مجموعة الردود علی الخوارج (فلاسفة المسلمين)
مجموعة الردود علی الخوارج (فلاسفة المسلمين) | |
---|---|
پدیدآوران | توماس، آکويناس (نویسنده) ابو کرم ماروني، نعمه الله (محقق) |
عنوانهای دیگر | تفنيد و نقد لنظريات الفارابي و ابن سينا و الغزالي و ابن رشد و علماء الکلام علي ضوء الفلسفه المسيحيه |
ناشر | دار و مکتبة بيبليون |
مکان نشر | لبنان - جبيل |
چاپ | 1 |
موضوع | توماس آکويناس، قديس، 1225؟ - 1274م.
فلسفه اسلامي فلسفه قرون وسطا |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | B 765 م3ت9* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مجموعة الردود علی الخوارج (فلاسفة المسلمين)، تألیف توماس آکویناس، فیلسوف مسیحی ایتالیایی، نقد و ردی بر نظریات فارابی، ابن سینا، غزالی و ابن رشد است که توسط نعمتالله ابوکرم مارونی از لاتین به عربی ترجمه و تحقیق شده است.
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه کتاب، زندگینامه مترجم و متن کتاب در 102 فصل است. در نگارش این اثر آراء فلاسفه غیر مسیحی گاه با ذکر لفظ «فیلسوف» (که منظور در تمام کتاب ارسطوست)[۱]، گاه با ذکر نام (مثلاً ابن رشد یا ابن سینا)[۲] و گاه با اشاره به نام کتاب (مثلاً مقولات ارسطو) مطرح و مورد نقد قرار گرفته است[۳].
گزارش محتوا
این اثر نقد نظریات فارابی و ابن سینا و غزالی و ابن رشد و علمای کلام از دیدگاه فلسفه مسیحی است. در مقدمه کتاب، نام «خوارج» در عنوان کتاب (مجموعه ردیهها بر خوارج)، به غیر متدینین به دین مسیحیت تفسیر شده است. همچنین این کتاب از جمله آثار برجسته قدیس توماس از جهت دقت معانی و بلاغت تعبیر دانسته شده است؛ اما دشواری عبارات آن سبب شده که از ترجمه آن خودداری شود و این اثر هفت قرن تنها مورد استفاده آشنایان به زبان لاتین بوده است[۴].
مترجم کتاب، حواشی و شروحی را بر مطالبی از متن که فهم آن وقت زیادی را از خواننده میگیرد نوشته است. به گفته خود او بیشتر این شروح برگرفته از فلاسفه غرب و مشهورترین فلاسفه عرب است[۵].
در ابتدای اثر، شرح حال مارونی با معرفی خاندان و سیر زندگانی او آغاز شده است. در بخش تألیفات مطبوع و آماده طبع مارونی، از کتاب مورد بحث بهعنوان پنجمین اثر مطبوع یاد شده است: «این کتاب را توماس آکویناس، بزرگ فلاسفه غرب به زبان لاتین در چهار جلد منتشر کرده و در آن دیدگاه علما و فلاسفه غیر مسیحی، بهویژه علمای مسلمان، مانند فارابی، ابن سینا، ابن رشد و غزالی را مورد مناقشه قرار داده و نظریات و مبانی آنها را منصفانه نقد کرده است». کتاب حاضر جلد اول از این مجموعه چهار جلدی است که با عبارات بلیغ و با رعایت امانت و دقت به عربی ترجمه شده است[۶].
تأثیر فلسفه ارسطویی بر آکویناس آنقدر مشخص است که کشف موارد اختلاف آنان بررسی دقیقتری را میطلبد. البته، یکی از اختلافات عمده و مشهور این است که توماس یک مسیحی است و سعی او بر این است که در همان حال که ارسطوگرای خوبی است، مسیحی خوبی هم باشد و مسائل نسبتاً مشکل هم از همین تلاش برای وحدت این دو دیدگاه ناشی میشود. اما تقریباً به دلیل اینکه یک فیلسوف مسیحی بود، فلسفه او عناصری از ریشههای افلاطونی یا نوافلاطونی را نیز به خود جذب کرده است[۷].
استنادات نویسنده به عباراتی از کتاب مقدس یا سخنان پولس و متهم کردن فلاسفه اسلامی به تبعیت از «مانی» که معتقد به افکاری التقاطی بوده، از نکات قابل تأمل کتاب است[۸].
