خدمات متقابل اسلام و ایران
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ 19 آبان 1401 توسط کاربر:Mkheradmand110 برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
خدمات متقابل ایران و اسلام، از آثار ابتكارى و گفتاری – نوشتاری متفكر اسلامی، مرتضی مطهری (1298-1358ش)، و تکمیل شده چند سخنرانی در سال 1347ش. است که ارتباط اسلام و ملیگرایی و روابط متقابل ایران و اسلام را به صورت تحلیلی و مستند شرح میدهد.
خدمات متقابل ایران و اسلام | |
---|---|
پدیدآوران | مطهری، مرتضی (نويسنده) |
ناشر | صدرا |
مکان نشر | ایران - تهران |
چاپ | 1 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
به گفته نویسنده، سخنرانیهای نهگانه مذکور که در محرم و صفر سال 1388ق. برگزار شد، بهویژه شش سخنرانی پایانی آن تحت عنوان خدمات متقابل اسلام و ایران، مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفت.[۱]
كتاب حاضر مشتمل بر سه بخش است:
اسلام و مسأله مليت
در این بخش به این پرسش (آیا احساسات مذهبى اسلامى ناسازگار با احساسات ميهنى ايرانى است؟) پاسخ داده میشود.
او میگوید: حقيقت اين است كه علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يك چيز است: ايرانى روح خود را با اسلام سازگار ديد و گمگشته خويش را در اسلام يافت. [۲]
خدمات اسلام به ايران
در این بخش به این پرسش (آيا ورود اسلام به ايران، براى ايران موهبت بود يا فاجعه؟) پاسخ داده میشود.
مرتضی مطهری نوشته است: اسلام اجتماع طبقاتى آن روز را كه ريشه بسيار كهن داشت و بر دو ركن خون و مالكيت قائم بود و همه قوانين و رسوم و آداب و سنن بر محور اين دو ركن میگشت درهمريخت و اجتماعى ساخت منهاى اين دو ركن؛ بر محور فضيلت، علم، سعى و عمل، تقوا. اسلام روحانيت موروثى و طبقاتى و حرفهاى را منسوخ ساخت، آن را از حالت اختصاصى بيرون آورد، بر اصل و مبناى دانش و پاكى قرار داد، از هر صنف و طبقهاى.[۳]
خدمات ايران به اسلام
در این بخش به این پرسش (سهم ايرانيان در تشکیل تمدن شکوهمند اسلامى چه بود؟) پاسخ داده میشود.
به گفته مطهری ايرانيان بيش از هر ملت ديگر نيروهاى خود را در اختيار اسلام قرار دادند و بيش از هر ملت ديگر در اين راه صميميت و اخلاص نشان دادند. ... ايرانيان شاهكارهاى خود را در راه خدمت به اسلام به وجود آوردند و جز نيروى عشق و ايمان نيروى ديگرى قادر نيست شاهكار خلق كند. و در حقيقت اين اسلام بود كه استعداد ايرانى را تحريك كرد و در او روح تازهاى دميد و او را به هيجان آورد. [۴]
نویسنده به شبهه دو قرن سکوت که از سوی مطرح شده، پاسخ داده است. او نوشته است:
- اگر از ديد امثال سرجان ملكم بنگريم، يعنى توده ايرانى را نديده بگيريم و به تحولات فرهنگى و غير فرهنگى ثمربخش بىنظير كه در همين دو قرن رخ داد و سخت به حال توده ملت ايران مفيد افتاد توجه نكنيم و تنها طبقه حاكمه را در نظر بگيريم، حق داريم دورهاى را كه ايران جزء قلمرو خلافت بوده دوره سكوت و سكون بشماريم.
- آرى، اگر تنها طبقه حجاج بن يوسف و ابو مسلم خراسانى را در نظر بگيريم كه آن يكى صد و بيست هزار نفر را به باد فنا داد و اين يكى ششصد هزار نفر را قتل عام كرد و مانند يك عرب متعصب نژادپرست نوحهسرايى كنيم كه چرا اين ششصد هزار نفر را نيز حجاج كه يك عنصر عربى است به باد فنا نداد، و يا مانند يك متعصب ايرانى سوگوارى كنيم كه چرا ابو مسلم در جاى حجاج ننشست تا آن صد و بيست هزار نفر هم با دست تواناى او قتل عام شوند، حق داريم كه دو قرن اول را دوره سكون و سكوت از نظر ايران بناميم، چون با مقايسه با دورههاى ديگر تنها چيزى كه مايه تأسف است اين است كه فى المثل به جاى ابومسلمها نام حجاجها برده مىشود.
- اما اگر توده ملت ايران را، يعنى موزهگرزادهها و كوزهگرزادهها را، همانهايى كه سيبويهها و ابوعبيدهها و ابوحنيفهها و آل نوبختها و بنى شاكرها و صدها افراد ديگر و خاندان ديگر از ميان آنها برخاستند، در نظر بگيريم كه استعدادهاشان شكفت و توانستند در ميدان يك مسابقه آزاد فرهنگى شركت كنند و گوى افتخار را بربايند و براى اولين بار در تاريخ ايران به صورت پيشواى ادبى، علمى، مذهبى ملل ديگر درآيند و آثارى جاويدان از خود باقى بگذارند و نام خويش و آب و خاك خويش را قرين عزت و افتخار و جاويدانى سازند، اين دو قرن دو قرن خروش و نشاط و جنبش و نغمه و سخن است.
- در اين دو قرن بود كه ايرانيان با يك ايدئولوژى جهانى و انسانى فوق نژادى آشنا شدند؛ حقايقش را به عنوان حقايقى آسمانى و ما فوق زمان و مكان پذيرفتند و زبانش را به عنوان زبانى بين المللى اسلامى كه به هيچ قوم خاص تعلق ندارد و تنها زبان يك مسلك است، از آن خود دانسته و بر زبان قومى و نژادى خويش مقدم شمردند.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.