ادوار فقه و کیفیت بیان آن

    از ویکی‌نور
    ادوار فقه و کیفیت بیان آن
    ادوار فقه و کیفیت بیان آن
    پدیدآورانجناتی، محمد ابراهیم (نويسنده)
    ناشرکيهان
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1374 ش
    چاپ1
    موضوعفقه

    فقه - تاریخ

    فقیهان - سرگذشت نامه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏169‎‏/‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏9‎‏الف‎‏4
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ادوار فقه و كيفيت بيان آن، نوشته آیت‌الله محمد ابراهيم جناتى شاهرودى است كه در بيان توضيحاتى راجع به فقه اسلامى و بالخصوص فقه شيعه و دوره‌هاى مختلف آن مى‌باشد.

    اين کتاب به زبان فارسى بوده و در سال 1357 ش، تأليف گرديده است.

    شبهاتى از مستشرقين راجع به فقه و نگاهى عميق به تاريخ فقه از ويژگى‌هاى کتاب مى‌باشد.

    ساختار

    مقدمه‌اى مفصل از سوى مؤلف درباره فقه، پيدايش فقه، هدف از فقه و تكامل فقه به همراه نقد و پاسخ توضيحى - انتقادى بر بعضى از مطالب مقدمه و پاسخ به نقد سيرى در ادوار فقه در آغاز کتاب و قبل از ورود به مطالب اصلى بيان شده است.

    متن کتاب نيز در دو بخش مى‌باشد:

    بخش اول ادوار فقه و كيفيت بيان آن كه شامل ادوار فقه، تكامل و ركود فقه اجتهادى اهل سنت، جايگاه و مواضع اجتهاد در مبانى فقهى و نمونه‌هايى از اجتهاد در مبانى فقهى از ديدگاه مذاهب اسلامى مى‌باشد.

    در بخش دوم نيز به نه مطلب مهم راجع به فقه و فقاهت اشاره شده كه عبارتند از: بيان مراحل شش‌گانه كيفيت بيان فقه، رساله‌هاى پرسش و پاسخ در ادوار مختلف، رساله‌هاى عمليه، سير تاريخى مسئله تقليد از اعلم، پيدايش وكالت و هدف از آن، شناخت مرجع تقليد، بيان مراجع تقليد از آغاز غيبت كبرا تا كنون، نظريه تعين تقليد از اعلم و نظريه جواز تقليد از زنى كه داراى اجتهاد است.

    ايشان در قسمت پايانى کتاب خود كه تحت عنوان مقالات مى‌باشد هفت مقاله راجع به موضوعات مذكور آورده است كه عبارتند از:

    1. شيخ مفيد در عرصه فقاهت و اجتهاد.
    2. بعد فقهى و اجتهادى طبرى.
    3. سير تاريخى تفسير و علوم قرآن.
    4. وقف از ديدگاه مبانى فقه اسلامى.
    5. ارتداد از ديدگاه مذاهب اسلامى.
    6. ضرورت بازسازى نظام آموزشى حوزه‌ها.
    7. فقه اجتهادى و اصلاح حوزه‌ها از ديدگاه امام(ره).

    گزارش محتوا

    مقدمه

    معنى واژه‌هاى فقه و فقيه، اولين مطلبى است كه مؤلف در مقدمه بدان پرداخته است.

    وى مى‌گويد: فقه در لغت به معناى فهم است كما اينكه در آيه 91 سوره هود نيز به همين معنا آمده است: «ما نفقه كثيرا مما تقول» و در اصطلاح فقها به معنى آشنايى با احكام فرعى شرعى است كه از راه ادله تفصيلى آن؛ يعنى قرآن، سنت، عقل و اجماع به دست مى‌آيد.

    ايشان اين لغت را داراى صبغه اسلامى، نه غربى و يونانى، مى‌داند و در صدد پاسخ به شبهه كسانى كه با بيان ادله‌اى خواسته‌اند اين كلمه را برگرفته از فرهنگ رومى قلمداد كنند، برآمده است.

