مسند الإمام زيد
مسند الإمام زيد یا «المجموع الفقهي و الحديثي»، کهنترین و اساسىترین منبع براى دستیابى به فقه زیدیان بشمار مىرود که در واقع، مجموعهاى از سخنان و احادیث منسوب به زید بن علی در ابواب گوناگون فقهى است که شاگرد ویژه وى، ابوخالد واسطى آنها را گردآورى و روایت کرده است[۱].
مسند الإمام زيد | |
---|---|
پدیدآوران | زید بن علی بن الحسین(ع) (نویسنده) |
ناشر | دار مکتبة الحياة |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
موضوع | احاديث احکام - قرن 3ق. احاديث زيدي - قرن 3 ق. |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 138 /ز9م5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
این کتاب، بههمراه مسند امام رضا(ع)، به چاپ رسیده است.
ساختار
کتاب با مقدمهای مفصل در سه فصل، آغاز شده و ابواب آن که بهترتیب ابواب و موضوعات فقهى منظم شده، بدین قرار است: طهارت، صلات، جنائز، زکات، صیام، حج، بیوع، شرکت، شهادات، نکاح، طلاق، حدود، سیر و فرایض.
شایان ذکر است که بسیارى از محققان این مطلب را که زید شخصا کتابى تألیف کرده باشد، نمىپذیرند، بلکه انتساب این نوشتهها را به زید از مقوله انتساب «كتاب الآثار» ابویوسف به ابوحنیفه مىدانند، نه از مقوله انتساب «موطأ» به مالک بن انس[۲].
کتاب دربردارنده 550 حدیث است که از آن میان، 228 حدیث به پیامبر(ص) نسبت داده شده و زنجیره راویان 320 حدیث، به على(ع) پایان پذیرفته و دو حدیث هم از زبان امام حسین(ع) نقل شده است[۳].
گزارش محتوا
در مقدمه، ابتدا به شرح حال زید[۴] و ابوخالد واسطی پرداخته شده[۵] و سپس ضمن تعریف کتاب و بیان خصوصیات آن[۶]، به معرفی برخی از کتبی که به اهلبیت(ع) منسوب است، پرداخته شده است[۷].
عصر امام زید، عصر نمایان شدن طلیعههاى تصنیف است؛ با این وجود نمىتوان بهطور یقینى گفت که مجموعه حاضر، با همان نظم و ترتیبى که اکنون در دسترس ماست، از تألیفات امام زید است؛ زیرا کسى که متن آن کتاب را بررسى کند، جاىجاى آن مىبیند که ابوخالد در مقام نقل حدیث مىگوید: «زید بن على مرا حدیث کرد» و در مقام نقل نظر فقهى زید مىگوید: «زید بن على گفت». اینها نشان مىدهد که ابوخالد، مطالب این کتاب را شفاهى از زید دریافت کرده است[۸].
مقدار ارزش و اعتبار مسند زید
این کتاب نزد زیدیان، یکسره پذیرفته است. دانشمندان زیدى همواره با سند پیوسته، آن را از گذشتگان نقل کرده و طرق نقل خود را در کتابها یا رسالههایى بیان داشتهاند. شارحان این کتاب هم در واکنش به اعتراضها، تلاش کردهاند تا درستى احادیث آن را از رهگذر سنجش آنها با مندرجات کتابهاى معروف اهل سنت، مثل صحاح ششگانه نشان بدهند. اما روشن است که نمىتوان احادیث این کتاب را، مثل هر کتاب دیگرى، یکسره پذیرفت؛ همچنانکه نمىتوان نسبت آن را به زید یکسره مردود دانست؛ زیرا راه یافتن خطاهاى عمدى و غیر عمدى در این قبیل کتابها، امرى است که معمولا رخ مىدهد[۹].
