الأصل الأصیل (اصول آصفیه)
الأصل الأصیل (اصول آصفیه) | |
---|---|
پدیدآوران | واحد تبریزی، رجبعلی (نویسنده)
اکبری بیرق، حسن (مصحح) جوان پور هروی، عزیز (مصحح) لندلت، هرمان (مقدمهنویس) جوان پور هروی، عزیز (مقدمهنویس) اکبری بیرق، حسن (مقدمهنویس) |
عنوانهای دیگر | الأصل الأصیل (أصول آصفیة) اصول آصفیه |
ناشر | انجمن آثار و مفاخر فرهنگی |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1386ش, |
شابک | 978-964-528-123-4 |
موضوع | فلسفه اسلامی واحد تبریزی، رجبعلی، - ????؟ق. |
زبان | فارسی عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 1031 /الف6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الأصل الأصيل (اصول آصفیه)، اثر ملا رجبعلی تبریزی (از فیلسوفان مکتب اصفهان)، کتابی است فلسفی، به زبان عربی، در یک جلد که به تصحیح و تحقیق عزیز جوانپور هروی و حسن اکبری بیرق رسیده و همانها مقدمه فارسیای بر آن نوشتهاند. نویسنده در این اثر به بیان قاعده الواحد و فروعات آن پرداخته. اساسا رجبعلی تبریزی منتقد آرای فلسفه ملاصدرا است.
ساختار
کتاب، دارای پیشگفتار دکتر مهدی محقق (رئیس انجمن مفاخر فرهنگی وقت)، پیشگفتار مصحح، متن رساله، خاتمه و مقدمه هرمان لندنت (به زبان انگلیسی) است.
گزارش محتوا
نویسنده در ابتدای متن کتاب درباره موضوع کتاب چنین مینویسد: «و بعد فإنا أردنا فی هذه المقالة أولا ذکر الأصل المشهور من الحکماء و هو أن «الواحد لا یصدر عنه إلا الواحد» و ذکر بعض الفروع المتفرعة علیه و هی أیضا أصول لفروع أخر و بیان أن أکثر المسائل الحکمیة یمکن أن یتفرع علیه ثم ذکر بعض الأصول و الآراء الحقّة التی اعتمد علیها أرسطوطالیس و سائر القدماء على غایة الإیجاز و الاختصار و سمینا الأصل الأوّل أصلا أصیلا لیحصل التمییز بینه و بین سائر الأصول عند الذکر جعلتها تذکرة لنفسی و لمن أراد اللّه أن ینتفع بها و اللّه المعین و به أستعین»؛ یعنی مراد ما از نگارش این کتاب ذکر قاعده الواحد و برخی از فروعاتی است که بر آن متفرع میگردد... و این اصل را اصل اصیل نامیدم که از سایر اصول متمایز گردد...[۱].
ملارجبعلی تبریزی یکی از فیلسوفان شناختهشده مکتب فلسفی اصفهان است. وی بهعنوان یک فیلسوف تنزیهی با دغدغههای کلامی، هیچیک از مبانی، آراء و ادله فلسفه ملاصدرا را نمیتوانست بپذیرد و سعی در ردّ آنها داشت؛ چراکه حکمت متعالیه صدرایی را منافی آیات و روایات میدانست. از جمله این مسائل، مسئله وجود ذهنی بود. در واقع حکیم رجبعلی تبریزی یکی از منکران سرسخت قول به نظریه وجود ذهنی است که در رساله اصول آصفیه خود اشکالاتی بر آن وارد نموده است[۲].
این رساله، به تجزیه و تحلیل آراء و عقاید گرایشها و جریانات مربوط به ناقدان حکمت متعالیه و مخالفان اندیشه صدرایی در حیطه اصل اساسی این مکتب، یعنی«اصالت وجود» اختصاص دارد. در طیّ این نوشته، سه جریان اصلی مورد بررسی و ارزیابی و نقد قرار گرفته است:
- قول به اصالت ماهیت و وجود (در طول یکدیگر): مکتب ملا رجبعلی تبریزی و تابعانش؛
- قول به اصالت ماهیت و وجود (در عرض یکدیگر): مکتب شیخ احمد احسایی؛
- قول به اصالت ماهیت و اعتباریت وجود: مکتب قاضی سعید قمی و حائری مازندرانی (مؤلف حکمت بوعلی)[۳].