    مؤلف، پيدايش فقه در ميان مسلمانان را مربوط به بعد از هجرت پيامبر(ص) از مكه به مدينه مى‌داند و علت آن را نزول آيات الاحكام كه در حدود يك سوم قرآن را تشكيل مى‌دهند در مدينه، مى‌داند.

    او در مورد هدف از علم فقه مى‌گويد: از آن‌جايى كه انسان مؤمن خود را ملتزم به پيروى از اوامر و نواهى خداوند مى‌داند، فلذا بايد علمی‌باشد تا دستورات شريعت را كه همان اوامر و نواهى مولا مى‌باشند، استخراج نموده و در اختيار مكلفين قرار دهد.

    در اسلام اين مسئوليت بر عهده علم فقه بوده و با استفاده از ادله اربعه مذكور و كمك گرفتن از علم اصول فقه كه علم آشنايى با عناصر مشترك در مسير استنباط حكم شرعى است، احكام دين را تبيين و به مسلمين عرضه مى‌نمايد.

    وى قوانين فقهى را از آن‌جايى كه فراتر از عقل بشرى هستند، محدود به يك قوم، قبيله، سرزمين و نسل نمى‌داند، بلكه آن را براى كل بشريت در طول اعصار و امصار گوناگون معرفى مى‌نمايد.

    تكامل علم فقه، ديگر مبحثى است كه مؤلف بدان پرداخته و در مورد آن به چند نكته مهم اشاره دارد: نخست اينكه بايد دانست علم فقه در طول مسيرى كه تا كنون طى نموده با توجه به پيشرفت و تكامل زندگى بشر، سير تكاملى را طى كرده و هرگز با فقه هزار سال پيش قابل مقايسه نمى‌باشد.

    ايشان مرحله هشتم تطور فقه را كه از زمان شيخ انصارى(ره) شروع مى‌شود، بارزترين مرحله براى تكامل علم فقه برشمرده است.

    وى با اشاره‌اى به دوره‌هاى فقهى، هر دوره را ادامه‌اى براى دور قبلى خود مى‌داند كه مثال‌هايى از شيوه كار فقهاى بزرگ هر دوره، مؤيد اين معنا مى‌باشد.

    ايشان محيطهاى علمى و قابليت‌هاى فردى فقها را، ديگر مؤلفه‌هاى تأثيرگذار در تكامل علم فقه به شمار آورده است.

    از جمله كارهاى بديعى كه مؤلف انجام داده اين است كه در قسمتى از مقدمه خود به آنچه در ابتدا بيان كرده، نقد وارد كرده است. اين نقدها عبارتند از: نقدى در مورد معنى لغوى فقه، نقدى درباره معنى قرآنى فقه، نقدى در مورد دوره پيدايش فقه و دوره‌هاى مختلف تطور آن.

    مؤلف مقاله‌اى با عنوان سيرى در ادوار فقه نوشته و توسط يكى از فضلاى حوزه علميه قم نقد گرديده است و وى در آخرين بخش از مقدمه، به پاسخ آن نقد پرداخته است.

    ادوار فقه و كيفيت بيان آن

    بخش اول کتاب، تحت عنوان ادوار فقه و كيفيت بيان آن مى‌باشد. نخستين مطلبى كه مؤلف در اين‌جا آورده، ادوار فقه است كه در نه دوره مى‌باشد:

    ابتدا مرحله تشريع است كه از روز بعثت پيامبر(ص) آغاز شده و تا روز وفات حضرت ادامه پيدا كرده است.

    در اين قسمت چند چيز مورد توجه واقع شده كه عبارتند از: كيفيت پيدايش فقه در اين مرحله، خاستگاه فقه و تشريح در اين دوره، مكان و زمان وحى، چگونگى دعوت پيامبر(ص)، تدوين فقه و شريعت، وضعيت كلمه فقه و فقيه در مرحله تشريع و نشر و گسترش فقه، همان‌گونه كه ملاحظه مى‌شود در اين دوره فقه از ناحيه وحى بوده و نظريات شافعيه و مالكيه كه قائلند گاهى نيز پيامبر(ص) خود اجتهاد مى‌كرده صحيح نمى‌باشد.

