شرح العقائد النسفية (شرح)

    از ویکی‌نور
    ‏شرح العقائد النسفية
    شرح العقائد النسفية (شرح)
    پدیدآورانتفتازانی، مسعود بن عمر (شارح)

    نسفی، عمر بن محمد (نویسنده)

    سعد، طه عبدالروف (مصحح)
    عنوان‌های دیگرکتاب العقائد النسفية

    العقائد النسفية. شرح

    شرح العقائد النسفية

    العقائد النسفية
    ناشرالمکتبة الأزهرية للتراث
    مکان نشرمصر - قاهره
    سال نشرمجلد1: 2000م , 1421ق,
    موضوعنسفی، عمر بن محمد، 461 - 537ق. العقايد النسفيه - نقد و تفسير کلام اشعري - قرن 6ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏205‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ ‎‏ع‎‏7022‎‏ ‎‏1379

    شرح العقائد النسفية، اثر مسعود بن عمر بن عبدالله تفتازانی (متوفی 793ق/ 1390م) است که همچنان‎که از نام آن پیداست، شرحی است بر کتاب «العقائد النسفية»، اثر ابوحفص نجم‎الدین عمر بن محمد بن احمد بن اسماعیل نسفی سمرقندی (متوفی 537ق/ 1142م).

    ازآنجاکه این کتاب پیش از این معرفی گردیده است، در این نوشتار، فقط به معرفی شرح حاضر پرداخته شده است.

    تاریخ نگارش

    نگارش این شرح در 768ق، در شهر خوارزم به انجام رسیده است[۱].

    وضعیت شرح و آثار مرتبط با آن

    این اثر در زمره مشهورترین متون کلامی اهل سنت بشمار می‎آید و ده‌ها شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است. علی بن سلطان محمد قاری در کتابی با عنوان «فرائد القلائد على أحاديث شرح العقائد»، احادیث کتاب تفتازانی را گردآوری و شرح کرده است. این کتاب بارها به چاپ رسیده و چند بار به‎صورت تحقیقی نیز عرضه شده که از آن جمله است: به کوشش کلود سلامه در دمشق (1974م)؛ به کوشش احمد حجازی سقا در قاهره (1408ق)؛ نیز به کوشش محمد عدنان درویش در دمشق (1411ق). از این کتاب ترجمه‌ای به آلمانی به قلم پلانت و ترجمه فرانسوی قطعاتی به قلم دوسون در جلد اول کتاب «فهرست عمومی امپراتوری عثمانی» انتشار یافته است[۲].

    اهمیت و ویژگی‎های شرح

    شرح العقائد النسفية، یکی از آثار مهم تفتازانی در علم کلام است که از چند وجه اهمیت دارد. این شرح از مشهورترین و معتبرترین شروح رساله «العقائد» نسفی از متکلمان ماتریدی سده 6ق است. در این شرح، تفتازانی پس از متن نسفی به شرح جمله‎به‌جمله و یا گاه کلمه‎به‌کلمه پرداخته ‎است. این خود از یک‎سو هم به تسریع در خواندن متن کمک می‌کند و هم از سوی دیگر سبب شده ‎است تا متن پس از گذشت 5 قرن بدون تغییری محسوس باقی بماند. از سوی دیگر، این متن به جهت در بر داشتن آراء معتزله نیز مفید است؛ چه، اهل سنت و جماعت در مقام رد معتزله، به شرح و بیان دقیق عقاید خود برخاستند. البته نسفی در «العقائد» هیچ اشاره صریحی به معتزله نکرده‎ است، اما تفتازانی هر جا لازم بوده، از آنها یاد کرده و ریشه مخالفت آنها را با اهل سنت بیان کرده است[۳].

    یکی از مهم‎ترین ویژگی‎های این شرح، در بر داشتن بخش قابل توجهی از آراء ابومنصور ماتریدی (د 333ق) و فرقه ماتریدیه است؛ چه، ظاهراً عقاید و آراء ابومنصور ماتریدی تا سده 8ق، در سایه ابهام قرار داشت، تا اینکه تفتازانی بخشی از آراء خاص وی را به‎طور خلاصه در «شرح العقائد النسفية» و نیز «شرح المقاصد» بیان کرد[۴].

