شیرازی، محمدتقی بن محبعلی
نام | شیرازی، محمدتقی بن محبعلی |
---|---|
نام های دیگر | شیرازی، میرزا محمدتقی
گلشن حائری شیرازی میرزای شیرازی، محمدتقی |
نام پدر | میرزا محب علی |
متولد | ۱۲۵۶ق |
محل تولد | شیراز |
رحلت | 1299 ش یا 1338 ق یا 1920 م |
اساتید | آیتالله فاضل اردكانى، سید علی تقی طباطبایی، میرزا محمدحسن شیرازی |
برخی آثار | حاشية العلامة الميرزا محمدتقي الشيرازي علی مكاسب الشيخ الأعظم (قدسسرهما) |
کد مؤلف | AUTHORCODE83AUTHORCODE |
محمدتقی بن محبعلی شیرازی(۱۲۵۶-۱۳۳۸ق)، مشهور به میرزای دوم یا میرزای کوچک، از فقها و مراجع بزرگ شیعه، رهبر انقلاب بزرگ عراق ضد استعمار، صدور فتوای جهادیه و وجوب مبارزه با انگلستان
ولادت
در سال ۱۲۵۶ق در شيراز به دنيا آمد. پدرش عالم صالح و عارف كامل ميرزا محب على شيرازى است.
خاندان
مردان اين خاندان از رجال علم و ادب و مرجعيت شيعه در ايران و عراق و از نوادگان ابوالحسن ميرزا محمد على شيرازى (م 1229 ق) بودند. ابوالحسن ميرزا (پدر قاآنى) شاعر و جد ميرزاى دوم شيرازى (ميرزا محمدتقى) بود.
برخى از رجال اين خاندان عبارتند از:
- ميرزا حبيبالله (1222 - 1272 ق) فرزند ميرزا محمد على شيرازى مشهور به قاآنى، شاعر معروف شيراز عموى آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى است.
- ميرزا محب على (م 1290 ق) فرزند ابوالحسن ميرزا محمد على شيرازى حائرى.
- ميرزا محمد على (م 1319 ق) فرزند ميرزا محب على آل شيرازى برادر بزرگ ميرزا محمدتقى شيرازى كه از علما و مراجع تقليد در شهر شيراز بود.
- آیتالله ميرزا محمدتقى فرزند ميرزا محب على، معروف به ميرزاى دوم و ميرزاى كوچك رهبر انقلاب عراق.
نشأت
او دوران كودكى را در زادگاهش گذراند و آنگاه پدرش او را براى فراگيرى علوم دينى به كربلا برد. محمدتقى، مقدمات علوم دينى را نزد مدرسان بزرگ كربلا همچون سيد على نقى طباطبايى (متوفاى 1249 ق) آموخت. پس از آن به درس آیتالله فاضل اردكانى (1302 ق) از استوانههاى علم اصول در آمد.
سپس به همراه رفيق درس و بحث خود، آیتالله فشاركى اصفهانى به سامرا رفت و در درس آیتالله ميرزا محمدحسن شيرازى (ميرزاى بزرگ) شركت نمود و پس از چندى در شمار فاضل ترين شاگردان ميرزاى بزرگ قرار گرفت و خود نيز به تدريس پرداخت. پس از درگذشت آیتالله ميرزا محمدحسن شيرازى 1312ق جمع زيادى از شاگردان وى جذب حوزه درسى او گرديدند و از دانش ايشان بهره مى جستند. در همين ايام بود كه وى به ميرزاى دوم شهرت يافت.
مرجعيت
پس از وفات آیتالله سيد محمد كاظم يزدى، آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى مرجع تقليد شيعيان جهان شد. محل سكونت اين زعيم بزرگ در شهر سامرا بود و از آنجا در جمادى الاول 1337ق به كربلا نقل مكان كرد. و چون به كربلا رسيد، مورد استقبال بى نظير مردم شهر قرار گرفت.
ميرزا گر چه در سن كهولت (88 سالگى) بود، ليكن روحيهاى بسيار عالى داست و آشكارا عليه انگلستان موضع گيرى مى كرد.
كارگزاران انگليسى نيز به خوبى مى دانستند كه روش مبارزاتى ميرزا، تند و صريح و قاطعانه است و او را به عنوان سدى استوار در برابر اهداف خود دانستند. از اين رو همه تلاش و دسيسه خود را براى سكوت و سازش وى به كار برده ولى هرگز در اين راه توفيق نيافتند. و سرانجام ضربات شكنندهاى از اين پرچمدار اسلام بر پيكر استعمار انگليس در عراق وارد آمد. انقلاب سال 1920م عراق بر ضد انگلستان مرهون مبارزات و فتواهاى كوبنده ميرزا محمدتقى شيرازى است. ميرزا با وجود سن زياد و اشتغالات سياسى و اجتماعى هيچ گاه دست از تحقيق و برگزارى مجالس درس و بحث بر نمى داشت و از امور طلاب و حوزه علميه غافل نبود. او سعى مى كرد جريان مبارزه و اين گونه اشتغالات، فاصلهاى ميان وى و طلاب علوم دينى به وجود نياورد.
