داده است.

    مکتوب اول؛ از اصفهان -17 مارس 1617-.

    گزارش سفر پیترو دلاواله از بغداد به اصفهان.

    مکتوب دوم؛ -از اصفهان -19 مارس 1617م.

    این مکتوب مربوط به مسائل خصوصى و شرح انگیزه خود از نگارش سفرنامه است.

    مکتوب سوم؛ -از اصفهان 18 دسامپر 1617م، این گزارش داراى مطالبى از هندى‌هاى مقیم اصفهان، مشرکین و بت‌پرستان ایران(گبرها)، خسوف کامل، ملاقات با یکى از اقوام نزدیک شاه (حسینقلى میرزا)، مراسم شهادت امیرالمؤمنین(ع) در 21 رمضان، مراسم جشن گل سرخ، انگیزه از دیدن شاه ایران، شتر قربان(عید قربان)

    مکتوب چهارم؛ -از نرخ آباد روزهاى ماه مه و از قزوین 25 ژوئیه 1618م (اول محرم 1027ق) که گزارش سفر حرکت از اصفهان تا مازندران و دیدار شاه عباس در اشراف سارى و حرکت به سوى قزوین مى‌باشد.

    مکتوب پنجم؛ -از اصفهان 22 آوریل و 8 مه 1618م.

    گزارش سفر از قزوین همراه شاه عباس، به سوى اردبیل براى جنگ با دولت عثمانى و داستان ایرانیان در این جنگ و بازگشت به اصفهان است.

    گزارش محتوا

    مکتوب اوّل: سفر در 25 ذیحجه سال 1025ق از بغداد آغاز و با گذاشتن از شهرهاى وان، قصر شیرین، همدان، شهرکرد و گلپایگان و رسیدن به اصفهان پایان مى‌یابد.در این مسیر طولانى از ده‌هاى بهروز، تکیه، هارونیه، قزل‌رباط(آخرین نقطه مسکونى قلمرو ترک‌هاى عثمانى)، چاى خانگى، ده کردنشین، ینگى خانگى، قلعه یشاور(براى حفظ سرحدات)، کرند، هارون‌آباد، ماهیدشت، سعدآباد و...، در این سفرنامه نام برده شده است. در این سفر که از بغداد شروع و تا اصفهان ادامه مى‌یابد، نام دو سرزمین کردستان و کنگاور نیز دیده مى‌شود.

    سرزمین کردستان که بین ایران و ترک‌هاى عثمانى واقع شده و عرض آن(شرق تا غرب) ده یا یازده روز فاصله است؛ (فواصل را با مدّت راه‌پیمایى) اندازه مى‌گیرد و از شمال تا جنوب از بابل و شوش از خلیج فارس شروع و به طرف شمال، موصل و نینوا تا داخل ارمنستان، و آذربایجان تقریبا حوالى دریاى سیاه ادامه پیدا مى‌کند.

    در مورد این سرزمین در سفرنامه اطلاعات مفصل و مبسوط از نحوه زندگى مردم که معمولا ییلاق و قشلاق مى‌کنند و در یک جا مستقر نیستند، نحوه‌ى پوشش آنان(زنان و مردان)، دین مردم که اسلام است، زبان مردم که کلدانى است و نحوه‌ى آرایش مردان کرد و ایرانى که روى گونه‌ها و چانه خود را به کلى مى‌تراشند و سبیل قطورى درشت لب مى‌گذارند که تقریبا تا بناگوش مى‌رسد، به دست مى‌دهد. در این جا، در مورد سرزمین کنگاور اطلاعات زیادى یافت نمى‌شود.

    در مورد شهرهایى که از آنها مى‌گذرد، اطلاعاتى خوبى از لحاظ جمعیت، زندگى و آداب و رسوم مردمان، نحوه‌ى پوشش زنان، و آب و هوا و خانه‌سازى به خواننده مى‌دهد. و در خصوص اسلحه سوارکاران ایران از تیرو کمان و شمشیر هلالى یاد مى‌کند.

    در مورد روستاهاى طول راه هم اطلاعات مختصرى؛ از جمله طرز پذیرایى آنها، و آداب و رسوم آنان مى‌دهد.

    از آن جا که پیترو دلاواله مدّت یازده ماه در اصفهان اقامت داشت، شرح و توصیف او از اصفهان، پایتخت جدید ایران که هنوز در حال ساختن بوده است، یک شرح و توصیف با ارزشى است که یک نفر اروپایى از این شهر داده است.

