أدب النفس
أدب النفس | |
---|---|
پدیدآوران | حکیم ترمذی، محمد بن علی (نویسنده) سایح، احمد عبدالرحیم (مصحح) |
ناشر | الدار المصرية اللبنانية |
مکان نشر | قاهره - مصر |
سال نشر | 1413 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | اخلاق اسلامی خود سازی (اسلام) |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 250 /ح8الف4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
أدب النفس اثر اخلاقى ابوعبدالله محمد بن على حكيم ترمذى (متوفى 320ق) به زبان عربى است كه توسط احمد عبدالرحيم السايح مورد تحقيق قرار گرفته است.
نویسنده از قدماى صوفيه به شمار مىرود.[۱]و کتاب او از منابع مهم تصوف مىباشد.[۲]
ساختار
کتاب حاضر، مشتمل بر مقدمه محقق و متن اصلى است كه در ذيل نه عنوان مطرح شده است.
روش مؤلف در این کتاب بهصورت سؤال و جواب مىباشد؛ بهگونهاى كه در ابتداى هر بخش یک سؤال مطرح مىكند و به دنبال آن جواب را متذكر مىشود.
گزارش محتوا
مؤلف در بخش اول کتاب -كه ظاهراً مقدمه مؤلف مىباشد- به انگیزه و هدف خلقت اشاره كرده و چنين گفته كه خداوند برای نمايان كردن ربوبيت خویش و نيز نشان دادن قدرت و تدبيرش و همچنين بهخاطر اينكه مخلوقات از طريق قلب و زبان او را ياد كنند، مخلوقات را بهوجود آورده است.[۳]
نویسنده يادآور مىشود كه انسانها بايد همیشه به ياد خداوند باشند و ياد خداوند را بر همه چيز از جمله بر اعمال نیکو مقدم بدارند.[۴]
مؤلف در این بخش به جايگاه قلب و تفویض امور به دست خدا و نيز توكل و معناى آن نيز پرداخته است.
مؤلف در بخش ديگرى از کتابش به معناى لغوى و اصطلاحى «رياضة النفس» پرداخته است و گفته كه «رياض» مشتق از «رضض» به معناى شكستن «كسر» مىباشد. و مىگوید وقتى نفس از عادات پليد دور شد و به يقين رسيد و شيرينى لقاء خداوند را چشيد ديگربار به سمت شهوات كشيده نمىشود.[۵]
در بخش يقين کتاب با این سؤال مواجه مىشویم كه يقين چگونه حاصل مىشود؟ مؤلف خود چنين جواب مىدهد كه يقين با پاکى و طهارت قلب ايجاد مىشود، و اما طهارت قلب چيست؟ ايشان مىگوید طهارت قلب يعنى ترك هر آنچيزى كه باعث اضطراب در قلب و آشفتگى آن مىشود. خواه آنچيز امرى بزرگ و خواه كوچك باشد. و بايد قلب را از شهوات و آنچيزهایى كه به شهوات مربوط مىشود دور نگه داشت. و نتيجه این عمل، پاک كردن و صيقل دادن قلب است.[۶]
در بخش بعدى کتاب در توضيح «صفت قلب» به چگونگى قرار گرفتن قلب در بدن بهصورت مختصر اشاره مىكند و بين «قلب» و «صدر» فرق مىگذارد. سپس مىگوید كه قلب داراى دو چشم و دو گوش و یک در است و خانهاش نيز «صدر» مىباشد.[۷]
ايشان در این بخش اصطلاحاتى همچون «صدر»، «فؤاد»، «نور» را مطرح مىكند و توضيحاتى دراينباره مىدهد.[۸]
وى در این بخش از کتاب نور خداوند را چنين در قلب به تصویر مىكشد: نور زمانى كه از قلب خارج مىشود در «صدر» طلوع مىكند و باعث مىشود كه چشمهاى «فؤاد» با این نور روشن شود.[۹]
در ادامه به بيمارىهاى قلبى چون حسد، ريا، فخر و... اشاره مىكند و دليل آن را بزرگ شمردن دنيا دانسته و برای از بين بردن این بيمارىها چارهاى جز رياضت نفس نمىداند.[۱۰]
مؤلف بعد از این قسمت (توضيح صفات قلب)، صفات عارف را برمىشمرد و ضمن توضيحاتى نسبتاً طولانى بايدها و نبايدهایى كه شايسته هست كه یک انسان موقن آنرا انجام دهد يا ترك كند توضيح مىدهد.[۱۱]
ترمذى قائل است كه وقتى نور هدايت بر قلب شخص وارد شود، غفلت از او دور شده و شك و شرك از آن قلب مىرود و جاى غفلت، آگاهى و جاى شك، يقين و جاى شرك، اخلاص مىنشيند.[۱۲]
چهار بخش پایانى کتاب درباره «نصرت و يارى»، «مجاهده»، «هوا و هوس» و «نتيجه هوا و هوس» است. ايشان هر كدام از بخشها را با مطرح كردن یک سؤال و پاسخ به آن مطرح مىكند. این چهار بخش از بخشهاى موجز کتاب به شمار مىرود.