ویژگیهاى اخلاقى
الف - زهد و قناعت
شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره ميرزا محمدتقى شيرازى مینويسد: «وى فردى بسيار هوشيار و داراى اخلاقى نيكو بود. ديدار او انسان را به ياد خدا مى آورد. رخسار قدسيان را داشت. از كسى چيزى درخواست نمى كرد، حتى وقتى تشنه مى شد خود بلند مى شد و آب مى آشاميد.»
وى در امر خوراك و پوشاك و مسكن خويش بسيار قانع و زاهد بود با وجود اموال فراوانى كه از آفريقا، ايران، عراق، عربستان شيخ نشينهاى خليج و ديگر نقاط به دستش مى رسيد، خانهاى استيجارى داشت.
يكى از علما مى گويد: «وقتى ديدم پيراهن ميرزا وصلههاى زيادى دارد، به فرزندش ميرزا عبدالحسين گفتم چرا پيراهن وى اين گونه است، با اينكه او زعيم و قائد بى نظير انقلاب عراق است و با موقعيت وى هيچ تناسبى ندارد؟! او در پاسخ گفت:
پدرم در شيراز مزرعهاى دارد كه از اجدادش به او رسيده است. درآمد ساليانه اين مزرعه چيزى در حدود صد تومان است. پدر خرج زن و بچه و ديگر مخارج خود را كه شامل خوراك و پوشاك و اجاره منزل مى شود، تنها از اين راه تامين كند، و چون اين مبلغ نيازمنديهاى ضرورى خانواده را تامين نمىكند پدرم به لباسى كهنه بسنده مىكند و چيزى ديگرى را جايگزين آن نمىكند تا از همان صد تومان همه مخارج خانواده را تامين كند.»
ب - عدالت
از شاگردان او آیتالله شيخ محمد كاظم شيرازى(ره) درباره عدالت ميرزا سوال شد، وى پاسخ داد: «از من درباره عصمت او پرسش كنيد نه از عدالتش»!
ج - غيرت دينى
نامبرده درباره شخصيت عظيم آیتالله محمدتقى شيرازى مینويسد: «ميرزا محمدتقى پيشواى انقلاب عراق و نخستين فروزنده شعله آن، از بزرگترين عالمان و مشهورترين چهرههاى عصر خويش در علم و تقوا و غيرت دينى بود. موضع گيرى با عظمت وى در برابر دولت انگليس در واقعه انقلاب عراق و طلب حقوق بر باد رفته مردم آن ديار، و امر به دفاع و صدور آن فتواى پر اهميت كه عراق را دگرگون كرد، يكى از آنهاست. و اين به سبب عظمت اين شخص در جامعه و مكانتى كه در دلهاى مردم داشت، بود. او بحق هر چه داشت و هر نيرو و امكانى كه در توانش بود، در اين راه گذاشت، حتى از فرزندان خويش نيز دريغ نورزيد، چه در همين جريان بود كه پسرش ميرزا محمدرضا دستگير شد. آرى او استقلال كشور اسلامى عراق را به بهاى جان خويش و فرزندانش خريد.»
د - بردبارى و فروتنى
آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى فردى بسيار خويشتن دار بود. از وى مشاهده نشد كه حتى نسبت به كسانى كه درباره او جسارت و بى ادبى كردند، خشمگين شود. وى هميشه با نشاط بود و تبسمى بر لب داشت.
خشوع و تواضع وى باعث مى شد كه نگاهش را هرگز به بالا نيندازد. و هنگام تدريس بر فراز منبر به پايين نظر مى افكند نه به صورت شاگردانش. او علم و عمل را در زيباترين صورتش به هم آميخته بود.
ه - صلابت
ميرزا محمدتقى با نهايت احترام و ادب و تواضع با ديدار كنندگان خويش بر خورد مى كرد. هر كس به خانهاش مى آمد. براى احترام وى بر مىخاست ولى در برابر دشمن متجاوز و ستمگران، با ابهت و با صلابت بود و حاضر نبود با هيچ يك از سران انگليسى در هر رتبهاى كه باشد، ملاقات كند.
