تاريخ اليعقوبي
نام کتاب | تاريخ اليعقوبي |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | یعقوبی، احمد بن اسحاق (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | DS 35/63 /ی7ت2 1300ی |
موضوع | اسلام - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14
تاریخ جهان - متون قدیمی تا قرن 14 کشورهای اسلامی - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | دار صادر |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE2357AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
تاريخ اليعقوبي، اثر عربى احمد بن ابويعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح يعقوبى (زنده در 292ق)، خلاصهاى است از تاريخ جهان، از آغاز تا اواسط سده سوم هجرى.[۱]
اين اثر را به نامهاى «تاريخ كبير»، «تاريخ عالم»، «تاريخ ابن واضح»، «أخبار العباسية» و... نيز ناميدهاند. زمان تأليف كتاب بهدرستى روشن نيست؛ برخى تأليف آن را مقدم بر «البلدان»، نوشتهشده در سال 278ق دانستهاند.[۲]
ساختار
كتاب در دو جلد تنظيم شده و مطالب آن، مشتمل است بر تاريخ عمومى امم، ملوك و انبيا، تاريخ اسلام و خلفا تا سال 252ق و در واقع نوعى دايرةالمعارف تاريخى روزگار مؤلف بشمار مىآيد.[۳]
اين كتاب از نخستين تاريخنامههاى عمومى سالشمارانه است و يكى از مهمترين ويژگىهاى آن، اين است كه مؤلف مطالب پيش از اسلام را موضوعى و مباحث پس از اسلام را سالشمارانه آورده است.[۴]
گزارش محتوا
جلد اول با داستان آفرينش آغاز مىگردد كه متأسفانه مقدمه اين بخش، اكنون در دسترس نيست و به تاريخ پيامبران(ع) و اقوام گوناگون پيش از اسلام چون ايرانيان، اعراب، آشور، مردمان بابل، هنديان، يونانىها و ديگر اقوام شناختهشده آن روز مىپردازد.يعقوبى براى ذكر تاريخ پيامبران(ع)، از قرآن كريم و ديگر منابع اسلامى و حتى كتب عهدين، اقتباسهايى داشته است. وى در عين حال ديدگاهى نقّادانه به منابع تاريخى داشته و بهصراحت برخى مطالب شايع تاريخى را در باب وقايع پيش از اسلام، غير قابل اعتماد مىخواند. او تنها به ذكر تاريخ سياسى نپرداخته، بلكه به ذكر تاريخ فرهنگى، علمى و دينى ملل گوناگون نيز دست يازيده است.[۵]
اين جلد، داراى شش باب در موضوعاتى همانند تاريخ قديم، تاريخ هند، تاريخ يونان و رم، ذكر كتابهاى بقراط، جالینوس، ارسطو و بطلميوس بوده و برخى معلومات ديگر چون تاريخ ساسانيان، چينىها، مصرىها، مردمان نوبه و بجه، تاريخ قدماى عرب و كيشهاى ايشان را در بر مىگيرد.[۶]
مطالب وى درباره «كليلة و دمنة »، اسطرلاب، شطرنج و ذكر اناجيل در نوع خود بىهمتاست و نشان از اطلاع و دانش علمى مؤلف و شناخت وى از اديان دارد.[۷]
جلد دوم، درباره تاريخ عمومى اسلام بوده، از آغاز اين دين مبين تا ايام خلافت معتمد عباسى را در بر دارد. نويسنده در اين جلد ابتدا به شرح زندگانى پيامبر(ص) تا بعثت پرداخته، سپس هجرت، غزوات، همسران، خطبهها و مواعظ، قضيه حجةالوداع، اوصاف، نسب و وفات ايشان را آورده و آنگاه درباره جانشينان حضرت؛ يعنى ابوبكر، عمر، عثمان و على(ع) سخن رانده و دوران حكومت خلفاى اموى و عباسى را به ترتيب سالهاى خلافت ايشان ذكر مىكند.[۸]
نكته قابل توجه اين است كه در ذكر هر خليفه، كارگزاران خلفا، امراى حاج و ديگر اتباع خليفه نيز مطرح مىگردد. همچنين با ملاحظه مطالب تاريخ اسلام مىتوان دو شيوه كاملاً متمايز در نحوه نگارش كتاب يافت: نخست آنكه در مطالبى همانند سيره پيامبر(ص)، يعقوبى اخبار و مطالب را مدون و مرتبط با يكديگر ذكر مىكند و دوم، برخى مطالب ديگر مانند نام همسران پيامبر(ص) يا تكاليف شرعى، داراى ترتيب فوق نمىباشند.[۹]
حدود يكپنجم كتاب درباره مطالب مربوط به تاريخ عباسيان است.يعقوبى كه شيعهاى ميانهرو بود، از بيانى در باب عباسيان استفاده مىكند كه با بيان مورخان همعصرش متفاوت است و شايد ازهمينروست كه حاجى خليفه، تاريخ يعقوبى را ذيل تواريخ آل عباس مىآورد.[۱۰]