    او عقیده دارد که اگر ساختن این شهر به پایان برسد، بسیار بزرگ‌تر و زیباتر از نقاط دیگر و حتى به جرات مى‌توان گفت، از قسطنطنیه و رم خواهد بود. از لحاظ وسعت اصفهان را برابر ناپل مى‌شمرد. در این شهر سه محله جدید ساخته شده، یکى تبریز و محله دیگر جلفاست و محله سوم ایشان، از آن گبرها است(آتش‌پرستان).

    از بازارهاى اصفهان با لفظى بى‌نظیر یاد مى‌کند و همه بناهاى آن جا را بزرگ، مساوى، منظم و داراى معمارى فوق‌العاده خوب معرفى مى‌کند و دالان‌هاى بازار اصفهان را این گونه توصیف مى‌کند که آنها تقسیم‌بندى شده و هر قسمت به متاعى و کالایى تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر داد و ستد را فراهم آورده است. از کاروانسراهایى که در این شهر براى خارجیان ساخته شده و از دو محل که نظیر آنها در قسطنطنیه نیست، بلکه با بهترین آثار مسیحیت برابرى و حتى بدون تردید بر آنها مزیت دارد که یکى میدان شاه (میدان نقش جهان) که در جلوى قصر سلطنتى واقع است که طول آن 9605 قدم و عرض آن 230 قدم است، و محله تماشایى دیگر، خیابانى است که فعلا در خارج شهر قرار دارد؛ ولى وقتى مجلات به یکدیگر ملحق شوند، کاملا در وسط قرار خواهد گرفت(خیابان چهارباغ) نام مى‌برد.پس از معمارى و ساختمان‌ها، پل‌ها، باغ‌ها و خانه‌ها از رودخانه‌هایى که این شهر را قطع مى‌کند، آن گونه توصیف مى‌کند که افکار خواننده به آن جا کشیده مى‌شود و خود را در کنار آنها تصور مى‌کند. دو جاى دیگر که او آن را دیده و نام مى‌برد، یکى منارجنبان و دیگر عمارتى یا اولین مدخل قصر شاهى است که شاه معمولا سفراى خارجى و میهمانان را در آن جا مى‌پذیرد. پس از سرزمین ایران و سکنه آن که از اقوام، ملل و نژادهاى مختلفى تشکیل شده سخن مى‌گوید. از فرقه‌هاى مختلفى ایران؛ از جمله مسیحیان (آشورى‌ها) و ارمنى‌ها که اغلب گرجى هستند) و مسلمانان که دو دسته هستند، گروه اکثریت عجمى هستند؛(یعنى ایرانى) و گروه دیگر مسلمانان قزلباش، نام مى‌برد که قزلباشى‌ها قواى نظامى کشور و همچنین طبقه نجبا را تشکیل مى‌دهند، سخن مى‌گویند و آنگاه شرحى از جدّ شاه عباس شیخ صفى بیان مى‌داد.

    وى در آخر دو مطلب را یادآور مى‌شود، یکى موضوع قزلباش‌ها و تقسیم‌بندى آنها و دیگر اینکه، در ایران تمام اقوام خارجى اگر از کشور یا مذهب دیگرى باشند، طبق قوانین خاص خود زندگى مى‌کنند و در نتیجه براى هر قومى محل سکونت و محدوده‌ى آن درنظر گرفته شده است. هر قومى در مورد امور مدنى و جزایى طبق نوع قضاوتى که به خود دارد، عمل مى‌شود و قضات شاه در آن دخالتى نمى‌کند.

    مکتوب دوم، سراسر این مکتوب از آنجا که مربوط به مسائل خصوصى و شرح عللى است که تقاضاى نویسنده را دایر بر تنظیم سفرنامه و تقدیم به آکادمى امور پستى موجه مى‌سازد، بیان شده، لذا مترجم از ترجمه این قسمت خوددارى نموده است.