طعنهای واردشده بر کتاب و پاسخ آن
طعنهایی که به این کتاب وارد شدهاند، به دو دسته تقسیم مىشوند:
الف)- آنهایى که راوى مسند را نشانه گرفتهاند؛ که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- ابوخالد از سوى دانشمندان بزرگ اهل سنت به حدیثسازى و دروغگویى متهم شده است؛ مثلا نسایى گفته: او ثقه نیست و نوشتن حدیثش روا نباشد[۱۰]. در پاسخ به این طعن، چنین آمده است که برخى از بزرگان اهل سنت که در اقلیت هستند، مثل ابن ماجه و دارقطنى، ابوخالد را ستوده و حدیثش را پذیرفتهاند، و برخى هم چون نسایى بر امانت او خرده گرفتهاند، اما اهلبیت(ع) و زیدیان او را به عدالت پذیرفتهاند و دیده نشده که یکى از اهلبیت(ع) بر او خرده گرفته باشد. علاوه بر این، طعن مطلقی که سببش بیان نشده باشد، پذیرفتنى نیست؛ زیرا سلیقهها و گرایشهاى مذهبى افراد در جرح و تعدیل دیگران، تأثیرى بسزا دارد و تمام طعنهایى که بر ابوخالد وارد ساختهاند، مطلق و در نتیجه بىارزش است[۱۱].
- وى دفترهاى داروشناسان را مىخرید و مطالب آن را از طرق اهلبیت(ع) به پیامبر(ص) نسبت میداد و نقل میکرد[۱۲]. در پاسخ به این طعن، چنین گفته شده است که این دعوى، ادعاى مبهمى است که راهى براى اثباتش نیست؛ افزون بر اینکه تدوین دانشها، بهویژه دانش پزشکى، در عصر زید، متداول نبوده، بلکه در عصر هارونالرشید متداول و در عصر مأمون گسترش یافته است[۱۳].
ب)- آنهایى که خود مسند را هدف قرار دادهاند؛ که از آن جمله عبارتند از:
- پارهاى از آنچه که او روایت کرده، ثابت شده که ساختگى و دروغین است و کسى که دروغگویى و حدیثسازیاش ثابت گردد، روایتش پذیرفته نشود، تا چه رسد به اینکه مجموعه بزرگى بسان این مجموعه را روایت کند[۱۴]. محمد ابوزهره، از دانشمندان اهل سنت، در کتاب «الإمام زيد»، در پاسخ به مشکوک بودن نسبت پارهاى از احادیث این مجموعه به حضرت امیر مؤمنان على(ع) و دعوى دروغین بودن آنها، پنج حدیث را که گفتهاند ذهبى آنها را ساختگى دانسته، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و از رهگذر سنجش آنها با مضامین قرآن کریم و مندرجات دیگر کتابهاى حدیث، ثابت کرده است که اینها ساختگى نیستند و نسبتشان درست است[۱۵].
- مجموعهاى که ابوخالد از زید روایت کرده، ناشناخته است؛ چون در آن احادیث ناآشنایى وجود دارد که درستى نسبت آنها به على(ع) دور مینماید[۱۶]. در پاسخ به این انتقاد، گفته شده است که راه داورى در اینباره، این است که مرویات على(ع) در این مجموعه با مرویات آن حضرت در مسانید و سنن اهل سنت سنجیده شوند، اگر میان این دو دسته احادیث هماهنگى برقرار بود که مجموعه صحیح است، وگرنه صحت آن مورد تردید واقع مىشود؛ آنگاه شارحان این مجموعه بیان داشتهاند که این ادعا باطل است؛ زیرا یکى از این شارحان در اینباره مىگوید: «ما نسخه ابوخالد را با سنن و مسانید سنجیدیم، در نتیجه احادیث آن را با اسنادهاى دیگر که برخى صحیح و برخى حسن بودند، یافتیم... از این پس متهم ساختن ابوخالد به حدیثسازى مانند این است که کسى انسانى را متهم کند که شخصى را از روى دشمنى و ستم کشته، اما پس از آن اتهام ما آن شخص را زنده ببینیم»[۱۷].
نظر دانشمندان امامی پیرامون اعتبار این مسند
دانشمندان امامى، درباره مسند زید و درستى یا نادرستى احادیث آن کمتر سخن گفته و تنها نجاشى، در مقام ذکر ابوخالد واسطى به این کتاب اشاره مىکند و مىنویسد: «عمرو بن خالد واسطى، از زید بن على روایت مىکند. وى را کتابى بزرگ است که نصر بن مزاحم منقرى و دیگران از او روایت کردهاند». علامه حلى هم بخشى از گفته نجاشى را در کتاب خود آورده و اطلاعاتى بر گفته نجاشى نیفزوده است. شاید یکى از دلایل خاموشى ایشان، این باشد که کتاب مزبور پیش از چاپ، از دسترس دانشمندان امامى دور بوده است[۱۸].