    شرح تفتازانی بر کتاب نسفیِ ماتریدی و نیز توجه وی به آراء ماتریدیه، با توجه به اینکه در هیچ‎یک از این دو اثر مذکور، به مکتب کلامی و حتى فقهی خود تصریح نکرده است، بحث‎هایی را درباره تعلق‎ او به هریک از دو فرقه اشاعره و ماتریدیه برانگیخته است. تفتازانی به‎نحوی مبسوط درباره نسبت فلسفه و کلام و مسائل مشترک و متمایز هریک از این دو علم بحث کرده است. در مسئله صفات، او همچون دیگر اشاعره، 7 صفت موسوم به صفات معانی یا «صفات وجودیه» را برای خداوند اثبات می‌کرد که اینهاست: قدرت، اراده، علم، حیات، سمع، بصر و کلام و این صفات را قدیم و زائد بر ذات می‌دانست. به نظر وی اختلاف اصلی میان اشاعره و فلاسفه و معتزله، نه بر سر صفات سلبی، مانند اینکه خداوند در جهت و مکان نیست، که بر سر صفات «ثبوتی حقیقی»، مانند علم و قدرت خداوند بود. البته ماتریدیان و از جمله نسفی، صفت «تکوین» را نیز بر صفات هفت‎گانه افزوده‎ بودند، اما تفتازانی در این شرح، همچون دیگر اشاعره این رأی را نپذیرفت و معتقد بود که دلیلی وجود ندارد بر اینکه تکوین را صفتی غیر از قدرت و اراده بدانیم[۵].

    صفت «کلام» همواره محل نزاع متکلمان بوده است. به رأی تفتازانی، نزد اهل‎حق یا همان اشاعره، «کلام» خداوند نه از جنس اصوات و حروف است که صفتی ازلی و قائم به ‎ذات اوست. اطلاق کلام خداوند به قرآن به این معناست که این عبارت‎ها و اشاره‌ها بر کلام قدیم خداوند دلالت دارند. به رأی وی، اشاعره با اثبات «کلام نفسی»، با همه فرقه‌ها و به‎ویژه معتزله به مخالفت پرداخته‌اند. اما اگر حدوث قرآن را به معنای حادث بودن «کلام حسی» متشکل از حروف و اصوات بگیریم، اشاعره در این‎باره با معتزله اختلافی ندارند[۶].

    به نظر می‌رسد، تفتازانی آراء نسفی را درباره افعال، متناقض دانسته است؛ چه، نسفی از سویی معتقد است که «بندگان دارای افعال اختیاری هستند که به‎واسطه آنها ثواب و یا عقاب می‌شوند» و از سوی دیگر خداوند را «محدِث عالم» و «خالق افعال بندگان» برشمرده است؛ ازاین‎رو، تفتازانی برای رفع این تناقض در این شرح چنین استدلال کرده است که هر فعل دو جنبه دارد: یکی «کسب»، که همان به‌کار گرفتن اراده و قدرت است از سوی بنده برای انجام دادن فعل و دیگری «خلق» که ایجاد فعل از سوی خداوند در پی کسب است. در واقع او اختیار را به «اختیار کسب‎کردن» تفسیر‎کرده است. البته، این توضیح را نابسنده دانسته، می‌گوید برای خلاصه کردن این معنا که فعل بنده، مخلوق خداوند است و درعین‎حال به‎همراه اراده و قدرت بنده به‎وجود می‎آید، بیان بهتری نیافته ‎است. به رأی برخی، نظریه کسب ماتریدی که تفتازانی آن ‎را به نسفی نسبت داده، ازآنجاکه بنا بر آن قدرت کسب که خداوند در بنده می‎آفریند و فعل کسب که بنده در حقیقت فاعل آن است، هر دو مقدم بر فعلند، نمایاننده نظر ضرار بن عمرو است[۷].

