محاضرات في علوم القرآن (حسن عباس)
نام کتاب | محاضرات في علوم القرآن |
---|---|
نام های دیگر کتاب | غذاء الجنان بثمر الجنان |
پدیدآورندگان | عباس، فضل حسن (نويسنده) |
زبان | عربي |
کد کنگره | BP 69/5 /ع2م3 |
موضوع | قرآن - علوم قرآني |
ناشر | دار النفائس |
مکان نشر | اردن |
سال نشر | مجلد1: 2007م , 1427ق , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12878AUTOMATIONCODE |
محاضرات في علوم القرآن، نوشته فضل حسن عباس، کتابی است به زبان عربی با موضوع علوم قرآنی. نویسنده در این اثر به بیان مباحث متنوع علوم قرآنی پرداخته است.
ساختار
کتاب دارای مقدمه، تمهید و محتوای مطالب در 20 فصل است. نویسنده در نگارش این اثر از 60 اثر عربی بهره برده که برخی از آنها عبارتند از: صحيح البخاري، صحیح مسلم، مسند احمد، سنن ترمذی، فضائل القرآن ابوعبید، مناهل العرفان في علوم القرآن، التبیان في مباحث علوم القرآن عبدالوهاب غزلان، الإتقان في علوم القرآن سیوطی، البرهان في علوم القرآن زرکشی، أسباب النزول واحدی، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، صحاح جوهری، النهاية في غريب الحديث ابن اثیر و ...[۱].
گزارش محتوا
نویسنده در مقدمه متذکر میشود که بسیاری از صحابه مباحثی در قرآن را شروع کردهاند که ابتکاری بوده است. در ابتدا مباحث این علم ذیل تفسیر مطرح میشدند. در قرن دوم هجری موضوعات این علم تدوین شد و اولین کتاب مستقل در این علم «فنون الأفنان في علوم القرآن» ابن جوزی است. نویسنده سپس الإتقان سیوطی را بهصورت مجمل با البرهان زرکشی مقایسه کرده و آن را دارای زیادتی بر این کتاب میداند[۲].
او سپس کتابهای دیگری را در این زمینه مطرح میکند و مینویسد: یکی از کسانی که من در این نوشتار از کتابش بسیار استفاده کردهام، شیخ عبدالمجید غزلان صاحب «البيان في مباحث من علوم القرآن» است[۳].
نویسنده در فصل اول ضمن استناد به برخی آیات و روایات، قرآن را کتابی کامل و انسانساز معرفی میکند که برای هدایت عموم بشر فرستاده شده است[۴]. او از شیوه قرائت قرآن به ترتیل صحبت کرده و آن را شرح میدهد؛ وی مینویسد: با استناد به آیات 1 تا 4 مزمل و 32 فرقان میتوان ترتیل را به معنی خواندن دقیق و شمرده قرآن دانست[۵]. از نظر وی امر به قرائت قرآن با ترتیل به هدف تدبر در آیات قرآن است و تدبر به معنی فهمیدن مقصود و مفهوم آیه است[۶].
وی در فصل دوم درباره معنی علوم قرآن توضیح میدهد. او میپرسد: چرا کلمه علوم را به صیغه جمع برای این علم به کار بردهاند و مانند علم صرف و نحو و... بهصورت مفرد به کار نرفته است؟ و اینگونه پاسخ میدهد که قبل از تدوین مستقل و اصطلاحی این علم، هریک از علما درباره موضوعی از موضوعات آن مطالبی را نگاشته است؛ مثلا برخی درباره اسباب نزول نوشتهاند، برخی درباره نسخ، برخی درباره مبهمات، دیگرانی درباره مثالهای قرآنی و برخی دیگر درباره اعجاز قرآنی و... سپس، این موضوعات مختصر و به یکدیگر ضمیمه شدند و این علم، علوم قرآنی نام گرفت. البته این نامگذاری ممکن است بهخاطر فخامت و اهمیت این علم هم باشد[۷].
او در این فصل به تعریف قرآن و اسامی آن نیز میپردازد. فضل حسن عباس، در فصل سوم درباره وحی صحبت میکند، تعریف لغوی و شرعی وحی را ارائه میدهد، انواع آن را بیان میکند و به برخی شبهات درباره آن پاسخ میگوید. او درباره انواع وحی، آیه 51 سوره شوری را ذکر کرده و سه نوع وحی مستقیم به قلب پیامبر(ص)، شنیدن وحی توسط او و فرستادن پیام الهی بهوسیله جبرئیل را ذکر میکند[۸].
