ابن جنید اسکافی، محمد بن احمد
نام | ابنجنید اسکافی، محمد بن احمد |
---|---|
نامهای دیگر | اسکافی، ابنجنید محمد بن احمد
اسکافی، ابو علی محمد بن احمد کاتب اسکافی، محمد بن احمد |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 381 ق |
اساتید | |
برخی آثار | مجموعه فتاوی ابن جنید |
کد مؤلف | AUTHORCODE192AUTHORCODE |
ابن جُنَيْدِ اسكافى، ابوعلى محمد بن احمد كاتب اسكافى، فقيه و متكلم امامى سده 4ق، است. او از خاندان بنى جنيد بود كه در اسكاف از نواحى نهروان، بين بغداد و واسط، رياست داشتند. درباره تاريخ ولادت او در منابع گزارشى ديده نمىشود، اما از آنجا كه قديمترين استاد شناختهشده او حميد بن زياد، در 310ق، وفات يافته، وى مىبايست مدتى پيش از 300ق، متولد شده باشد.
درباره وفات وى در منابع به نقل از مأخذى نامعلوم گفته شده كه او در 381ق، در رى درگذشته است، ولى با توجه به اينكه ابن نديم در الفهرست كه آن را در 377ق به پايان رسانده، از ابن جنيد با عبارت «قريب العهد» ياد كرده است، وى بايد مدتى پيش از 377ق، وفات يافته باشد.
اطلاعات موجود در مورد زندگى ابن جنيد بسيار ناچيز است. گفتهاند كه او در 340ق به نيشابور رفته و در همان سال در محلى نامعلوم با محمد بن حسين علوى ديدار كرده است. از قراين مختلف چون بررسى مشايخ و راويان وى و نيز گفتههاى مفيد مىتوان نتيجه گرفت كه ابن جنيد پيش از سفر به نيشابور و پس از آن بيشتر در عراق، بهخصوص بغداد، اقامت داشته است.
نجاشى بدون ذكر منبع، خبر داده كه مقدارى مال و يك شمشير متعلق به امام غايب(ع) نزد ابن جنيد بوده است. برخى، از اين گزارش چنين نتيجه گرفتهاند كه او وكيل امام(ع) بوده است. شيخ مفيد ضمن اينكه از يك حنفى مخالف ابن جنيد نقل كرده كه وى مدعى مكاتبه با امام بوده، بهشدت ادعاى هرگونه رابطه مستقيم وى با امام(ع) را رد كرده است.
ابن جنيد گرچه به كلام و حديث نيز اهتمام داشت، ولى جنبه بارز شخصيت علمى وى در فقه استدلالى اوست.
ابن جنيد يكى از برجستهترين عالمان امامى زمان خود به شمار مىرفته است. اينكه او فقه را از چه كسانى آموخته، دانسته نيست، تنها سبك او در کتاب «الإفهام لأصول الأحكام» نشان مىدهد كه با آثار محمد بن جرير طبرى (د 310ق) پايهگذار مكتب جريرى مأنوس بوده است. شايد عدم استقبال از فقه ابن جنيد در بغداد موجب شد تا او آهنگ مشرق كند. وى در مسير خود از بغداد به نيشابور، طبعاً از رى، مقر حكومت ركن الدوله ديلمى گذر كرد، ولى شايد سبب عدم اقامت او در آنجا نفوذ شديد فقيهان اخبارى قم بوده باشد. طبق آنچه مقدسى معاصر ابن جنيد از مذهب مردم نيشابور گزارش كرده، در آنجا اكثريت با حنفيان بوده، ولى مذهب شيعه نيز رواج داشته است. ابن جنيد در آنجا مذاكراتى با حنفيان داشته است. نفوذ تعاليم او در خراسان به حدى بود كه حتى پس از بازگشت به بغداد مردم آنجا ارتباط خود را با او حفظ كرده و بهطور مستمر به او كمك مالى مىكردند. وى در بغداد از جانب معز الدوله ديلمى و امير او سبكتكين حاجب مورد توجه قرار گرفت و در بسيارى مسائل فقهى مورد رجوع آنان بود. آوازه ابن جنيد از بغداد و نيشابور فراتر رفت، چنانكه از نقاط مختلف از جمله مصر با او مكاتبه مىكردند و نجاشى حجم پرسش و پاسخهاى او را 2500 برگ دانسته است.
اينكه ابن جنيد كلام را از چه كسانى فراگرفته و اينكه رابطه او با متكلمان امامى آن دوره بغداد چون بنو نوبخت و محمد بن بحر رُهنى (د پيش از 330ق) و نيز متكلمان ديگرمذاهب، همچون معتزله چگونه بوده، بهدرستى روشن نيست. تنها مىدانيم كه وى بهعنوان يك متكلم شناخته مىشده و تأليفاتى نيز در كلام داشته است. از جمله نظرات كلامى او، چنانكه گذشت، يكى اين است كه اقوال فقهى امامان را حاصل اجتهاد و رأى ايشان مىدانست. وى همچنين از آن دسته متكلمان است كه معتقدند، حكم امامان همواره بر اساس ظواهر است، نه بر اساس علم ايشان بر بواطن امور.
