أسرار الصلاة (جوادی آملی)
نام کتاب | اسرار الصلاه (للجوادی الآملی) |
---|---|
نامهای دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | جوادی آملی، عبدالله (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامي |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1415 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE23AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
أسرار الصلاة در بيان اسرار اين عبادت بىبديل است كه با صبغهاى روايى، به زبان عربى، توسط آیتالله جوادى آملى در سال 1414ق و در يك جلد تأليف گرديده و داراى نكاتى مهم و باارزش با توجهى ويژه به روايات معصومين(عليهمالسلام) در اين زمينه مىباشد.
کتابهايى با همين اسم، توسط بزرگانى مانند شهيد ثانى و امام خمينى(ره) و... نيز وجود دارد كه هر كدام از ويژگى خاصى برخوردارند.
ساختار
کتاب، داراى يك مدخل است كه توضيحاتى پيرامون سر و نيز جايگاه نماز را در بر گرفته است، سپس در سه بخش اسرار مقدمات نماز، اسرار اجزاى نماز و اسرار تعقيبات نماز به بيان توضيحات قابل توجهى پرداخته است.
اسرار تكبيره الاحرام، اسرار نيت، سر قرائت، سر قيام و سر قنوت هم اجزايى هستند كه در بخش دوم به طور خاص بحث شدهاند.
گزارش محتوا
مؤلف، در مدخل کتاب ابتدا اشاره به روايتى معروف درباره نماز دارد كه مىفرمايد: «إن قبلت قبل ما سواها و إن ردت رد ما سواها».
بعد اسرار نماز را ستون اسرار دين مىداند كه رسيدن به آن اسرار باعث پى بردن به اسرار ساير عبادات خواهد بود و اين غايت تلاش و مجاهدت يك عارف است كه به اسرار آنچه كه عمود دين است پى برده و آن را مشاهده نمايد.
ايشان در ادامه وارد بحث ادبى كلمه «سر» شده و آن را در مقابل علن معرفى مىكند؛ چنانكه غيب در مقابل شهادت است. البته خود سر هم به دو صورت سر بحت و سر مقيد است؛ چنانكه غيب هم به دو صورت مقيد و مطلق مىباشد.
مؤلف اضافه مىكند با اينكه سر به لحاظ مفهومى، روشن است و نيازمند تفسير نيست اما به لحاظ كنه در نهايت خفا مىباشد.
سر داشتن نماز هم دو دليل دارد كه بيان گرديده است. اما سر داشتن هر چيزى به دو حالت قابل اثبات است: يا دليل عقلى مشفوع به دليل نقلى دارد يا دليل نقلى مؤيد با دليل عقلى. ايشان در ادامه همين بحث را در دو مقام مذكور تعقيب مىنمايند.
آيات 52 اعراف، 123 هود، 21 حجر، 7 منافقون و 96 نحل، آياتى هستند كه در قسمت دلايل نقلى بدانها اشاره شده است. مؤلف، در پايان مقدمه به دسته بندى مطالب مذكور در آن پرداخته كه از شيوههاى جالب وى در آثار گوناگونش مىباشد.
نماز، داراى حكمت، سر و آدابى است كما اينكه ساير عبادات نيز از اين سه مؤلفه برخوردارند، اما در نماز، حكمت، در نهايت عروج و نجات از جزع و زبونى مىباشد وادب آن بازگشت به اوصاف نمازگزار دارد؛ اعم از حضور قلب، خشوع، مواظبت از التفات به غير معبود و... اما سر نماز غير از اينهاست.
آداب نماز مقدمهاى است براى رسيدن به اسرار نماز، زيرا اسرار نماز براى غير شخص داراى ضمير طاهر و صفاى باطن و قلب سليم ميسر نمىگردد. قرآن نيز اشاره مىنمايد به اينكه لا يمسه إلا المطهرون.
براى نيل به باطن نماز و شهود غيب آن، بايد تناسبى بين شاهد و مشهود باشد، زيرا شخص محجوب در نشئهاى است كه دسترسى به ما فوق خود ندارد؛ يعنى حس، آنچه را خيال مشاهده مىكند نمىبيند و خيال هم آنچه را كه براى عقل قابل مشاهده است ملاحظه نمىكند.
ايشان بعد از بيان توضيحاتى راجع به سر و برداشتى كه بزرگان از اين واژه درباره نماز داشتهاند، به روايت ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى از امام صادق(ع) اشاره مىكند كه از اميرالمؤمنين(ع) ادعيه وضو را نقل كرده و هر جملهاش داراى مضامين عالى و كم نظيرى مىباشد.
مؤلف مىگويد: اينكه گفته شده از هر قطره وضو ملكى خلق مىشود، نه در مورد هر وضو گيرنده و دعاى وضو خوانى است بلكه وضو گيرندهاى مانند على بن ابى طالب با آن زبان علوى كه دعاهاى علوى بخواند، باعث خلق ملك از قطره وضو مىگردد.
ايشان، براى اثبات باطندار بودن وضو به روايتى ديگر استناد كردهاند كه موضوعش آمدن يك شخص يهودى به نزد رسول خدا(ص) و سؤالش از چند مسئله، از جمله وضو مىباشد؛ پيامبر(ص) نيز در جوابش سر وضو را در شستن تك تك اعضا بيان نمودند. اين حديث در جلد دوم وسائل آمده و مضمونش در رابطه با مكرى است كه شيطان لعين در مورد حضرت آدم(ع) به كار برد و حضرت با وضو از آن خلاص گرديد مىباشد. ايشان در ذيل احاديث مطرح شده، جملاتى را تحت عنوان فقه الحديث آوردهاند كه در راستاى بيان باطن و مفهوم احاديث است.
وجود كامل براى وضو و آب در عرش و جريان آب از چشمه صاد كه نام يكى از سورههاى قرآن هم مىباشد، از نكتههاى بازگو شده توسط مؤلف در اين قسمت مىباشند.
ايشان، به مناسبت به بيان اسرار طهارت ترابيه يا همان تيمم نيز پرداخته و آن را اظهار تذلل در مقابل عزت محضه و تخضع در ساحت كبرياى صرف و تخشع در نزد قدرت مطلقه دانستهاند.
ورود به صلههاى خمسه كه هر يك در بيان سر يكى از اجزاى نماز است، بعد از اين توضيحات شروع شده است.
سر تكبيرات
اولين صله، در اسرار تكبيرات افتتاحيه مىباشد. مؤلف، مىفرمايد: صورت نماز يكى است و همه نمازگزاران در آن اشتراك دارند اما سيره و سيرت آن متفاوت مىباشد كه اين تفاوت باعث تفاوت نمازگزاران مىشود.
مؤيد اين كلام روايت نبوى است كه مىفرمايد: «إن الرجلين من أمتي يقومان في الصلاة و ركوعهما و سجودهما واحد و أن ما بين صلاتيهما مثل ما بين السماء و الأرض»، اين نشانگر تفاوت ماهوى در نمازهايى است كه افراد با درجات مختلف اقامه مىنمايند
روايت بعدى كه از امام موسى بن جعفر(ع) است، در بيان علت تكبيرات افتتاحيه مىباشد كه ما مضمون آن را نقل مىكنيم؛ حضرت مىفرمايد: پيامبر(ص) وقتى به معراج مىرفت هفت حجاب را از سر راهش برداشت كه با رفع هر حجابى تكبيرى گفت و خداوند بدين وسيله او را به منتهاى كرامت نايل نمود. اين روايت نيز همان گونه كه ملاحظه مىشود بيانگر سرى از اسرار تكبيرات است.
مؤلف، در اينجا بحثى را راجع به انواع حجاب مطرح نمودهاند كه عبارتند از: حجاب نورانى و حجاب ظلمانى كه حجاب ظلمانى همان موجود مادى و متعلقاتش است و حجاب نورانى آن موجود نورى است كه نور قاهرى دارد و مانع ادراكش يا ادراك ما ورائش مىگردد.
سالك نيز وقتى از ماده بالاتر رفت و از موجود نورى متعالىتر گرديد، ادراك آن حجاب برايش ميسر مىگردد.
تكبيرات هفتگانه آغاز نماز براى خرق حجابهاى طولى هستند كه سالك را به مولاى خود نزديك مىگردانند. البته اين حال مختص پيامبر(ص) نبوده و چنين حالاتى نيز فقط در معراج قابل تصور نيستند كما اينكه روايت جابر بن عبدالله انصارى از اميرالمؤمنين(ع) بر اين مضمون دلالت واضحى دارد.
اين روايت در جلد 5 جامع احاديث الشيعه آمده است.
مؤلف، در فقه الحديث اين روايت اوصاف جماليه خداوند را عين اوصاف جلاليه مىداند و مىفرمايد: با اينكه تكبير از اوصاف ثبوتيه جماليه است، لكن بازگشتش به اوصاف سلبى جلاليه مىباشد، زيرا تكبير، تنزيه خداوند از اوصاف ممكن است.
ايشان به اسرار ديگرى با استناد به روايات ديگر درباره تكبيرات هفتگانه افتتاحيه اشاره كرده و آنها را غير منافى با آنچه ذكر شد مىدانند.
سر نيت
ابتدا، در اين صله، مفهوم نيت بازگو شده است؛ به اين صورت كه منظور از نيت، قصد عنوان، مانند صلاة ظهر يا عصر يا مانند اداى دين در امر معاملى نيست كما اينكه مراد، قصد وجه مثل وجوب يا استحباب نيز نمىباشد بلكه مراد، خصوص قصد قربت به خداوند سبحان مىباشد، زيرا اين قصد، مدار بحثهاى عرفانى، كلامى و اخلاقى پيرامون صلاح و فلاح قلب مىباشد.
در اين زمينه آيات و روايات زيادى رسيده است، از آن جمله آيه 264 بقره كه مىفرمايد: «لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الأذى كالذي ينفق ماله رئاء الناس» يا آيه 265 بقره كه مىفرمايد: «مثل الذين ينفقون أموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبيتا من أنفسهم كمثل جنة بربوة أصابها وابل» و آيه ديگر كه گوياتر از اين دو آيه است، آيه 163 و 162 سوره انعام است كه مىفرمايد: «قل إن صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين لا شريك له و بذلك أمرت و أنا أول المسلمين».
از روايات هم ما به يك روايت كه در کتاب ذكر شده، اشاره مىكنيم و آن روايت حضرت على(ع) از پيامبر(ص) است كه فرمود: «لا عمل إلا بنية و لا عبادة إلا بيقين و لا كرم إلا بالتقوى». نيت از ديد مؤلف به معنى قصد تقرب به خداوند سبحان است كه روح عمل بوده و عمل با آن زنده و بدون آن مرده خواهد بود؛ با نيت است كه عمل، صحيح گرديده و بدون آن باطل خواهد بود.
براى نيت درجاتى و براى صحت مراتبى است، اگر چه در اصل امتثال مشترك مىباشند.
سر قرائت
آنچه در نماز معتبر است، قرائت فاتحة الکتاب و سوره است كه در دو ركعت اول معتبر بوده و در ركعت سوم و چهارم واجب نمىباشد. روايت مشهور از پيامبر(ص) در اين زمينه چنين است: «لا صلاة إلا بفاتحة الکتاب».
از اشاراتى كه به اسرار موجود در آيات قرآن، شده، آيه 4 سوره زخرف است كه مىفرمايد: «إنا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون و إنه في أم الکتاب لدينا لعلي حكيم».
مؤلف با بيان تفسير اين آيه و توجه به تك تك فقرات آن جنبه سر بودنش را روشن مىسازد.
ايشان نظام عينى را مبتنى بر عليت و معلوليت مىداند و در اين رابطه به روايتى از امام على(ع) نيز استناد مىجويد و در معناى آن روايت مىفرمايد: هر موجودى كه وجودش عين ذاتش نباشد، معلول خواهد بود، به خاطر آنكه وجودش محض ذاتش مىباشد و شكى در لزوم قوى بودن علت از معلول نيست و با اين وجود بعضى از اهل معرفت گفتهاند«بسم الله» از سوى بنده به منزله «كن» از سوى رب مىباشد.
از ديگر مطالبى كه در مورد«بسم الله» گفته شده، اين است كه «بسم الله» به اسم اعظم از قرابتى كه سفيدى چشم به سياهى آن دارد نزديكتر است. پس يك نمازگزار بامعرفت كه مراعات آداب نماز را كرده و با حكمت آن آشناست، يقينا با توجهى تام اين جمله را بر زبان جارى كرده و آن را به منزله «كن» از سوى خداوند متعال مىشمارد.
توجه به اسرارى كه در تك تك آيات سوره حمد وجود دارد، باعث عروج يك نمازگزار مىگردد.
صيغه متكلم مع الغير بودن نعبدو نستعين از نكاتى است كه مفسران و بزرگان از علما، در مورد آن به اظهارنظرهاى باارزشى دست زدهاند؛ مؤلف، نيز در اينجا به اين احتمال اشاره مىكند كه نمازگزار با اين تعبير خود را در رديف ساير عبادت كنندگان قرار مىدهد؛ چرا كه امر خداوند در آيه 43 سوره بقره اين است كه: «و اركعوا مع الراكعين».
اما آنچه از مجلسى اول در اينجا نقل شده جالبتر است و آن اينكه قلب و ساير اعضا و جوارح مؤمن به امام خود كه همان عقل قاهر است، اقتدا نمودهاند، زيرا مؤمن به تنهايى جماعت است.
سر قيام
نماز، همان گونه كه ذكر و قولى دارد، حال و فعلى هم دارد كه هر يك از آنها داراى سرى مىباشند. مؤلف، مىگويد: همان گونه كه قبلا گفتيم براى رسيدن به اسرار نماز تنها راه، كشف صحيح و نقل معتبر مىباشد و عقل راهى براى پى بردن بدانها ندارد.
حالات نماز، اعم از قيام و ركوع و سجود، ريشه در حالاتى دارد كه پيامبر(ص) در معراج پيدا كرده؛ بود حضرت بعد از وضو و غسل از چشمه صاد كه قبلا به آن اشاره شد و قرآن با جمله«ص و القرآن ذي الذكر» بدان اشاره دارد، اعمالى انجام داد كه طبق نقل خود حضرت كه در دعوات راوندى آمده به اين صورت مىباشد: «أمرني جبرئيل أن أقرأ القرآن قائما و أن أحمده راكعا و أن أسبحه ساجدا و أن أدعوه جالسا».
سر قنوت، تشهد و تسليم: صله پنجم در بيان سر موارد مذكور است. مؤلف در اينجا مىفرمايد: شكى نيست كه نظام تكوين بر طاعت و هدايت استوار بوده و مجالى براى عصيان و گمراهى نيست، زيرا زمام تمام موجودات به دست خداوند و او نيز بر صراط مستقيم است و هر چيزى كه زمامش به دست صاحب صراط مستقيم باشد، ناچار هدايت شده خواهد بود؛ آيه 56 سوره هود نيز بر آن دلالت دارد كه مىفرمايد: «ما من دابة إلا هو آخذ بناصيتها إن ربي على صراط مستقيم» و آنچه از گمراهى و عصيان در موجودات مشاهده مىشود، همگى در عالم تشريع مىباشد. عباداتى مانند نماز نيز براى تطابق اين دو نظام؛ يعنى نظام تكوين و تشريع معين گرديدهاند و به همين جهت در نماز افعالى وجود دارد كه تمثل نظام تكوينى مىباشند؛ از جمله اين حالات قنوت است كه عبارت از ابتهال و تضرع مىباشد.
اسرار تعقيبات نماز
تعقيبات نماز هم داراى اسرارند كه دعا لب آنها بوده و شروع و پايان نماز با دعا نشان از حال بندگى براى خداوند سبحان دارد.