فصل چهارم، به بیان معنای لغوی و اصطلاحی معجزه و وجوه اعجاز قرآن میپردازد. نویسنده اختلاف در وجوه اعجاز را بیان میکند و مینویسد: برخی فقط قرآن را به لحاظ بیانی اعجاز میدانند و برخی دیگر وجوه کثیری مانند اعجاز بیانی و علمی و تشریعی و... برای آن قائل شدهاند[۹]. سپس مراحل تحدی، یعنی آوردن مانند قرآن، مثل ده سوره از آن و یک سوره مانند آن را ذکر میکند[۱۰]. در ادامه او اعجاز بیانی و علمی و تشریعی در قرآن را بهصورت جداجدا توضیح میدهد[۱۱].
فصل بعدی به بیان علم مناسبات میپردازد. مناسبت در اصطلاح، علمی است که علل ترتیب اجزای کلام در آن بیان میشود؛ در واقع این علم سر بلاغت است[۱۲]. نویسنده در فصل ششم به بیان مباحث مربوط به نزول قرآن میپردازد. پس از بیان چند مورد از آیات با این موضوع، درباره انزال و تنزیل مینویسد: برخی آن دو را به یک معنی گرفتهاند و برخی دیگر گفتهاند: انزال به معنی نزول دفعی و تنزیل به معنی نزول تدریجی است[۱۳].
او در فصل بعدی به بیان روایاتی درباره اولین و آخرین سورههایی که بر پیامبر نازل شد، پرداخته و در این روایات مناقشه میکند. ادامه مباحث درباره جمع قرآن کریم است. معنی جمع قرآن، جمع آن در زمان پیامبر(ص)، عواملی که باعث کتابت قرآن شد و جمع آن در زمان ابوبکر و استنساخ از روی آن نسخه در زمان عثمان و تعداد و رسمالخط مصحف عثمانی و... از مباحثی هستند که در فصل هشتم مطرح میشوند[۱۴].
فصل نهم درباره اسباب نزول است. سبب نزول، آن واقعه یا چیزی است که آیه یا آیات در زمان وقوعش متضمن آن واقعه یا بیانکننده حکم آن چیز است[۱۵].
او پس از بیان فواید شناخت سبب نزول، به بحث راه شناخت سبب آن پرداخته و تنها طریق شناخت سبب نزول را نقل میداند[۱۶].
فصل دهم درباره مکی و مدنی است. فضل حسن عباس در این فصل به تعریف مکی و مدنی پرداخته و فایده و کیفیت شناخت مکی از مدنی را بیان میدارد. او خصوصیات هرکدام از سورههای مکی و مدنی را در این فصل بیان کرده و شبهاتی را که درباره مکی و مدنی سوره وارد شده، ذکر کرده و پاسخ میدهد[۱۷].
علما در تعریف مکی و مدنی اختلاف دارند؛ یعنی در تقسیم سورهها، برخی مخاطبین را در نظر گرفتهاند، برخی به مکان نزول نگریسته و برخی زمان نزول را مهم دانستهاند[۱۸].
فصل یازدهم درباره رسمالخط است. نویسنده در این فصل برخی جهات تفاوت رسمالخط عثمانی با رسمالخط قیاسی را بیان میکند. اقوال علما درباره التزام به رسمالخط عثمانی را بیان کرده و فواید این رسمالخط را بیان میدارد. وادار شدن مردم به گرفتن قرآن از کسی که رسمالخط مصحف را میشناسد، دلالت بر اصل حرکت، افاده معانی مختلف با رسمالخط، دلالت بر برخی لغات فصیح (مانند نوشتن های تأنیث بهصورت تاء در لغت طی) و حفظ آنچه در زمان پیامبر(ص) مرسوم بوده و صحابه بر آن اجماع کردهاند، از مزایای این رسمالخط است[۱۹].
فصل دوازدهم درباره محکم و متشابه است. نویسنده پس از بیان معنی لغوی محکم و متشابه، به بیان اقسام متشابه و آرای علما در این ارتباط میپردازد. حکمت وجود متشابه در آیات قرآن ممکن است به علت امتحان بندگان باشد، یا بیان میزان فضل علما و تشویق و تحریک آنان برای به دست آوردن معنی مقصود از متشابه و...[۲۰].