از اولین پیشگامان قول به اصالت ماهیت، در دوره پس از صدرالمتألهین، ملا رجبعلی تبریزی است که از اتباع مشائیان و تلامیذ حکیم میرفندرسکی بشمار میرود. وی که حدودا سی سال پس از صدرالمتألهین زیست، شاگردانی همچون پیرزاده و قاضی سعید قمی و ملا عباس مولوی پروراند. او علاوه بر اختلاف در مبانی فلسفی با صدرالمتألهین (در مباحث اصالت وجود، اشتراک معنوی وجود و...)، در نفی وجود ذهنی و حرکت جوهری و دیگر فروع فلسفی نیز با او اختلاف دارد. وی در رساله اصول آصفیه چنین آورده است:
«أصل آخر: اعلم أن الماهیة من حیث هی لیست إلا هی...
فرع: إذا کانت الماهیة من حیث هی هی لیست إلا هی فالماهیة الموجودة فی الخارج، إما أن یکون ماهیة فقط فی الخارج ماهیة فقط فی الخارج أو یکون ماهیة مع وجود فی الخارج، فإن کانت فی الخارج ماهیة فقط فلا تکون موجودة، لأن الماهیة من حیث هی هی لیست إلا هی کما عرفت و قد فرضناها موجودة، هذا خلف و إن لم یکن فی الخارج ماهیة فقط، بل یکون ماهیة مع وجود، فیلزم أن یکون الوجود فی الخارج مع الماهیة لا بمعنی أن یکون موجودا فی الخارج حتی یلزم التسلسل فی الوجود، بل بمعنی أنه وجود فی الخارج لما عرفت من أن مبدأ الاشتقاق لا یمکن أن یکون مشتقا أبدا و بذلک ثبت أن الماهیة الموجودة فی الخارج یتصف بالوجود فی الخارج لا فی الذهن».
ایشان ابتدا در صدد اثبات تحقق ماهیت در خارج بهنحو تحقق معروض برای عارض خود (یعنی وجود) است؛ البته نه بدان نحو که ماهیت من حیث هی را در خارج موجود بداند. وی استدلال میکند که ماهیت موجوده در خارج، یا صرف ماهیت است و یا ماهیت مقارن و توأم با وجود در خارج. شق اول، صحیح نیست؛ چراکه صرف ماهیت اقتضای وجود ندارد و الاّ خلف لازم آید. اما اگر در خارج ماهیت با وجود باشد، پس وجود و ماهیت هر دو در خارج تحقق واقعی دارند و به دو تحقق متحققند که یکی معروض و ملزوم است و دیگری لازم و عارض و الاّ حمل یکی بر دیگری (نظیر الإنسان موجود) غلط خواهد بود. از این حیث وجود را بهمنزله عارض و لازم ماهیت (مانند لزوم حرارت برای وجود آتش) دانسته است. وی سپس میگوید: «پس لازم است که وجود در خارج همراه با ماهیت باشد، البته نه بدین معنی که در خارج همراه با ماهیت باشد؛ البته نه بدین معنی که در خارج موجود مستقل باشد، تا آنکه تسلسل در وجود لازم آید (مراد اشکال شیخ اشراق بر اصالت وجود است)، بلکه بدین معنی که در خارج، وجود (مبدأ اشتقاق) متحقق باشد (نه موجود که مشتق است). لهذا ثابت شد که ماهیت موجوده در خارج به حیث مصاحبت وجود در خارج متحقق میشود. فرق بین این قول و قول به دو اصل مستقل (نظیر قول احسایی) آن است که قائلان به دو اصل، وجود و ماهیت را در عرض یکدیگر مجعول میدانند و ایشان وجود را لازم منضمّ به ماهیت و فرع آن میدانند[۴].