يعقوبى در جلد دوم كتابش، تحقيق فراوانى در باب روايات تاريخى مبذول داشته و در واقع در آنها گزينش به عمل آورده است. وى پس از تحقيق و بررسى اخبار، گزارشگونهاى يكدست از روايات مستفاد به دست مىدهد. ازهمينرو در مقدمه اين جلد، به ذكر برخى از راويان و نسّابههاى دوران خويش و حتى پيش از آنان مىپردازد.[۱۱]
شيوه سالشمارانه اين جلد، به يعقوبى كمك مىكند تا روايات گزينششده را در قالبى مشخص بريزد. از جمله فصول مهم جلد دوم، ذكر داعيان عباسى و نهضت ابومسلم خراسانى است.[۱۲]
ويژگى بارز تاريخ يعقوبى كه نشان از شيعه بودن مؤلف آن دارد، ذكر احوال امامان شيعه(ع) است. وى به مناسبت ذكر وفات ائمه(ع)، خلاصهاى از سرگذشت و سخنان آنان را تا امام على النقى(ع) آورده است. يعقوبى ضمن ياد كردن از امام على(ع) و منزلت او و فضايل اهلبيت(ع)، درباره شخصيت ابوطالب(ع)، حديث غدير خم و حديث ثقلين، ماجراى سقيفه، خلفاى نخست و امام حسن(ع)، طلحه و زبير و زبيريان و امويان و قيام زيد بن على نيز مطالبى آورده است.[۱۳]
وى درباره عباسيان ميانهرو بوده و از حوادثى كه براى آنان ناخوشايند بوده، مانند قتل ابوهبيره و ابومسلم خراسانى و سقوط برمكيان، بهصورتى مناسب، سخن گفته و حتى در وفات امام موسى كاظم(ع)، به ذكر روايت عباسى، بسنده كرده است.[۱۴]
يعقوبى درباره حوادث مهمى چون فتنه صاحب الزنج نيز كه مقارن ايامش بوده، تنها به بيان مطالبى كوتاه و مختصر بسنده كرده است.[۱۵]
با وجود اين همه نقايص، از ارزشهاى تاريخ يعقوبى نمىتوان غفلت نمود.بحث يعقوبى از اقاليم سبعه، ذكر مطالب نجومى، توضيح خوب و مناسب او از آيين مسيحيت، بحث دقيق از تاريخ شيعه، ايام حكومت ابوبكر، خلافت امام حسن(ع)، ماجراى طلحه و زبير، قيام زبيريان و نهضت زيد بن على از موضوعاتى است كه در نقد و بررسى تاريخ صدر اسلام، ارزش فراوان دارد.[۱۶]
بنا بر نظر هوتسما، يعقوبى در مورخان و نويسندگان دورههاى بعدى، تأثير فراوان نهاده است. مسعودى مورخ و جغرافىدان مشهور، بسيارى از مطالب خود را درباره تاريخ پيش از اسلام، از يعقوبى اقتباس كرده و اين جريان حتى تا قرن ششم نيز ادامه يافته و نويسندگانى چون صاحب «مجمل التواريخ و القصص» نيز از يعقوبى بسيار اقتباس كردهاند. به عقيده هوتسما، يعقوبى علاوه بر كتب مقدس، از برخى كتب ديگر چون كتاب غار گنجينهها مطالبى اخذ كرده، اما آنجايى كه مطالب اينگونه كتابهاى غير اسلامى مخالف عقايد اسلامى است، فقراتى از آنها را حذف كرده است.[۱۷]
يعقوبى در فصل ملوك فارس، اطلاعاتى ارزشمند درباره تاريخ ايران باستان، شيوه كشوردارى ايرانيان و سلسله مراتب دولتى ساسانيان آورده و گويا در اين باب، از منابعى چون «گاهنامك» پهلوى، تاريخ رسمى ساسانيان و جز آن بهره جسته است و بدين ترتيب از جمله كهنترين منابع شناخت تاريخ ساسانيان گرديده است.[۱۸]
يعقوبى در تأليف كتاب خويش از منابعى سود برده كه افرادى مثل طبرى بدانها دسترسى نداشتهاند. براى نمونه بارتولد، گمان دارد كه وى در تنظيم تاريخ خراسان، از منابع اصلى طبرى؛ يعنى مدائنى استفاده كرده است.[۱۹]
به عقيده اشپولر، ويژگى مهم و غير قابل انكار يعقوبى، حفظ بىطرفى نسبتاً فراوان در بيان روابط مذهبى است كه اين مطلب، بهعلاوه اخبار گرانبهاى وى از ايران و يونان، توجه خاص به بغداد و سامرا، عنايت ويژه به ثغور جهان اسلام و مطالبى ديگر از اين قبيل، اهميتى شگفت، به تاريخ يعقوبى مىبخشد.[۲۰]
وضعيت كتاب
تاريخ يعقوبى را دكتر محمدابراهيم آيتى به فارسى ترجمه كرده، در سال 1341ش در تهران منتشر ساخته است.[۲۱]
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد و فهرست اشخاص و اماكن مذكور در متن، در انتهاى جلد نخست آمده است.
پاورقىها بسيار اندك بوده و در آنها، به ذكر اصل و اشتباهات موجود در نسخه كتاب، پرداخته شده است.[۲۲]
پانويس
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. ناجى، محمدرضا، «دانشنامه جهان اسلام»، زير نظر غلامعلى حدادعادل، چاپ اول، (1377)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج6، ص261.
3. احمدوند، عباس، «نظرى به «تاريخ يعقوبى»»، برگرفته از پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: آينه پژوهش، شماره 81، مرداد و شهريور 1382، (3 صفحه، از 92 تا 94).