فصل سیزدهم، در بیان نسخ و روش شناخت آن، فرق بین تخصیص و نسخ، آیات منسوخه، نسخ قرآن با سنت و اقسام نسخ است. علما، نسخ را سه قسمت کردهاند: نسخ حکم با بقای تلاوت، نسخ تلاوت و بقای حکم، نسخ تلاوت و حکم باهم[۲۱]؛ از میان این سه قسم، فقط قسم اول است که در کتاب خدا روی داده است[۲۲].
فصل چهاردهم درباره احرف سبعهای است که قرآن بر اساس آن نازل شده. نویسنده در این فصل، روایات و آرای علما درباره احرف سبعه را ذکر میکند و میپرسد آیا مقصود از سبعه همان عددی است که در روایت آمده یا چیز دیگری مثلا کثرت، مورد نظر است؟ نویسنده نظر ابن جریر و ابن کثیر را درباره احرف سبعه میپذیرد؛ یعنی میگوید: احرف سبعه هفت لغت هستند که از لحاظ معنی متفق و از لحاظ لفظ مختلف میباشند[۲۳].
فصل پانزدهم درباره قرائات عشر است و در آن علت تعدد قرائات و اقسام آن و راویان از هریک از قرّاء و ارکان قرائت مقبول بیان میشود. نویسنده در بیان اقسام قرائات، آنها را به شش قسم قرائات متواتر، مشهور مستفیض، مروی به خبر واحد، قرائاتی که سندشان صحیح نیست، قرائات جعلی و آنچه که بهصورت تفسیر بر قرائات افزوده شده، تقسیم میکند[۲۴].
فصلهای شانزدهم تا بیستم کتاب، حاوی مطالبی درباره ترجمه قرآن و اقسام و فواید ترجمه، تفسیر قرآن و مفسران و شروع تفسیر و نیاز به این امر، اهداف و خصوصیات ذاتی و فنی قصههای قرآنی و برخی شبهات درباره قصههای قرآن، مثال و معنی و انواع آن در قرآن و قَسَم در قرآن کریم است. نویسنده در ترجمه قرآن، آن را به دو نوع ترجمه حرفی و تفسیری تقسیم میکند[۲۵].
او بخش تفسیر را در دو مرحله قبل از تدوین و مرحله تدوین مطرح میکند؛ مثلا در مرحله قبل از تدوین مطرح میکند که همه صحابه در تفسیر کتاب خدا مساوی نبودند و ده نفر از آنان مشهور به تفسیر بودند: علی بن ابیطالب(ع)، ابوبکر، عمر، عثمان، ابن مسعود، ابن عباس، ابی بن کعب، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر. از میان این ده تن، پس از ابن عباس، ابن مسعود و علی(ع) بیشترین روایات را در تفسیر دارند[۲۶].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب و کتابنامه در انتهای کتاب ذکر شده است. نویسنده نام کتاب را در مقدمه، «غذاء الجنان بثمر جنان علوم القرآن» ذکر میکند و آن را حاوی مباحث منحصربهفردی میداند[۲۷].
ارجاعات در پاورقیها ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: فهرست منابع، ص345-346
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ص7-10
- ↑ ر.ک: همان، ص10-11
- ↑ ر.ک: همان، ص13-16
- ↑ ر.ک: همان، ص20-21
- ↑ ر.ک: همان، ص24
- ↑ ر.ک: همان، ص29
- ↑ ر.ک: همان، ص43
- ↑ ر.ک: همان، ص56
- ↑ ر.ک: همان، ص56-57
- ↑ ر.ک: همان، ص57-71
- ↑ ر.ک: همان، ص75
- ↑ ر.ک: همان، ص83
- ↑ ر.ک: همان، ص95-131
- ↑ ر.ک: همان، ص131
- ↑ ر.ک: همان، ص149
- ↑ ر.ک: همان، ص159-179
- ↑ ر.ک: همان، ص159
- ↑ ر.ک: همان، ص187-188
- ↑ ر.ک: همان، ص199
- ↑ ر.ک: همان، ص212
- ↑ ر.ک: همان، ص213
- ↑ ر.ک: همان، ص235
- ↑ ر.ک: همان، ص254-256
- ↑ ر.ک: همان، ص259
- ↑ ر.ک: همان، ص275
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ص6
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.