    مرحله تبيين و تدوين، دومين مرحله فقه است كه بنا بر عقيده شيعه، اين دوره از زمان اتمام تشريع آغاز شده و تا پايان ارتباط امام دوازدهم با نواب اربعه ادامه يافته است. دانشمندانى نظير على بن حسين بن بابويه، كلينى، ابن قولويه از بزرگان فقهى اين دوره مى‌باشند.

    اهل سنت در مورد اين دوره نظر ديگرى دارند كه مؤلف ضمن اشاره بدان به پاسخش پرداخته است. وى در اين قسمت ضمن بيان امتيازات فقه شيعه به اختلافى كه در ميان مسلمانان بعد از پيامبر(ص) راجع به تدوين کتاب و جمع‌آورى حديث پديد آمد، اشاره كرده، تدوين کتاب قرآن و مصحف فاطمه (سلام‌الله‎عليها) و صحيفه را نتيجه زحمات امام على(ع) در اين دوره برمى‌شمارد.

    از اصحاب امام على(ع) نيز افرادى مثل سلمان، ابوذر، ابورافع غلام پيامبر(ص)، على بن ابى رافع و ديگران نيز کتاب‌هايى تدوين نموده‌اند كه نوعا در كتب رجال بدانها اشاره شده است.

    سومين دوره فقه كه دسته‌بندى و تبويب نام دارد و از روز غيبت كبراى امام زمان (عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌الشريف) شروع شده و تا زمان وفات فقيه نام‌دار شيعه مرحوم شيخ مفيد ادامه داشته است، كارهاى بزرگى در اين دوره توسط فقها و دانشمندان انجام شده كه پاسدارى از حريم تشيع در مقابل دسيسه‌ها و تحريف‌ها از آن جمله مى‌باشد، چرا كه دشمنان با تلاش شبانه‌روزى مى‌كوشيدند تا با جعل حديث و تفرقه افكنى مذهب حقه را به بيراهه ببرند.

    از دانشمندان مهم اين دوره مى‌توان به مرحوم شيخ مفيد، ابن ابى عقيل ابومحمدحسن بن على نعمانى حذاء معاصر كلينى، ابن جنيد اسكافى و سيد مرتضى اشاره نمود.

    کتاب‌هاى مهم حديث اين دوره نيز عبارتند از: كافى اثر شيخ كلينى، تهذيب و استبصار اثر مرحوم شيخ طوسى و من‌ لا‌يحضره‌ الفقيه اثر مرحوم شيخ صدوق؛ اينها مجموعا كتب اربعه شيعه را تشكيل مى‌دهند كه تكيه‌گاه فقه شيعه به شمار مى‌روند.

    مرحله چهارم از ادوار از فقه، مرحله گسترش مسائل فقه از راه تفريع و تطبيق از راه اجتهاد مى‌باشد.

    اين دوره، از زمان مرحوم شيخ طوسى و به مدت صد سال تا زمان ابن ادريس مؤلف کتاب سرائر ادامه داشته است. اين دوره، دوره شكوفايى بى‌نظير فقه اسلامى مى‌باشد.

    طلايه‌دار اين دوره مرحوم شيخ طوسى است كه كارهاى بسيار بزرگى را در فقه انجام داد كه از آن جمله تطبيق فقه شيعه بر مذاهب اربعه اهل سنت مى‌باشد.

    عظمت اين عالم بزرگوار باعث شد كه شاگردان وى تا مدت‌ها جرأت مخالفت با نظريات وى را نداشته باشند كه همين امر يك ركود نسبى را تا مدت صد سال بر فقه شيعه حاكم كرد.