نماينده بريتانيا در آن زمان در عراق بنام «سرپرسى كاكس» بارها از وى درخواست ملاقات كرد ولى همواره از جانب ميرزا جواب رد شنيد. وقتى كاكس از گرفتن وقت ملاقات با او نااميد شد، تصميم گرفت بدون وقت قبلى ناگهانى با او ديدار كند. وقتى به اين عمل اقدام ورزيد، نه تنها با خوشامد گويى ميرزا مواجه نشد جناب ايشان با چهره گرفته و آكنده از خشم و نفرت پشت به او كرد و كاكس با حالتى شكست خورده از آنجا خارج شد. عكس العمل ميرزا در مقابل او نه به اين دليل بود كه كه كاكس فردى خارجى به شمار مى آمد، بلكه به اين سبب بود كه او نماينده رژيمى بود كه به سرزمين اسلامى تجاوز كرده و دستش تا مرفق به خون مسلمانان آغشته بود.
در راه اتحاد
آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى، فقيهى هوشمند و بيدار بود و مى دانست كه دولتهاى غربى و مخالفان اسلام بخصوص بريتانياى چپاولگر براى دستيابى به مقاصد شوم خويش و استعمار كشورهاى مسلمان، از اتحاد آنان سخت در بيم و هراسند و با تمام قوا سعى دارند بين آنان تفرقه بيندازند. وى با درك اين واقعيت، كوشش بسيارى كرد تا ميان سنى و شيعه اتحاد برقرار كند و نقشههاى شوم استعمار را نقش بر آب سازد.
حيات سياسى
ارزشمندترين فعاليت سياسى آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى، رهبرى انقلاب بزرگ عراق در 1920 بود.
پس از اينكه انگلستان در 29 تشرين اول 1914م (1332 ق) عليه امپراتورى عثمانى اعلان جنگ كرد در ششم تشرين دوم تصميم گرفت شهر بصره در عراق را به تصرف خويش در آورد. چون اهالى بصره از اين موضوع اطلاع پيدا كردند سخت به هراس افتاده از علما كمك خواستند. عالمان آگاه به زمان اين بار نيز چون هميشه موضع گيرى مناسبى اتخاذ كردند و به نداى مظلومانه مردم بصره پاسخ مساعد دادند. آنان، هم فتوا بر وجوب دفاع دادند و هم مردم را به پيكار عليه انگليس متجاوز تحريك و تشويق كردند. خود نيز پيشاپيش مجاهدان و عشاير عراق به طرف ميدانهاى نبرد حركت كردند.
آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى كه ساكن كربلا بود. روح مبارزه با انگلستان را در كالبد مسلمانان دميد. خود نيز شجاعانه براى به دست آوردن حقوق پايمال شده عراقیان قيام كرد، و فتواى تاريخى و حماسى خويش را كه غيرت وطنى و دينى مردم عراق را به جوش آورد، صادر كرد و مردم عراق را براى جهاد مقدس در مقابل بريتانياى تجاوزگر مهيا نمود. در پى صدور اين فتوا، انقلابى ملى و اسلامى به نام «انقلاب عشرين» يا انقلاب بزرگ عراق تبلور يافت كه سرانجام به رهايى عراق از تسلط انگلستان منجر شد.
ميرزا به طور مداوم و با پشتكارى فراوان، مردم مسلمان عراق را براى يارى دين و بيرون راندن كفار متجاوز از كشور اسلامى بر مى انگيخت. او براى رسيدن به اهداف خويش از جان خود و فرزندانش نيز دريغ نمى كرد.
آیتالله محمدتقى شيرازى در نيمه اول سال 1919م شيخ مهدى خالصى را كه از دشمنان سر سخت انگلستان بود به منظور مشاوره در امور دينى و سياسى از كاظمين به كربلا فراخواند. همچنين وى از بزرگانى ديگر مانند آیتالله كاشانى، سيد محمد على شهرستانى، ميرزا احمد خراسانى و فرزند خويش ميرزا محمدرضا براى مشاوره در امور سياسى و رهبرى نهضت استفاده مى كرد. در حقيقت اين پنج تن ياور وى در مشكلات و مصايب و مدافع ايشان در مواقع حساس و بحرانى بودند.