    مکتوب سوم: در این مکتوب آنچه که در مکتوب اول به اختصار اشاره کرده بود، در اینجا که اطلاعات دقیق‌ترى به خاطر اقامت طولانى در اصفهان از آنها بدست آورده، را بیان مى‌کند. موضوع اول در مورد خارجیانى است که براى تجارت به این سرزمین آمده‌اند که بیش از همه هندى‌ها هستند، به خصوص عده‌اى که به آنها (بانیان) مى‌گویند و غالباً از گجرات مهاجرت کرده‌اند، سپس در مورد گبرها؛ یعنى مشرکین و بت‌پرستان(زرتشتیان) سخن مى‌راند و از محله زندگى آنان و مشخصات ایشان و شغل مردم که بیشتر بزرگتران و دهقانان هستند و از نحوه پوشش مردان و زنان که برعکس زن‌هاى مسلمان با سر و روى باز به کوچه و خیابان مى‌روند و پس از بعضى از اعتقادات و رسوم آنان من جمله مردگان خود را نه مى‌سوزانند و نه مدفون مى‌کنند. بلکه به کمک چوب‌بست با چشم باز سرپا نگه مى‌دارند، گزارش مى‌هد.

    پس بعد از ذکر این دو مطلب، چهار موضوع که در مدّت اقامت توجه را جلب کرده بود، سخن مى‌گوید، یکى شرح خسوف کامل، و موضوع دیگر زمانى که به ملاقات یکى از نزدیک ان شاه (حسینعلى میرزا) مى‌رود، متوجه شود که در خانه بزرگان و رجال ایران حتى در خانه خود شاه، محل تهیّه غذا در داخل اتاق پذیرایى که به آن دیوانخانه مى‌گوید، شرح کامل و مبسوط در مورد آن مى‌دهد. مطلب سوم در مورد مراسم 21 رمضان که روز شهارت امیرالمؤمنین(ع) است، صحبت و آن را به طور مفصل شرح مى‌دهد و مطلب چهارم، در مورد مراسم جشن گل سرخ که در فصل بهار انجام مى‌شود، گزارش و اطلاعات خوبى مى‌دهد و در ادامه در مورد لفظ جرم و از عادت مشرق زمین‌ها که چهره‌هاى زنان خود را مى‌پوشند و علت‌هاى آن صحت مى‌کند و در ادامه در مورد بعضى از آداب و رسوم؛ من جمله قربانى نمودن در روز عید قربان و توزیع نمودن گوشت آن، مراسم عید نوروز، مراسم عید برادرى و...اطلاعاتى و سخنانى بازگو مى‌کنند.

    مکتوب چهارم: جهانگردان ایتالیایى، پس از ورود به اصفهان به دلیل حضور شاه در فرح‌آباد مازندران عام این شهر مى‌شود. این سفر که در ماه محرم 1027ق از اصفهان آغاز و از طریق کاشان، فیروزکوه، ساوه و سارى به فرح‌آباد مازندران مى‌رسد. در این مسیر از روستاهاى ابوزرندآباد، على‌آباد در یک، بیدگل، دست کند، رشمه، محله‌باغ، حیله رود، سرخ رباط، میان کله، جیرود و تالار پشت نیز سخن آورده است.

    توصیف کاشان که بر سر راه قزوین و تبریز و ترکیه؛ یعنى راه غرب همچنین بر سر راه خزر؛ یعنى راه شمال واقع شده و به علاوه مرکز بزرگ تهیّه منسوجات ابریشمى ایران است. و از موقعیت جغرافیایى کاشان، آب و هواى او، تشریح وضع البسه آنان را گزارش مى‌دهد.

    جهانگردان ایتالیایى چگونگى ورود هر یک از این شهرها را و مشاهدات خود را در مسیر به طور مفصل گزارش مى‌نماید.

    توصیف مازندران در جنوب دریاچه خزر به سمت چپ آن واقع شده و در نتیجه از شمال به دریاچه خزر و از مشرق به استرآباد محدود مى‌شود، پس به تشریح اطراف دریاچه خزر، مازندران و مردم مازندران که داراى چشم و ابروى سیاه و موهاى مشکى هستند و از خصلت و خوى آنها گفتگوى مى‌کند. وى درباره این مکان مى‌نویسد، زیباترین نقطه‌اى است که تا به حال در آسیا دیده‌ام و مردم آن متمدن‌ترین و باادب‌ترین مردمى هستند که ممکن است، در دنیا وجود داشته باشد. سپس به توصیف فرح آباد که با ساحل دریا تقریبا دو میل فاصله دارد، مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد این سیّاح ایتالیایى اوّلین جهانگردى است که از فرح‌آباد و اشرف دیدار کرده است. شاه عباس در صدد پرجمعیّت و زیبا نمودن مازندران و فرح آباد بوده و براى همین، اشخاصى را که قبلا ساکن مناطقى بودند که یک موقع به دشمناى شاه تعلّق داشت، آنها را به زور تصرف و مردمان آن جا را که از محل و مذاهب مختلف بودند، به این منطقه کوچ داده است. سپس در رابطه با معمارى، خانه‌سازى، و مصالح مورد استفاده در این مورد و موقعیت فرح‌آباد گزارش جامعى ارائه دهد.