    دوره پنجم، دوره استدلال است كه از زمان ابن ادريس حلى تا روزگار مرحوم محقق حلى ادامه يافته است. ابن ادريس كه با نقد نظريات شيخ طوسى بعد از دوران مذكور شيوه نوى را طرح‌ريزى كرده بود، باعث شد كه در اين دوران نيز فقه سيرى تكاملى داشته باشد كه قريب به صد سال ادامه داشت.

    مؤلف در اين قسمت با مقايسه‌اى بين کتاب مبسوط شيخ طوسى و سرائر ابن ادريس، به نكات مهمى در باب تفاوت اين دو دوره فقهى دست يافته است.

    گسترش استدلال و تنقيح، نام ششمين دوره فقه است كه از زمان علامه حلى(ره) شروع شده و تا زمان مجدد بزرگ مرحوم وحيد بهبهانى ادامه يافت. در اين دوره بحث‌هاى فقهى - استدلالى گسترده‌اى ميان علما رواج يافته بود كه اثرات مهمى را نيز بر جاى گذاشت.

    از شخصيت‌هاى علمى اين دوره مى‌توان به علامه حلى، فخر المحققين فرزند علامه حلى، شهيد اول جمال‌الدين محمد بن مكى، محقق ثانى نور‌ الدين على بن عبدالعالى كركى، شيخ على ميسى، شهيد ثانى زين‌الدين جبعى، علامه شيخ عبدالصمد پدر شيخ بهايى و صاحب مدارك اشاره كرد.

    کتاب‌هاى مهمى مانند وسائل الشيعه، وافى و بحار الانوار نتيجه زحمات بزرگان علمى در اين دوره مى‌باشند.

    مرحله هفتم، مرحله تكامل و رشد فقه نام دارد. اين دوره از زمان مرحوم وحيد بهبهانى تا زمان شيخ انصارى ادامه يافته كه تكامل بزرگى در اين دوره به وجود آمد.

    مرحوم وحيد بهبهانى، صاحب رياض المسائلخواهرزاده وحيد، مرحوم بحرالعلوم، شيخ جعفر كاشف العظاء، شریف‌العلماء، صاحب مفتاح الكرامه، ملا احمد نراقى صاحب مستند الشيعه، آیت‌الله شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام از فقهاى بزرگ اين دوره فقهى مى‌باشند.

    دوره هشتم، دوره تدقيق در ابحاث فقهى است كه در واقع اين مسير با تلاش مرحوم شيخ انصارى شروع شده و تا زمان مرحوم آخوند خراسانى ادامه يافت.

    اين دوره از ادوار فقه، شاهد حركت فقهى دقيق و مهمى بود و بحث‌هاى فقهى به اوج گستردگى خود رسيد.

    فقيه در اين دوره واجد بالاترين مرتبه دقت نظر در بحث بود.

    امام مجدد مرحوم محمدحسین شيرازى و آخوند خراسانى، ديگر فقهاى اين دوره مى‌باشند و بالاخره دوره نهم كه دوره تلخيص مباحث فقهى مى‌باشد، از زمان آخوند خراسانى شروع شده و تا به امروز ادامه يافته است.

    به قول مؤلف، فقها در اين دوره كتب فقهى را تلخيص كرده و مطالب ناب آن را بيرون كشيده و به تحقيقات شگفت انگيز خود مى‌آرايند و به جامعه ارائه مى‌دهند.

    آخوند خراسانى صاحب كفاية الاصول، سيد محمد كاظم يزدى صاحب العروة الوثقی، آقا ضياء‌ الدين عراقى صاحب شرح تبصرة المتعلمين، شيخ محمدحسین اصفهانى، سيد محسن حكيم صاحب مستمسك العروة الوثقی، از فقهاى نام‌دار و تأثيرگذار اين دوره مى‌باشند.

    تكامل و ركود فقه اجتهادى اهل سنت

    مؤلف، در اين قسمت دوره عباسيان را دوره شكوفايى فقه اهل سنت مى‌داند كه با وقوع مباحثات علمى ميان فقها، پيشرفت عجيبى در اين علم به وجود آمد.