جمعيت اسلامى
در پى برگزارى انتخابات در عراق مخالفتهايى در شهرهايى نظير بغداد و كربلا عليه انگلستان صورت گرفت. در كربلا ميرزا محمدرضا فرزند ميرزا، تشكيلاتى به نام «الجمعيه الاسلاميه» به وجود آورد. هدف اين گروه مبارزه با قيموميت انگلستان و آزاد سازى عراق از سلطه اجانب بود. آنان در نظر داشتند پس از استقلال، عراق را تحت رياست فردى مسلمان در آورند. در آن هنگام آیتالله ميرزاى شيرازى در تقويت اين حركت، فتوايى بدين صورت صادر كرد:
«هيچ مسلمانى حق انتخاب و اختيار غير مسلمان را براى حكومت و سلطنت بر مسلمانان ندارد.»
هنوز مدتى كوتاه از فعاليتهاى جمعيت اسلامى نگذشته بود كه انگلستان تصميم به دستگيرى و تبعيد اعضاى فعال آن گرفت. و در ذيقعده 1337ق تعدادى از اعضاى آن دستگير و به بغداد فرستاده شدند تا از آنجا به هندوستان تبعيد گردند.
هنگامى كه ميرزا محمدتقى شيرازى از اين حادثه آگاه شد، نامه اعتراض آميزى به ويلسون نوشت و خواستار آزادى آن گروه گرديد. پاسخ نامه مايوس كننده بود و بدين جهت آیتالله تصميم هجرت انگليس را صادر كند. انتشار اين خبر موجب رعب انگليس گشت و پس از مدتى تبعيد شدگان آزاد و به وطن خويش باز گردانده شدند.
فتواى مشهور
آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى فتواى مشهور خود را به نام «فتواى دفاعيه» كه مجوزى رسمى براى نهضت مسلحانه مردم عراق بود، بدين صورت صادر كرد:
«مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است. و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهاى خويش رعايت آرامش و امنيت را بنمايند و در صورتى كه انگلستان از پذيرش درخواستهايشان خوددارى ورزد، جايز است به قوه دفاعى متوسل شوند.»
حمايت از جبههها
آیتالله شيرازى به رغم كهولت و ناتوانى جسمى، به انقلاب و امور مربوط به آن بسيار اهميت مى داد. وى براى پيشبرد اهداف مقدس انقلاب عراق و تامين نيازمنديهاى جبهه، هر چه از دستش بر مى آمد انجام مى داد.
نوشته اند:
«مقلدان آیتالله شيرازى از دورترين نقاط، وجوهات شرعى را براى وى ارسال مى كردند، لذا در برخى از روزها نزد وى انبوهى از طلا و نقره به چشم مى خورد، ولى او على رغم اصرار خانوادهاش بر صرف مقدارى از آنها براى مخارج ضرورى منزل، همه را به جبهههاى جنگ مى فرستاد.»
شاگردان
دقت نظر و ژرفكاوى ميرزا در مسائل پيچيده علمى درسش را پر بركت ساخته بود. اين ويژگى موجب گشت كه از اين نابغه ميدان علم و انديشه، شاگردان بسيارى پرورش يابند، شاگردانى كه برخى از آنان با اينكه به مرحله اجتهاد رسيده بودند از محضر ميرزا استفادهها میبردند و خوشهها مى چيدند.
چند تن از شاگردان وى:
- آیتالله شيخ آقا بزرگ تهرانى (1293 - 1389 ق)
- آیتالله شيخ عبدالكريم حائرى (1276 - 1355 ق) موسس حوزه علميه قم
- آیتالله شيخ محمد جواد بلاغى نجفى (1282 - 1352 ق)
- آیتالله حاج آقا حسين طباطبايى قمى (1282 - 1366 ق)
- سيد جمالالدين موسوى گلپايگانى (1295 - 1377 ق)
- آیتالله شيخ محمد كاظم شيرازى (1292 - 1367 ق)
- آیتالله شيخ محمد على شاه آبادى استاد اخلاق امام خمينى (قدس د سره)
- آیتالله شهابالدين مرعشى نجفى
تأليفات
ميرزا محمدتقى تأليفات علمى بسيارى دارد كه بخشى از آن به چاپ رسيده است. از جمله آثار او:
- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى
- حاشيهاى بر فرائد الاصول شيخ انصارى
- شرح الارجوزه الرضاعيه
- القصائد الفاخره فى مدح العتره الطاهره
- حاشيه بر العروه الوثقى
- ذخيره العباد ليوم المعاد
وفات
ميرزا محمدتقى شيرازى، رهبر فقيه و مجاهد بزرگ انقلاب مردمى و اسلامى عراق، پس از عمرى مجاهدت و تلاش علمى و سياسى و اجتماعى و رهبرى انقلاب، نا بهنگام وفات كرد و در بحبوحه انقلاب كه او مركز ثقل آن شناخته مى شد و همه اميدها به او بود، ناگهان دعوت حق را لبيك گفت. آیتالله سيد هبةالدین شهرستانى كه از نزدیک ان ميرزاى شيرازى بود، درباره درگذشت اين مرجع و رهبر بزرگ مى گويد:
«در يكى از روزها وقتى آیتالله شيرازى براى خواندن نماز به صحن مطهر امام حسين عليهالسلام مى رفت، با تعداد زيادى از جنازههاى شهدا كه از جبهههاى جنگ آورده شده بود، مواجه شد. اين صحنه اثر نامطلوبى بر وى گذارد به طورى كه آشكارا مى شد نشانههاى درد و ناراحتى را در چهرهاش مشاهد كرد. اين آخرين روزى بود كه وى براى اداى فريضه نماز از منزلش خارج مى شد. چون وضعيت مزاجى وى بعد از آن رو به وخامت گذاشت و به بستر بيمارى افتاد و چيزى نگذشت كه دعوت حق را لبيك گفت.»