اگر مسند زید را بگشاییم، خواهیم دید که جملگى احادیث آن از طریق پدرش امام سجاد(ع)، از امام حسین(ع) از على(ع) از پیامبر(ص) است. گاهى هم زنجیره راویان به على(ع) پایان مىپذیرد و حدیث به پیامبر(ص) نسبت داده نمىشود که چنین حدیثى را سنیان اصطلاحا «موقوف» خواندهاند. از میان دانشمندان معاصر شیعه، مرحوم دکتر حسین کریمان به این راه دست یافته و براى انجام این مهم، دامن همت بر میان بسته است؛ وى از جوامع حدیثى نخستین کافى، منلايحضره الفقيه، تهذيب الأحكام و استبصار و از جوامع اخیر، وسائل الشيعة را برگزیده و بدون قصد استقصا، آنها را مورد مطالعه و بررسى قرار داده و در نتیجه شمارى چند از احادیث مسند را یافته که عینا یا با اندکى تفاوت، از طریق حضرت زید در کتابهاى یادشده، درج گشته است[۱۹].
وضعیت کتاب
این کتاب نخستین بار، در سال 1919م، به کوشش گریفینى در ایتالیا به چاپ رسید. در این چاپ، احادیث به زبان لاتینى ترجمه شده است. بار دیگر در سال 1340ق، به کوشش عبدالواسع بن یحیى واسعى در مصر منتشر گشت و بار سوم در سال 1966م، همان چاپ مصر در بیروت به چاپ سپرده شد. واسعى پس از پایان پذیرفتن چاپ کتاب، از چاپ آن در ایتالیا آگاه شده است. افزون برچاپهاى یادشده، کتاب مزبور چندین بار همراه با شرحهاى مختلف نیز نشر یافته است[۲۰].
بر مسند زید، شرحهاى متعدى نوشته شده است. یکى از این شرحها، شرحی به نام «المنهاج الجلي» است. دیگرى شرحى است به خامه قاضى شرفالدین حسین بن احمد بن حسین سیاغى صنعانى (متوفی 1221ق) به نام «الروض النضير». این شرح که گستردهترین و واپسین شرح کتاب مزبور است، در قاهره (13371339ق)، در چهار جزء به چاپ رسیده است. مؤلف در این شرح، اخبار کتاب را در صحاح ششگانه و دیگر مجموعههاى حدیثى نشان داده و به تعدیل راویان احادیث پرداخته است. سیاغى در مقدمه جزء نخست، شارحان مجموع فقهى را برشمرده است[۲۱].
ونسینک در «مفتاح كنوز السنة»، این کتاب را از کتابهایى که در مقام نقل بدان تکیه مىشود، برشمرده و احادیث آن را فهرست کرده است. محدثان در کتابهاى حدیث به هنگام نقل از این کتاب، با رمز «ز» بدان اشاره مىکنند[۲۲].
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابعی که روایات مذکور در متن را میتوان در آنها یافت[۲۳]، به شرح حال مختصر اعلام مذکور در متن[۲۴] و توضیح برخی از عبارات و کلمات متن، پرداخته شده است[۲۵].
پانویس
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید کاظم، ص251
- ↑ ر.ک: همان، ص255
- ↑ ر.ک: همان، ص258
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص7
- ↑ ر.ک: همان، ص11
- ↑ ر.ک: همان، ص17
- ↑ ر.ک: همان، ص21
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید کاظم، ص266
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص268
- ↑ ر.ک: همان، ص268-269
- ↑ همان، ص268
- ↑ ر.ک: همان، ص269
- ↑ ر.ک: همان، ص270
- ↑ ر.ک: همان، ص271
- ↑ ر.ک: همان، ص270
- ↑ ر.ک: همان، ص272
- ↑ ر.ک: همان، ص274
- ↑ ر.ک: همان، ص274-275
- ↑ ر.ک: همان، ص، ص255-256
- ↑ ر.ک: همان، ص256
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ مثلا ر.ک: پاورقی، ص108
- ↑ مثلا ر.ک: همان، ص126
- ↑ مثلا ر.ک: همان، ص262
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- طباطبایی، سید کاظم، «مسندنویسی در تاریخ حدیث»، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1377.