تبریزی، قائل به اشتراک لفظی وجود و موجود میان واجب و ممکن است و در «الأصل الأصیل» نیز درباره اشتراک لفظی وجود سخن گفته و آن را از فروعات قاعده الواحد قرار داده؛ او معتقد است خداوند ممکن نیست که به وجود عام بدیهی که بر اشیا حمل میشود، متصف شود؛ زیرا خداوند فاعل چنین وجودی است و فاعل شیء نمیتواند قابل همان شیء نیز باشد. با این بیان، وجه فساد گفتار متأخرین مبنی بر اشتراک معنوی وجود میان واجب و ممکن روشن میشود[۵].
«بحث اوصاف واجب الوجود در اندیشه ملا رجبعلی تبریزی در واقع در ادامه مبحث اشتراک لفظی وجود مطرح است؛ بهطوریکه او استدلال نخست در اشتراک لفظی وجود را درباره اوصاف نیز جاری و ساری میداند. او در مسئله صفات واجب تعالی نیز با بیشتر حکما و متکلمان، مخالفت کرده و اطلاق صفاتی همچون علم و قدرت را بر واجب، به معنایی که بر ممکنات اطلاق میشود، جایز نمیداند، سخن ملا رجبعلی تبریزی درباره صفات حق تعالی در واقع به انکار اوصاف الهی انجامیده. به باور او، صفات واجب، نه عین ذات است و نه زاید بر ذات، بلکه اساسا خدا منزه از هر صفت است و موصوف هیچ صفتی - خواه وجود یا علم و قدرت و... واقع نمیشود؛ بدین ترتیب او بهگونهای از الهیات معتقد شده که میتوان آن را الهیات تنزیهی یا سلبی نامید. تبریزی در این مسئله نیز بهشدت تحت تأثیر آن دسته از روایاتی قرار گرفته که در آنها صفات از خدا سلب شده است. او برای ادعای خود دو دلیل اصلی اقامه کرده است؛
او در دلیل نخست، هر نوع اتحاد در واجب - خواه اتحاد چند صفت با همدیگر یا اتحاد صفات با ذات - را نفی میکند و میگوید: دو چیز نمیتواند یک چیز باشد؛ زیرا هر دو - مثلا دو صفت یا ذات و یک صفت - یا موجودند یا یکی موجود است و دیگری موجود نیست، مانند اینکه بگوییم ذات موجود است، ولی صفات موجود نیستند؛ یا هیچکدام موجود نیستند، بلکه امر سومی آنها را موجود کرده است. اگر هر دو موجود باشند، در این صورت در واقع اتحادی رخ نداده است، بلکه دو موجود بودهاند و اکنون نیز موجودند. بازگشت این سخن به این است که آنها در واقع دو موجودند، نه یک وجود و اگر یکی موجود بوده و دیگری موجود نباشد، در این صورت نیز اتحاد معنا ندارد؛ زیرا اتحاد بین امر موجود و معدوم نامعقول است و اگر هیچکدام موجود نباشند، باز اتحاد معنا ندارد، بلکه در واقع هر دو از بین گرفتهاند و امر سومی پدید آمده است. پس در همه شقوق، اتحاد محال است.
وقتی اتحاد، محال شد، نتیجه میگیریم که صفت نمیتواند عین ذات باشد. تبریزی ادعا میکند این دلیل، دلیل مشهور حکماست»[۶].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای اثر ذکر شده است. مصححان کتاب در ابتدای آن یک مقدمه به زبان فارسی و هرمان لندنت در انتهای اثر مقدمهای به زبان انگلیسی نگاشتهاند.
ارجاعات در پاورقی ذکر شده است.
در مقدمه کتاب از غلامحسین ابراهیمی دینانی و غلامرضا اعوانی و مهدی محقق تشکر شده است[۷].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- کرباسیزاده اصفهانی، علی؛ کوهرنگ بهشتی، فریده؛ جوانمردی، سنا، «ملا رجبعلی در مقابل ملاصدرا در بحث وجود ذهنی»، نشریه تاریخ فلسفه، شماره 11، سال 1391، ص63 تا 90.
- رحیمیان، سعید، «بررسی و نقد گرایشهای غیر اصالت وجودی»، نشریه کیهان اندیشه، خرداد و تیر 1375، شماره 66 (19 صفحه، از 26 تا 44).
- غفاری، ابوالحسن، «حکمت معتدل و دو مسئله فلسفی»، نشریه قبسات، تابستان 1394، شماره 76 (28 صفحه، از 53 تا 80).