آیتالله سيد مرتضى طباطبايى درباره كيفيت وفات ميرزا مى گويد:
«انگلیسیها با نيرنگ و حيله به ميرزا سم دادند و او را به قتل رساندند. اين كار توسط يكى از كارگزارانشان كه تظاهر به تدين و تقدس مى كرد و به شغل عطارى مشغول بود صورت گرفت...»
نورالدين شاهرودى در اين باره مى گويد:
«آیتالله شيرازى در حساس ترين و بحرانى ترين دوران انقلاب در زمانى كه اين نهضت مقدس احتياج شديدى به وجود وى داشت، بيمار شد و پس از اينكه بيمارى وى شدت پيدا كرد، در شب چهارشنبه سيزدهم ذيحجه 1338 ق. درگذشت.»
در همان هنگام شايع شده بود كه وى با دسيسه يكى از عمال انگليسى مسموم شده است. چون اين فرد انگليسى همان عطارى بود كه در جنب منزل ميرزاى شيرازى به تهيه و فروش داروهاى گياهى مشغول بود و خانواده ميرزا براى معالجه وى از او دارو خريدارى مى كردند. اين بود كه عطار مذكور در ميان داروهاى ميرزا سم ريخته بود و بدين وسيله او را به شهادت رساند.
پيكر پاك آیتالله ميرزا محمدتقى شيرازى در صحن مطهر امام حسين عليهالسلام سمت شرقى قبله به خاک سپرده شد.
آیتالله شهرستانى پس از درگذشت ميرزا محمدتقى شيرازى اين بيانيه را خطاب به رهبران انقلاب عراق صادر كرد:
«به شما رهبران انقلاب و به كليه مسلمين جهان، وفات حجةالاسلام و رئيس علماء اعلام و ركن نهضت عرب و روح حركت اسلامى ميرزا محمدتقى شيرازى را تسليت مى گوييم. خداوند روح او را پاكتر و ضريح او را نورانى گرداند. خورشيد زندگى مقدس او به هنگام غروب روز سه شنبه سوم ذيحجه سال 1338 غروب كرد بعد از اين كه آن بزرگوار عمرى را به احياء علم و دين و نابود ساختن نقشههاى شيطانى كافران گذراند. آنچه امروز قلوب پيروانش را تسلى مى دهد قدرت اصول و مبادى است كه او براى آنها مبارزه كرد...»
«فوت آیتالله شيرازى تاثير زيادى در عراق و ايران داشت و مجالس متعددى براى گرامى داشت آن مرحوم تشكيل گرديد. بعد از وفات اين مرجع بزرگ، رهبران مذهبى نهضت، حضرت آیتالله شيخ فتحالله اصفهانى معروف به «شيخ الشريعه» را براى اشراف و رهبرى انقلاب برگزيدند.
منابع مقاله
- نقباء البشر: آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 262 - 263
- ريحانه الادب: محمد على مدرس، ج 4، ص 340 - 341
- الذريعه: آقا بزرگ تهرانى، ج 6، ص 218، ج 13، ص 71
- معارف الرجال: ج 2، ص 216
- بيدارگران اقاليم قبله: محمدرضا حكيمى، ص 97
- تشيع و مشروطيت در ايران: عبدالهادى حائرى، ص 169
- نگاهى به تاريخ انقلاب اسلامى عراق: صادقى تهرانى، ص 13، ص 76
- الحائق الناصحه
- فريق المزهر، ج 1، ص 95
- اسره المجدد الشيرازى: نورالدين شاهرودى، ص 102
- الامام القائد: ص 44
- گلشن ابرار: ج 1، ص 451
وابستهها
حاشية العلامة الميرزا محمدتقي الشيرازي علی مكاسب الشيخ الأعظم (قدسسرهما)