    مناظراتى كه تابعين با صحابه و اساتيد با شاگردان و بالعكس داشتند، يكى از همين عوامل بود. مكاتب گوناگون و تصانيف مهمى در اين دوران به وجود آمد كه مؤلف به تعدادى از آنها اشاره كرده است.

    وى به فقها و كتب مشهور مذاهب اربعه در اين دوران نيز اشاره كرده است. تفسير، نيز در اين دوران رشد چشم‌گيرى داشته و كتبى به همين نام تأليف شدند كه در کتاب مورد اشاره واقع شده‌اند.

    جايگاه و مواضع اجتهاد و مبانى فقهى

    ما آنچه را كه در اين قسمت مورد بحث واقع شده، از قلم خود مؤلف مى‌آوريم كه فرموده: معتقدان به اسلام اين حقيقت را به صورت كلى پذيرفته‌اند كه خداوند براى مكلفين، احكام و وظايف و قوانينى را تعيين فرموده است. و نيز پذيرفته‌اند كه خداوند اين احكام و قوانين را از طريق وحى بر پيامبرش نازل كرده است تا آن حضرت بدون كم و كاست براى مردم بازگويد: «ما ينطق عن الهوى إن هو إلا وحي يوحى».

    نظرياتى راجع به معنى واقعى اجتهاد در ميان اصوليون و نمونه‌هايى از موارد جريان اجتهاد فقهى نيز در اين‌جا بيان گرديده است.

    ايشان به اين مسئله از ديدگاه مذاهب گوناگون اسلامى نيز در بخش بعدى پرداخته است؛ براى مثال تفاوت‌هايى كه در نوع وضو ميان مذاهب مختلف وجود دارد، مورد بررسى واقع گرديده است.

    ادوار كيفيت بيان فقه

    ادوار فقه، پيش از اين، مورد بحث واقع گرديد اما اكنون بحث در اين است كه فقه چگونه و به چه صورت‌هايى در زمان‌هاى مختلف به مردم عرضه شده است. اين بخش از کتاب داراى مدخلى است كه مطالبى راجع به فقه در آن بازگو شده است.

    مؤلف، در تعريف فقه مى‌فرمايد: فقه عبارت است از مجموعه قوانين و احكامى كه خداوند متعال براى مردم تنظيم فرموده تا بتوانند به طور شايسته‌اى او را پرستش و ستايش كنند و در زندگى مادى و معنوى خويش از آسايش و آرامش كاملى برخوردار شوند و از خطر گمراهى و انحراف، مصون و در امان باشند.

    ايشان فقه را ناظر به تمام جوانب زنذگى انسان دانسته و هدف از بعثت انبيا را نيز آشنا ساختن مردم با احكام دين و اصول زندگى معرفى مى‌كند.

    ايشان در همين جا به احاديثى از اهل‌بيت عليهم‌السلام راجع به اهميت فقه نقل نموده است. چنان‌كه براى ادوار فقه نه مرحله بيان شده است، براى كيفيت بيان آن نيز شش مرحله ترسيم گرديده كه عبارتند از:

    1. زمان رسول اكرم(ص) از بعثت تا رحلت.
    2. از زمان حضرت على(ع) تا عصر فقيه بزرگ شيخ طوسى.
    3. از زمان شيخ طوسى تا زمان شيخ بهايى.
    4. از زمان شيخ بهايى تا عصر شيخ اعظم انصارى.
    5. از زمان شيخ انصارى تا زمان ميرزاى شيرازى و سيد يزدى.
    6. از زمان شيرازى و يزدى تا زمان حاضر. مؤلف، كوشيده تا با بررسى يك يك اين ادوار، تفاوت‌هاى آنها را نيز با يك‌ديگر مبين سازد.