    در این سفرنامه، یکى از جاهاى خواندنى همین بخش است که پیترو دلاواله براى دیدن شاه به اشرف که در مشرق فرح آباد واقع شده، عازم و از اشرف و چگونگى دیدار خود با شاه و مراسمى که در حضور شاه در حال انجام شده است و از باغى که دیدار ما در آن انجام مى‌شود، گزارش جامعى ارائه کرده است و دیگر گفتگوهاى انجام شده، بین این دو مى‌باشد. شاه از علّت آمدن جانگرد به ایران شروع مى‌کند.

    و سپس از چه راهى و از کجا حرکت کرداند سؤال مى‌نماید و جهانگرد تمام ماجرا را براى شاه تعریف مى‌کند.سپس شاه، از شخصیت پاپ و چگونگى انتخاب او سؤال مى‌کند و بعد از اوضاع روحانیت مسیحیت سؤال مى‌نماید و بعد از آداب و رسوم مختلف فرقه‌هاى عیسوى و طرز روزه گرفتن و تشریفات مذهبى شاه با او گفتگو مى‌کند. سپس شاه از اینکه چرا مسیحیان با ترک‌هاى عثمانى به جنگ نمى‌پردازد و چرا پاپ رهبرى آنها را در این راه عهده نمى‌گیرد، سؤال نمود؟ که جهانگرد جواب مى‌دهد که پاپ در امور مذهبى به تمام عیسویان امر و نهى مى‌کند، منتهى در امور سیاسى کشورها دخالت نمى‌کند.

    و هر پادشاهى درباره امور مملکت خود آزادانه تصمیم مى‌گیرد و در صورت لزوم به جنگ مى‌پردازد که شاه ادامه مى‌دهد، جنگ با ترک‌ها امرى است که نفع مذهب مسیحى تمام مى‌شود و دلایلى هم براى آن بیان مى‌کند که از جمله آنها این است که وظیفه هر مسیحى است، ارض مقدس(اورشلیم) را آزاد کند و به پیش‌گویى‌هاى انجیل تحقق بخشند و در ادامه مى‌گوید که اگر پادشاهان کشورهاى مسیحى در این مورد از پاپ پیروى نمى‌کنند، دلیل این است که به مذهب خود علاقه‌مند نیستند و باید همان کارى را انجام دهند که توسط قزلباش‌هاى خود مى‌کند؛ یعنى جنگ پى‌گیر با ترک‌ها که در این جا جهانگرد مى‌نویسد. واقعا براى مسیحیان شرم‌آور است که خارجیان نه مناسبت سهل‌انگارهاى خود، چنین سرزنش‌هایى بشنوند.» و این گفتگوها ادامه مى‌یابد تا اینکه شاه باز سؤال مى‌کند، چرا شاه اسپانیا با ترک‌ها نمى‌جنگد؟ که شاه جواب‌هاى سیّاح ایتالیایى را قانع کننده نمى‌داند و علّت اصل آن را این مى‌داند که شاه اسپانیا روح سلحشورى ندارد و سرباز نیست و در ادامه شاه از نحوه و آداب جنگیدن و ضربه زدن به دشمن سخن مى‌گوید و در ادامه از جهانگرد سؤال مى‌کند، چرا پادشاهان مسیحى در مقابل ترک‌ها عثمانى با یکدیگر متحد نمى‌شوند؟ و جهانگرد پاسخ مى‌دهد که پادشاه با یکدیگر اختلاف دارند و خیلى مشکل است که بتوانند در امرى وحدت نظر به دست آورند. پس این گفتگوها ادامه مى‌یابد و خواننده مى‌تواند براى دانستن بیشتر به سفرنامه ص 173 تا 208 مراجعه کند و در آخر جهانگرد ایتالیایى پیشنهادى به شاه ایران مى‌دهد و آن اینکه شاه ایران محبت قزاق‌ها را به صدمه زدن به ترک‌ها جلب کند، زیرا قزاق‌ها در دریاى سیاه به ترک‌ها صدماتى را وارد نموده‌اند، بعد از این دیدار جهانگرد به فرح‌آباد برگشته و بعد از دو روز اقامت همراه بقیّه اردو شاه عازم قزوین مى‌شود.

