ابن هشام، عبدالملک بن هشام
نام | ابن هشام، عبدالملک بن هشام |
---|---|
نامهای دیگر | ابن هشام، ابومحمد عبدالملک
ابن هشام حمیری عبدالملک بن هشام معافری، عبدالملک بن هشام |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 213 ق یا 828 م |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE1502AUTHORCODE |
ابومحمد عبدالملك بن هشام بن ايوب حميرى (د 213 يا 218 ق828/ يا 833 م)، محدث، مورخ، اديب، نسب شناس و تدوين كنندۀ مشهورترين کتاب دربارۀ سيرۀ پيامبر.
از زندگى وى آگاهيهاى ناچيزى در دست است. نخستين بار در سدۀ 6 ق12/م سهيلى در شرح خود بر سيره و پس از او قفطى اشارههاى كوتاهى به زندگى او كردهاند. برخى آگاهيها نيز از طريق ذهبى به دست مىآيد. قديمترين منبع، ابن هشام را به حميريان يمن نسبت مىدهد، اما قفطى اين نظر را مبتنى بر حدس و گمان مىداند و با استناد به گفتۀ تاريخ نگار مصرى، ابوسعيد عبدالرحمن بن يونس، او را ذهلى، منسوب به ذهل ابن معاوية بن...، تيرهاى از كنده، مىشمارد. ذهبى ذهلى بودن ابن هشام را صحيحتر مىداند و برخى نيز او را معافرى و سدوسى دانستهاند.
به هر حال دلايل روشنى براى تعيين دقيق نسب او در دست نيست. تنها نكتۀ قابل ذكر اين است كه نمىتوان علاقۀ ابن هشام را به حميريان ناديده گرفت، زيرا او اثرى دربارۀ پادشاهان حمير تأليف كرده و پدر او نيز به تاريخ اين قوم علاقهمند بوده و ابن هشام چند بار وقايعى را از طريق او در اين اثر نقل كرده است.
تولد
ظاهرا ابن هشام در بصره به دنيا آمده است، اما زمان تولد او به درستى معلوم نيست. تنها مىدانيم در ميان كسانى كه او مستقيما از آنان روايت كرده، كسى نيست كه پيش از نيمۀ سدۀ دوم درگذشته باشد و نيز او پيش از مرگ بكّائى، شاگرد برجستۀ ابن اسحاق (183 ق)، در سنّى بوده است كه بتواند متن كامل سيره را از وى اخذ كند. ابن هشام در زادگاه خود پرورش يافت و از آنجا كه اكثر رجال سند او در سيره از مردم كوفه و بصرهاند، وى مىبايست بخش مهمى از زندگى و آموزشهاى خود را در اين نواحى گذرانده باشد، چنانكه بكائى را نيز در ميان همين رجال مىبينيم. از استادان و رجال حديث او مىتوان ابوعبيده معمر بن مثنى، ابوزيد انصارى، خلف احمر و هيثم بن عدى را نام برد. همچنين اسد بن موسى اموى را نيز بايد از استادان معتبر او به شمار آورد، زيرا ابن هشام التيجان را بيشتر از طريق وى نقل كرده است.
تاريخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نيست، اما مىدانيم كه وى در اينجا كه آخرين منزل سفرهاى علمى او بود، مقيم شد و تا پايان عمر در مصر زيست. ابن هشام مىبايست پيش از ورود به مصر از بكائى استماع كرده باشد، زيرا وى در مصر سيره را روايت مىكرد. از گروه بسيارى كه در مجلس حديث ابن هشام حضور مىيافتند، تنها نام برخى به جا مانده است كه برجستهترين آنان عبدالرحيم بن برقى راوى سيره در مصر است.
ابن هشام در ادب و شعر نيز دستى توانا داشت و در اين زمينه پيشواى بلامنازع مصر به شمار مىآمد. شايد به همين سبب بود كه هنگام ورود شافعى در 198 ق814/م به مصر، ابن هشام در ديدار از او درنگ كرد، اما چون يكديگر را ملاقات كردند، به انشاد شعر براى هم پرداختند و ابن هشام پس از اين ديدار شافعى را ستود. توجه ابن هشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت مىتوان در آنچه او از امتيازات شافعى دانسته، ملاحظه كرد. جز لغت آنچه از دانش او در سيره بازتاب يافته، عموما به احاطۀ وى در نسبشناسى و شناخت گويندگان اشعار بازمىگردد. با اينهمه، به نظر مصححان سيره، وى اشعارى از ابن اسحاق نقل كرده كه آشكارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظرى قطعى ابراز كند، گر چه ابن هشام خود به تأكيد گفته كه از آوردن چنين اشعارى خوددارى كرده است. وى بنا بر گفتۀ سهيلى در 213ق در گذشت، اما قفطى و ذهبى نظر سهيلى را مردود دانسته و 218ق را اختيار كردهاند. قمى مرثيۀ ابن نباته در مرگ جمالالدين عبداللّه ابن هشام را به خطا رثاى شاعر در حق اين ابن هشام دانسته است.
آثار
1. السيرة النبوية، كه معمولا سيرة ابن هشام نيز خوانده مىشود. متن سيره به صورتى كه در چاپهاى مختلف مشاهده مىشود، به ابواب و فصول تقسيم نشده است و عنوانهايى هم كه بعدها به بخشهاى مختلف آن دادهاند، تنها بازگو كنندۀ وقايع بخشهاست و آنها را به يكديگر پيوند نمىدهد. اين کتاب همواره مورد توجه و استفادۀ مسلمانان بوده است.
2. التيجان في ملوك حمير كه از آن با نام التيجان لمعرفة ملوك الزمان في اخبار قحطان، يا شرح انساب حمير و ملوكها نيز ياد مىشود. بخشى از اخبار اين کتاب هم از طريق بكائى و ابن اسحاق روايت شده است، اما پايۀ روايت آن بر احاديث اسد بن موسى قرار دارد. بنا بر اين، التيجان را بايد حاصل دوران اقامت ابن هشام در مصر دانست. اين اثر نه از نظر مطالعۀ زندگى ابن هشام-مثلا در رجال حديث او و نحوۀ نگرش وى به تاريخ-و نه مستقلا چنانكه بايد مورد بررسى قرار نگرفته است. اهميت و ويژگى التيجان در اين است كه ميان حوادث تاريخى و قصص دينى، خرافه و اسطوره جمع كرده است و از نظر پيدايش و شيوۀ روايت قصۀ عربى در خور توجه است. التيجان به لحاظ احتوا بر حكايات مربوط به پيدايش زبان عربى و فارسى و همچنين شهرها، نژادها و پادشاهان ايرانى نيز منبع قابل مطالعهاى است. اين اثر يك بار به كوشش فريتس كرنكو F. Krenkow در حيدر آباد و بار ديگر به كوشش عبدالعزيز مقالح در صنعا به چاپ رسيده است.
3.کتاب في شرح ما وقع في اشعار السير من الغريب، كه در دست نيست.
منبع مقاله
شرح حال ابن هشام از دائرةالمعارف بزرگ اسلامى ج 5