اکویناس در دومین فصل از کتابش، حکمت و فلسفه را بهلحاظ کمال، والایی، نفع و گوارایی برتر دانسته و دلیل آن را متذکر شده است؛ مثلاً نفع فراوان آن را به این دلیل میداند که انسان را به ملکوت جاودان میرساند. سپس پیگیری همه نظرات فیلسوفان مسلمان (به تعبیر او اصحاب گمراهی) را با وجود ضرورتش غیر ممکن دانسته است و چنین دلیل آورده که همه سخنان باطلشان نزد او مشخص نیست تااینکه ممکن باشد از خود سخنانشان در نقض کلامشان استدلال شود[۹]
در فصل سوم کتاب نیز چنین میخوانیم که آنچه ما درباره خداوند متعال معتقدیم دو قسم است: برخی فوق طاقت ادراک بشری است، مانند اینکه خداوند سهتا و درعینحال یکی است؛ برخی هم عقل طبیعی امکان ادراک آن را دارد، مانند اینکه خداوند موجود است و واحد است. سپس بر هر مورد استدلال کرده و در آخر مینویسد: زیرا شناخت عقل ما در این دنیا ناشی از حس بوده و هر آنچه تحت حس قرار نگیرد عقل انسان آن را درک نمیکند[۱۰].
آکویناس در فصل هفتم، حقیقت ایمان مسیحی را اگرچه فوق طاقت عقل انسانی میداند، اما در تضاد با حقیقت عقل نمیداند و بر این مدعا چهار دلیل میآورد[۱۱].
وی در دوازدهمین فصل کتاب دیدگاه کسانی را که قائل به وجود خداوند هستند، اما معتقدند «اقامه برهان عقلی بر آن ممکن نیست و تنها از طریق ایمان و وحی میتوان به وجود خداوند اذعان نمود»، مورد نقد و بررسی قرار داده است. او ادامه میدهد که ممکن است این اشتباه ناشی از دیدگاه برخی از فلاسفهای باشد که به برهان عقلی ثابت میکنند که ذات و وجود در خداوند یکی است؛ یعنی آنچه که در جواب سؤال ما هو؟ یا هل هو؟ واقع میشود یکی است و چون به طریق عقل معرفت به اینکه خداوند «ما هو» (چیست)، ممتنع است، لذا اثبات اینکه خداوند «هل هو» (آیا هست) نیز از راه عقل ممکن نیست[۱۲].
یا اینکه همان طور که آنچه که برتر از حواس و محسوسات است، غیر قابل برهان است، وجود خداوند نیز که موجودی فوق محسوسات است، اثبات نمیشود[۱۳]. سپس در رد این دیدگاه، ادله مختلفی را ذکر کرده و در آخر چنین استدلال میکند که خداوند متعال اگرچه برتر از همه محسوسات و هر حسی است، اما معلولات وی که آنها را برای اثبات وجود او بهکار میگیریم، تحت حواس قرار دارند و بنابراین مصدر شناخت ما حس است[۱۴].
بیستمین فصل کتاب به جسم نبودن خداوند اشاره دارد؛ چراکه هر جسمی چون متصل و بههمپیوسته است، مرکب است و اجزائی دارد؛ درحالیکه خداوند مرکب نیست، پس جسم نیست[۱۵].
وضعیت کتاب
پاورقیهای کتاب مشتمل بر توضیحات محقق اثر است. وی علاوه بر توضیح برخی عبارات، محققین را به منابع اسلامی ارجاع داده است[۱۶].
در انتهای اثر، این فهارس بهترتیب ذکر شده است: فهرست مطالب، عناوین منابع تاریخ فلاسفه و حکمای قدیم و جدید، سلسله ادیان و کتب مقدس، تراث مخفی سلسله اسماعیلیه، موسوعه، تاریخ و تراث سلسله موارنه.
پانویس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص1، پاورقی3
- ↑ ر.ک: همان، ص392 و 485
- ↑ ر.ک: همان، ص316
- ↑ ر.ک: مقدمه، صفحه الف
- ↑ ر.ک: همان، صفحه ب
- ↑ ر.ک: همان، صفحه ق
- ↑ ر.ک: نوت ترانوی، ص165
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص13 و 400
- ↑ ر.ک: همان، ص7-5
- ↑ ر.ک: همان، ص9
- ↑ ر.ک: همان، ص23
- ↑ ر.ک: همان، ص41
- ↑ ر.ک: همان، ص42
- ↑ ر.ک: همان، ص45
- ↑ ر.ک: همان، ص95-94
- ↑ ر.ک: همان، ص133، پاورقی 1 و 2
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- ترانوی، نوت، زندگی و اندیشه قدیس توماس آکویناس، ترجمه همایون همتی، پایگاه مجلات تخصصی نور، نامه فلسفه، پاییز 1377، شماره 4، صفحه 152 تا 178.