ابن جنيد در زمينههاى حساس كلام اماميه آثارى تأليف كرده است، چون:
- إزالة الران عن قلوب الإخوان (در مسئله غيبت)؛
- کتاب الظلامة لفاطمة(ع) (ظاهراً درباره مسائل پيش آمده بين فاطمه(ع) و ابوبكر)؛
- إيضاح خطأ من شنع على الشيعة في أمر القرآن (احتمالاً در دفاع و توجيه موضع اماميه در مورد تحريف يا خلق قرآن)؛
- رديهاى بر مرتدان با عنوان الأسفار؛
- نقضى بر زجاجى نيشابورى (در دفاع از فضل بن شاذان)؛
- رديهاى بر ابوالقاسم ابن بقال با عنوان شديد اللحن «الشهب المحرقة للأباليس المسترقة».
با تفحصى در اسناد ثبتشده در الفهرست طوسى و نجاشى آشكار مىشود كه ابن جنيد در روايت آثار سلف اماميه اهتمام ويژهاى داشته است. متأسفانه به جهت تعمدى كه در ترك روايات ابن جنيد بوده، تعداد اندكى از اين روايات در فهارس ثبت شده است. با اطلاعات قليل موجود، مىتوان از مشايخ روايى او حميد بن زياد واقفى، عبدالواحد بن عبدالله بن يونس موصلى، احمد بن محمد عاصمى، محمد بن على بن معمر كوفى از اماميه، ابوالعباس محمد بن حسين بن احمد بن عبدالله [احتمالاً فرزند على بن حسن بن زيد بن على بن حسين(ع)] علوى از زيديه و ابوعثمان بن عثمان بن احمد ذهبى احتمالاً از اهل سنت را نام برد.
از راويان وى نيز حسين بن عبيد الله غضايرى، شيخ مفيد و ابن عبدون را مىشناسیم. ظاهراً جمعى ديگر از مشايخ نجاشى و طوسى نيز از وى روايت كردهاند. با اطلاعات موجود نمىتوان ابن جنيد را با قاطعيت از طبقه كلينى يا تلعكبرى شمرد. آنچه احتمال دوم را تقويت مىكند، از طرفى روايت ابن جنيد از عبدالواحد بن عبدالله است كه خود در طبقه كلينى قرار دارد و از طرفى روايت باواسطه او از على بن محمد بن رباح است كه رجال طبقه كلينى چون ابن همام مستقيماً از او روايت مىكنند. از بغداديان، نجاشى، ابن جنيد را توثيق كرده، اما طوسى ضمن سكوت در اين مورد در «الفهرست» و «رجال» و در «عدة الأصول» بهاشاره روايت او را متروك دانسته و در «تهذيب» و «الاستبصار» حديثى از او نياورده است. بااينهمه وى در «المبسوط» شهادت امثال ابن جنيد را نافذ دانسته است. از مكتب حلّه، ابن ادريس، او را مدح كرده، ابن داوود حلى او را در زمره ممدوحين آورده و علامه حلى او را توثيق كرده است. شهيد اول نه تنها او را ثقه دانسته، بلكه حديث مرسل او را در مرتبه مسند دانسته است. در ميان متأخرين تنها كسى كه به تضعيف او ميل كرده، شيخ محمد نواده شهيد ثانى است.
ابن جنيد رواياتى را ثبت كرده كه در هيچيك از مصادر موجود حديث شيعه ديده نمىشود. ابن جنيد در مقام روايت در بيان نحوه نقل حديث از شيوخ خود الفاظ «حدثنا»، «حدثنى» و «اخبرنا» را به كار مىبرد و سند را بهطور كامل نقل مىكند، اما در مقام استناد به حديث در مسائل فقهى اغلب كل سند را حذف مىكند و در مواردى تنها طريق خود به اصل مورد استناد را ناديده مىگيرد.
آثار
ابن نديم، طوسى و نجاشى آثار متعددى را در فقه و كلام به ابن جنيد نسبت دادهاند كه در حال حاضر اثرى از هيچيك از آنها در دست نيست:
- تهذيب الشيعة لأحكام الشريعة (طوسى آن را در 20 مجلد دانسته و نجاشى فهرستى از فصول آن را به دست داده است)؛
- المختصر الأحمدي للفقه المحمدي؛
- الارتياع في تحريم الفقاع؛
- الفهرست؛
- الإفصاح و الإيضاح للفرائض و المواريث.
منابع مقاله
برگرفته از دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، جلد 3، 258، احمد پاكتچى.