    این سفر با گذشتن از شهرهاى سارى، فیروزکوه و تهران همراه است که جهانگرد به توصیف این شهرها پرداخته، در مورد تهران مى‌نویسد. تهران شهر بزرگى است ولى عده کمى در آن ساکن هستند، تمام شهر از باغ‌هاى بسیار بزرگى پوشیده شده و همه رقم میوه در آن یافت مى‌شود. خیابان‌هاى این شهر پر از درختان چنار است.در مورد قزوین مى‌نویسد.

    قزوین شهر بزرگى است که مرکز قسمت بزرگى از ایالت آذربایجان محسوب مى‌شود، این شهر قبل از این که شاه عباس از آن متنفر شود، پایتخت بود. در این مکتوب مطالبى دیگر؛ از جمله طرز زندگى شاه، اطعام صوفى‌ها از طرف شاه، حرکت حرام براى شاه در موقع شکار رفتن شاه، دیدار جهانگرد از قصر شاه در اشرف و توصیف این قصر، مراسم محرم و...آمده است.

    مکتوب پنجم: بعد از رسیدن به قزوین و توقف چند روزه در آن همراه شاه براى جنگ و سرکوبى عثمانى‌ها راهى اردبیل مى‌شود. این سفر که از طریق سلطانیه، زنجان و خلخال صورت گرفته است. بعد از رسیدن به سلطانیه قواى ایران به دو دسته تقسیم شدند.

    عده زیادى از قواى نظامى ایران تحت فرماندهى قرچقاى خان عازم تبریز و عدّه کمترى ماندند تا با شاه به اردبیل بروند. با ورود شاه به اردبیل در آخر ماه اوت، شاه سفیر عثمانى را به حضور پذیرفت، این ملاقات که نزدیک ‌ترین افراد شاه هم در آن حضور نداشتند و دو به دو انجام گرفته، شرایط صلح در آن مطرح شد که عبارتند از:اولا شاه همه ساله، دویست تا سیصد بار ابریشم به عنوان هدیه بفرستد و در عوض ترک‌ها، مقدارى پارچه‌هاى متنوع به ایرانیان هدیه بدهند. دوم اینکه شاه همه زمین‌هایى را که از ترک‌ها گرفته؛(یعنى تبریز، شوماخى و تمام شیروان، نقاطى از آذربایجان، دمیرقاپو، نخجوان و تمام ارمنستان) را پس و گرجستان را تخلیه کند و دیگر اینکه به عنوان گروگان، یکى از فرزندان خود را به آنها بسپارد. شاه جواب داد که مایل به جنگ با ترک‌ها نیست، بنابراین آنها (ترک‌ها) مى‌توانند، پیش بیایند و او عقب‌نشینى خواهد کرد و همه چیز را خواهد سوزانید و از بین خواهد برد و وقتى آنان خوب پیش‌روى کردند و موقع لازم فرارسید، دست به کار خواهد شد و نخواهد گذاشت، حتى یکى نفر از ترک‌ها به وطن خود مراجعت کند. و بعد شاه با صدایى بلند به نحوى که همه؛ از جمله سفیر عثمانى‌ها شنیدند، دستور داد که همه، شهر را (یعنى اردبیل) تخیلیه و به جاى امن‌ترى منتقل شوند. به شاه خبر رسید که ترک‌ها وارد تبریز شده‌اند و در روز دوشنبه 10 سپتامبر یکى از جاسوسان براى او خبر آورد که دسته قواى نظامى ترک‌ها به سوى اردبیل روان است تا آنجا را منهدم سازند. بعد از این شاه دستور داد تا همه فردا با او از اردبیل خارج شوند و به سربازان دستور داد بعد از ترک اردبیل، آن شهر و تمام آبادى‌هاى اطراف آن را آتش زدند تا به دست دشمن نیفتد. در روز سپتامبر که دیگر چیزى به آتش زدن شهر نمانده بود، به شاه خبر رسید که پیروزى بزرگى علیه عثمانى‌ها بدست آمده است که گزارش این مطلب از طرف فرستاده قرچقاى بیگ به شاه رسید؛ در حالى که او هنوز در تعقیب ترک‌ها بود(ص 299 تا 320).