    تفتازانی همچون دیگر اشاعره، «تکلیف مالایطاق» را جایز می‌دانست. او در این‎باره همچون دیگر متکلمان متأخر اشعری، تقسیم‎بندی سه‎‎گانه‌ای از «مالایطاق» ارائه داده است. یکی اموری که محالند؛ زیرا خداوند عالم است که آنها به انجام نمی‌رسند و درباره آنها خبر داده‎ است، مانند ایمان نیاوردن کافران. دیگر اموری که به ذات خود محالند، مانند جمع دو ضد و سه دیگر اموری که به ذات خود ممکن هستند، اما قدرت بنده به آنها تعلق نمی‌گیرد، مانند خلق اجسام. او تکلیف مالایطاق به معنای اخیر را جایز می‌داند، که البته بحثی صرفاً نظری است. به عقیده وی این مطلب را می‌توان از راه استقراء و نیز آیات مختلفی از قرآن کریم دریافت. در این‎باره، رأی وی با رأی نسفی، مبنی بر اینکه تکلیف مالایطاق بر بنده جایز نیست، مغایرت دارد[۸].

    تفتازانی نیز همچون اشعری، ایمان را تصدیق قلبی می‌دانست و معتقد بود که اقرار زبانی و انجام دادن اعمال، فرع بر ایمان هستند و در حقیقت آن تأثیری ندارند. اعتقاد وی به اینکه اعمال در حقیقت ایمان تأثیری ندارند، از یک‎سو سبب شده‎ است تا مرتکب گناه کبیره را مؤمن بداند و از سوی‎ دیگر قائل شده‎ است به اینکه ایمان نقصان‎پذیر است، اما نه به این معنا که در اصل آن تغییری رخ دهد، بلکه مقصود از «زیاد شدن» ایمان این است که دوام، ثبات و یا انوار و ثمرات آن افزایش می‎یابد. تفتازانی در این رأی با دیگر اشاعره متأخر نظیر جوینی و فخرالدین رازی و نیز ماتریدیه اختلاف داشت. بااین‌همه، توضیح‎های وی گاهی به رد نقصان‎پذیری ایمان هم نزدیک می‌شود. به نظر تفتازانی ایمان و اسلام با هم متغایر نیستند، اما این به معنای وحدت مفهومی آنها نیست، بلکه به این معناست که هیچ‎یک از دیگری جدا نیست[۹].

    درباره مسئله «استثناء»، تفتازانی در «شرح العقائد» موضع خاصی اتخاذ نکرده، بلکه به جنبه‌های مختلفی پرداخته ‎است که هریک از مذاهب به این مسئله نگریسته‌اند. اما از لحن کلام وی در «شرح المقاصد» می‌توان چنین نتیجه گرفت که وی در این‎باره قاطعیت نظر نسفی و ماتریدیه را ندارد و آن را جایز ‎دانسته ‎است؛ زیرا به رأی وی بر زبان ‎آوردن عبارت استثناء (إن‎شاءالله) به این معنا نیست که مؤمن در ایمان خود در زمان حال شک دارد، بلکه این کار برای طلب ایمان مُوافات و حسن عاقبت است. تفتازانی درباره صحت ایمان مقلد هم‎رأی با ماتریدیه بود و آن را صحیح می‌دانست[۱۰].

    در ابتدای کتاب، دو مقدمه از محقق (طه عبدالرئوف سعد) و شارح افزوده شده است. در مقدمه محقق، ضمن اشاره به نسخ خطی کتاب، به شرح حال مؤلف و شارح، پرداخته شده[۱۱] و در مقدمه شارح، توضیح مختصری پیرامون مبنای علم شرایع و احکام، داده شده است[۱۲].

    فهرست مطالب، در انتهای کتاب جای گرفته و در پاورقی‎ها به توضیح عبارات فنی و دیریاب پرداخته شده است[۱۳].

    پانویس

    1. ر.ک: میرزایی، عطیه، ج15، ص668
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: حاجی حسینی، سارا، ج15، ص672
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: همان، ص673-‎674
    6. ر.ک: همان، ص674
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان، ص674-‎675
    10. ر.ک: همان، ص675
    11. ر.ک: مقدمه محقق، ص3-‎11
    12. ر.ک: مقدمه شارح، ص13-‎14
    13. ر.ک: پاورقی، ص37

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. میرزایی، عطیه، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1387.
    3. حاجی حسینی، سارا، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1387.


    وابسته‌ها

    شرح النسفیة فی العقیدة الإسلامیة (شرح عقاید اهل سنت و جماعت)