مؤلف در بخش نصرت مىنویسد: وقتى بندهاى در نهایت قدرت با هواى نفس به مجاهده مىپردازد، خداوند با نشان دادن راهش به كمك او مىآيد؛ بهگونهاى كه راهى از قلبش بهسوى خدا باز مىشود تا اينكه این راه تبديل به چشم قلب «عين القلب» مىشود و با آن خداوند را مىبيند.[۱۳]
مؤلف در بخش مجاهده، جهاد با نفس را به جهاد با دشمن تشبيه كرده و متذكر شده كه كسى كه با تمام قوا به جنگ با دشمن مىرود يقيناً پيروز است.[۱۴]
ايشان در بخش پایانى کتابش مىگوید كه وقتى كسى مبتلا به هواى نفس مىشود يا مانند فرعون مىشود كه خود را خدا مىخواند و يا مانند نمرود كه مىخواهد با خداوند مبارزه كند.[۱۵]
مؤلف در پایان مى گوید كه انسهگانهاى پيروز در مبارزه با هواى نفس به دو گروه تقسيم میشود؛ هرچند به سه گروه اشاره مىكند.[۱۶]
لازم به ذكر است كه:
- ايشان در اثبات مدعى خود به وفور از آيات.[۱۷]و روايات.[۱۸]استمداد طلبيده است.
- مؤلف در ترجمه برخى از لغات نيز به منابع لغت مراجعه كرده است؛ مثلاً در آيه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» .[۱۹]گفته است كه منظور از «ليعبدون»، «ليوحدون» است و همینطور در آيه «اياك نعبد» يعنى «نوحد» است.[۲۰]
- برخى مدعى هستند كه نظرات ترمذى در این کتاب برگرفته از تفكرات افلاطون مىباشد و مؤلف اثرپذيرى زيادى از فلاسفهاى چون افلاطون داشته است.[۲۱]و مىگویند كه چگونگى به تصویر كشيدن قلب.[۲۲]در کتاب مىتواند برگرفته از نظرات «غار افلاطون» باشد.[۲۳]
وضعيت کتاب
محقق، فهرست محتویات را به همراه مصادر و مراجع کتاب در پایان کتاب آورده است.
پاورقىهاى کتاب بيشتر به درج ارجاعات اختصاص يافته و مواردى نيز به اختلاف نسخ.[۲۴]اشاره شده است. محقق در توضيح لغات، از لغتنامههاى همچون لسانالعرب، و اساسالبلاغة.[۲۵]بهره برده است. ايشان در برخى از موارد، بدون تكيه بر لغتنامه، لغات را ترجمه نموده است.[۲۶]همچنين در برخى موارد در پاورقىها به بررسى سند روايات.[۲۷]از حيث صحت و سقم پرداخته است.
پانویس
- ↑ الثقافة، ص22
- ↑ همان، ص23
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص11
- ↑ همان، ص12
- ↑ همان ص34-35
- ↑ همان ص36
- ↑ همان ص52
- ↑ همان ص53
- ↑ همان ص53
- ↑ همان ص65-66
- ↑ همان ص72 الى 104
- ↑ همان ص86
- ↑ همان ص104
- ↑ همان ص107 و 108
- ↑ همان ص117 و 118
- ↑ همان ص119
- ↑ همان، ص11، 13، 19، 20 و...
- ↑ همان، ص12، 28، 37 و...
- ↑ ذارايات: 56
- ↑ همان، ص12، 34 و 52
- ↑ الثقافة، ص23
- ↑ متن کتاب، ص52
- ↑ الثقافة، ص24
- ↑ متن کتاب، ص18، 21 و 32
- ↑ همان، ص24، 25، 36 و 38
- ↑ همان، ص35 و 61
- ↑ همان، ص36، 50 و 68