    این مکتوب علاوه به گزارش این جنگ، اطلاعاتى از ترکیب قشون ایران در زمان صفوى دربر دارد. و آن اینکه قشون ایران مرکب از چهار دسته است: تفنگچیان که شاه اینها را به توصیه آنتونى شرلى انگلیسى تشکیل داده است، آنان از نژاد اصیل ایرانى و ساکن شهرها و دهات و در تمام سال حقوق مى‌گیرند. دسته دوم غلامان شاه هستند که از نژادهاى مسیحى خود را آزاد کنند. این عده سوار جنگ مى‌کنند و اسلحه آنان نیزه، تنفنگ، تبر زرین و شمشیر هلالى است. سومین دسته، قزلباش‌ها هستند که از لحاظ مقام و اصالت بالاتر از غلامان هستند. قزلباش‌ها از 32 طایفه مختلفند. تعداد آنها به 70 هزار نفر مى‌رسد. قزلباش‌ها سواره به جنگ مى‌روند، زیرا ایرانیان به پیاده نظام توجهى ندارند. چهارمین دسته، که معتبرترین سپاهیان شاه به شمار مى‌آیند، قورچى‌ها هستند. نگهبانان مخصوص قصر شاهى و چادرهى خاص سلطنتى از میان آنان انتخاب مى‌شود. قورچى‌ها و قزلباش‌ها در اختیار هیچ یک از خان‌ها یا سلطان‌ها یا کسان دیگر نیستند و خدمات خود را منحصرا در اختیار شاه قرار مى‌دهند، مستقیما از او حقوق و مستمرى مى‌گیرند.تعداد قورچیان 12 هزار نفر و اسلحه آنها مانند سایر قزلباشى‌ها مى‌باشد.این چهار دسته اساس قشون را ایران را تشکیل مى‌دهند. اطلاعاتى دیگر هم در خصوص حقوق افراد قشون، نحوه پوشش آنها و شیوه جنگ شاه عباس با ترک‌ها بدست مى‌دهد.

    نحوه پذیرش و شرفیابى سفراء کشورها؛ از جمله سفراء مسکو، هند،... و مراسمى که در این خصوص انجام مى‌گیرد، من جمله آنها هدایا سفیر و هدایاى دیگر را که بیش از 500 نفر حمل مى‌کند؛ در جایى که از نظر شاه مى‌گذرانند و نحوه پوشش سفیران و اشخاصى را که در آن مراسم شرکت مى‌کنند و نحوه پوشش آنها بطور مفصّل بازگو شده است.

    و در آخر گزارش سفر بازگشت او، از اردبیل که از طریق ساوه، قم و کاشان به اصفهان صورت گرفته آمده است، در رابطه با شهرهایى که در زمان رفتن به اردبیل و چه در زمان برگشتن و اصفهان صورت گرفته، توضیحات مفصل و مبسوط از آنها، مردمان و آداب، رسوم آنان مى‌دهد.

    وضعیت کتاب

    ترجمه حاضر، قلمى روان و قابل فهم نوشته شده است و نشان دهنده اهتمام آقاى شعاع‌الدین شفا در این ترجمه ارزنده است. از ویژگى‌هاى این ترجمه آن است که ضمن تطبیق نسخه خطى با نسخه چاپى، ملاحظه شده که سافسور وقت بعضى مطالب نامه‌ها را به علل سیاسى و مذهبى حذف کرده و در نتیجه آن قمست‌ها در هیچ یک از چاپ‌هاى کتاب منعکس نشده است. تمام آنها با دقت مورد مطالعه قرار گرفته و در ترجمه فارسى اضافه شده تا معلوم شود، سانسور زمان نسبت به چه مباحثى حساسیت داشته است و این موارد اضافه در پاورقى‌ها تذکر داده تا خواننده از آنها اطلاع یابد. از دیگر ویژگى‌هاى این ترجمه، پاورقى‌هایى است که مترجم در مورد اشتباهاتى است که مؤلف سفرنامه در مورد تلفظ نام‌هاى اماکن و اشتباهاتى که در مورد بام اماکن و درست درج نکردن آنها صورت داده است، آورده که به خواننده کمک شایانى در این خصوص مى‌نماید.

    در آغاز سفرنامه، فهرست، مطالب و در آخر کتاب، فهرست اعلام گنجانده شده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها