ربانی شیرازی، عبدالرحیم
نام | ربانی شیرازی، عبدالرحیم |
---|---|
نام های دیگر | ربانی، عبدالرحیم |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | شیراز |
رحلت | 1360 هـ.ش یا 1360 هـ.ق یا 1982 م |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE8795AUTHORCODE |
آيتالله عبدالرحيم ربانى شيرازى در سال 1301ش در شيراز به دنيا آمد. تا سن 20 سالگى نزد پدر، آداب زندگى معاشرت، تحصيل و كسب و كار را فرا گرفت.
عبدالرحيم پس از آموختن روش زندگى و چگونگى اداره آن، تصميم به زندگى مستقلى گرفت. ابتدا مغازهاى كوچك در بازار شيراز دست و پا كرد و از كنار پدر به آنجا رفت. انصاف او با مشتريان سبب شده بود كه بيشتر اوقات دكانش محل ازدحام جمعيتى از زائران مرقد مطهر احمد بن موسى (شاهچراغ) باشد كه براى خريد سوغات به بازار آمده بودند.
کسب علم و دانش
ربانى شيرازى در كنار فعاليتهاى شغلى، براى تكميل اطلاعات دينى به مدرسه علميه آقا بابا خان رفت.
بعد چندى در سال 1327ش پس از كسب علم و معرفت در حوزه علميه شيراز - در زمان مرجعيت آيةالله بروجردى - به قم مشرف شد. چند سالى در مدرسه حجتيه مسكن گزيد و از درس اساتيد و مراجع معظم آن زمان از جمله حضرت آيةالله بروجردى بهرهمند شد تا آنكه ازدواج كرد و به منزلى كه در يكى از محلههاى مستضعفنشين قم اجاره كرده بود نقل مكان نمود. بنا داشت كه از سهم امام مصرف نكند و به همين سبب براى امرار معاش به كسب و كار پرداخت. چون كتابشناس بود، بيشتر سعى مىكرد كه از طريق خريد و فروش كتاب هزينه زندگىاش را تأمين كند گاهى هم فرش معامله مىكرد.
حضور آيةالله ربانى شيرازى در حوزه درس آيةالله بروجردى به گونهاى ملموس و محسوس بود كه اگر تصادفاً روزى نمىتوانست در كلاس درس حاضر شود، همگان متوجه عدم حضور وى مىشدند. بارها اتفاق افتاده بود كه آيةالله بروجردى از ميان آن همه شاگرد كه به درس وى حاضر مىشدند سراغ آقاى ربانى را گرفته بود و وقتى گفته مىشد كه كسالت دارد و مريض است افرادى را به نيابت از خود جهت عيادت و احوالپرسى او به منزلشان مىفرستاد. جلب توجه استاد به شاگرد به سبب نقدهاى دقيق علمى آيةالله ربانى به كلام حضرت آيةالله بروجردى بود كه بارها استاد را وادار به تجديد نظر در رأى و مطلب ارائه شده كرده بود.
بنا به پيشنهاد آيةالله بروجردى مبنى بر تشكيل و تأسيس مكتب فقهى جديدى - تحت عنوان «فقه الحديث» - آيةالله ربانى يكى از سه نفر شاگردان ممتاز و قبول شدگان از بين شصت نفر شاگردان برجسته معظمله بود كه در احياء وسائلالشيعه از طريق تصحيح و تعليق و چاپ، همت گمارد. ضمن اينكه در گروه تدوين كتاب «جامع الحديث» نيز حضور فعال داشت.
فقط قدرت علمى و دقت نظر مرحوم ربانى نبود كه منزلت وى را نزد استاد بالا برده بود بلكه روح دينى و فكر روشن و تقواى شديد او در امر دين نيز از ديگر علل علاقه آيةالله بروجردى به وى به شمار مىرفت. اين اعتماد استاد به شاگرد تا جايى بود كه مكرر آقاى ربانى را به عنوان نماينده خويش براى رسيدگى به امور مسلمين به شهرهاى مختلف مىفرستاد.
آيةالله ربانى از سال 1349ش با مطرح شدن حكومت اسلامى از ناحيه امام خمينى(ره) درصدد برآمد تا با سازماندهى روحانيون انقلابى و فرستادن آنها به نقاط مختلف كشور به پرورش كادرهاى لازم براى شركت در يك قيام همگانى و به دست گرفتن پستهاى كليدى در حكومت آينده بپردازد.
همين امر به همراه بعضى از مسائل ديگر كه عليه ساواك برنامهريزى شده بود باعث شد كه او چندين بار بازداشت و تبعيد شود.
ايشان علاوه بر مبارزات قبل از انقلاب، بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نيز با حضور در كردستان و آگاه شدن از تركيب نيروهاى مخالفى كه در آنجا جمع شده بودند و همچنين به منظور پيشگيرى از تكرار حوادث كردستان در مناطق مرزى و غيرمرزى كشور پيشنهادى را خدمت امام و دولت موقت فرستاد كه باعث بهبود وضع منطقه شود.
او علاوه بر سفر به كردستان سفرهاى ديگرى به مناطق بحران زده اوائل انقلاب داشته است مانند آذربايجان و فارس كه به دستور حضرت امام (ره) وارد آن مناطق شده و با حضور خود باعث امنيت در آن مناطق شد.
تسلط آيةالله ربانى بر فقه شيعه و قانون اساسى سبب شد كه يكى از فقيه شوراى نگهبان و يكى از نمايندگان مؤثر در مجلس خبرگان باشد.
آثار
- تصحيح وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة؛
- تصحيح و تعليق بر بحار الانوار؛
- قضاء الحقوق فى ترجمة الصدوق؛
- حركت طبيعى از دو ديدگاه؛
- ولايت فقيه؛
- سلاسل الصوفية؛
- شرح حال علما و دانشمندان.
وفات
مواضع قاطعانه آيةالله ربانى شيرازى دشمنان ايشان را بر آن داشت كه وى را مورد تهديد قرار دهند و وقتى صلابت و ايشان را مشاهده كردند دست به ترور او زدند و در نهم فروردين سال 1360 در راه بازگشت از جهاد سازندگى، براى چندمين بار او را مورد سوء قصد قرار دادند به سوى ايشان تيراندازى كردند كه يكى از گلولهها به گردن وى اصابت كرد اما جان سالم بهدر برد. تا اينكه در تاريخ هفدهم اسفند 1360 كه براى شركت در جلسات شوراى نگهبان از شيراز عازم تهران بودند، در بين راه دليجان و محلات، اتومبيل ايشان پس از تركيدن لاستيك آن توسط گلوله از جاده منحرف و واژگون شد. هنوز ساعاتى از انتقال ايشان به درمانگاه نگذشته بود كه خبر رسيد روح پاكش از محنت آباد دنيا پرواز كرد.