    از ديگر مطالبى كه در بخش دوم کتاب مورد بررسى است، رساله‌هاى پرسش و پاسخ در دوره‌هاى مختلف است. اين رساله‌ها از دوره دوم شروع شده و تا به امروز نيز ادامه دارد، لكن كيفيت آن، متناسب با هر دوره‌اى متفاوت بوده است.

    رساله‌هاى عمليه نيز موضوع مبحث بعدى است كه على الظاهر از دوران چهارم به بعد به صورت كنونى درآمده است، لكن در مدل‌هاى اوليه، اصول دين نيز در رساله‌ها مى‌آمد كه بعدها از رونق افتاد ولى به عقيده مؤلف آوردنش بسيار مطلوب و به‌جا است.

    سير تاريخى مسئله تقليد از اعلم، پيدايش وكالت از سوى پيشوايان دينى و مراجع تقليد براى تأمين زندگى علماى بلاد و شناخت مرجع تقليد از طريق فقهاى طراز اول و برجسته و بيان مراجع تقليد از آغاز غيبت كبرا تا كنون كه از ابن قولويه شروع شده و به مرحوم آیت‌الله بروجردى ختم مى‌گردد، نظريه تعين تقليد از اعلم و نظريه تقليد از زنى كه داراى اجتهاد است، ديگر بخش‌هاى کتاب را تشكيل مى‌دهند.

    مقالات

    همان‌گونه كه سابقا اشاره كرديم، مقالات، آخرين بخش کتاب است كه در آن هفت مقاله از مقالاتى كه توسط مؤلف تدوين گرديده، آمده است.

    مقاله اول درباره شيخ مفيد است و «شيخ مفيد در عرصه فقاهت و اجتهاد» نام دارد. ظاهرا اين مقاله براى كنگره بزرگداشت شيخ مفيد نگارش يافته و از بخش‌هايى مانند جامعيت علمى شيخ مفيد، تدريس شيخ مفيد، جلسات علمى مفيد با عالمان مذاهب، مفيد از ديدگاه عالمان شيعه و سنى، فقه اجتهادى شيخ مفيد، منابع اجتهادى شيخ مفيد، تشكيل شده است.

    مقاله دوم درباره طبرى است. وى از دانشمندان صاحب نام اهل سنت است كه در رشته‌هاى مهم علمى مانند فقه، حديث، علوم قرآن، شعر، لغت، صرف و نحو استاد بوده است. تأليف فقهى طبرى، تمايز شيوه طبرى از اخبارى‌گرى، منابع اجتهاد در شيوه طبرى، ويژگى طبرى در اجتهاد و... از بخش‌هاى مختلف اين مقاله است.

    سومين مقاله در بيان سير تاريخى تفسير و علوم قرآن است كه مؤلف با نگاهى به زمان پيدايش تفسير و علوم قرآن، اين علوم بى‌بديل را در طول چهارده قرن اسلامى به بحث و گفت‌وگو گذاشته است.

    مقاله چهارم راجع به وقف بوده و اين سنت حسنه را از ديدگاه عالمان لغت، احاديث و روايات، سير تاريخى، آثار اجتماعى، مشروعيت و نظارت بر آن مورد بررسى قرار داده است.

    پنجمين مقاله‌اى كه از سوى مؤلف تأليف شده و در کتاب آمده نگاهى به بحث ارتداد از ديدگاه مذاهب اسلامى است.

    ايشان ضمن بيان معنى واژه ارتداد، آن را از ديدگاه قرآن و مذاهب اهل سنت و فقه شيعه بررسى نموده است.

    مقاله ششم، ضرورت بازسازى نظام آموزشى حوزه‌ها نام دارد كه محتوايش از نام آن مشخص مى‌باشد. آخرين و هفتمين مقاله نيز در فقه اجتهادى و اصلاح حوزه‌ها از ديد امام(ره) است كه بخش‌هاى مهمى در مورد فقه و چگونگى تنظيم متون فقهى و نوع برخورد استكبار با فقه و فقيه و فقاهت دارد.