پرش به محتوا

رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل و الزيارة: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل والزيارة'''، اثر [[محمود سعيد ممدوح]] (متولد  1371 قمری)، در بررسی و تخریج احادیث مربوط به مسائل شرعی توسل و زیارت که با هدف بیان موضع صحیح شرعی، به مناقشات فقهی و کلامی ایجاد شده در میان مسلمانان پاسخ می‌دهد.
'''رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل والزيارة'''، اثر [[ممدوح، محمود سعید|محمود سعيد ممدوح]] (متولد  1371 قمری)، در بررسی و تخریج احادیث مربوط به مسائل شرعی توسل و زیارت که با هدف بیان موضع صحیح شرعی، به مناقشات فقهی و کلامی ایجاد شده در میان مسلمانان پاسخ می‌دهد.


==انگیزه نگارش==
==انگیزه نگارش==
خط ۳۴: خط ۳۴:
==سبک نگارش==
==سبک نگارش==
سبک نگارش کتاب بر تحقیق و تخریج دقیق احادیث متمرکز است، ضمن اینکه روشی تحلیلی و نقادانه در رد و بررسی آرای افراط‌گرایان در مسائل اعتقادی و فقهی به کار می‌برد<ref>تمهید، ص9- 10</ref>.
سبک نگارش کتاب بر تحقیق و تخریج دقیق احادیث متمرکز است، ضمن اینکه روشی تحلیلی و نقادانه در رد و بررسی آرای افراط‌گرایان در مسائل اعتقادی و فقهی به کار می‌برد<ref>تمهید، ص9- 10</ref>.
همچنین، نویسنده در جای‌جای کتاب، به استناد گسترده به اقوال فقها و محدثین متقدم و متأخر برای مستندسازی ادعاهای خود تکیه دارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص163- 167</ref>.
همچنین، نویسنده در جای‌جای کتاب، به استناد گسترده به اقوال فقها و محدثین متقدم و متأخر برای مستندسازی ادعاهای خود تکیه دارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص163- 167</ref>.


خط ۴۱: خط ۴۲:
در مقدمه نخست که به بحث توسل اختصاص دارد، نویسنده ابتدا تعریف لغوی وسیله را به معنای تقرّب بیان می‌کند و تصریح دارد که این معنا مورد اجماع مفسران است. او توسل را به دو نوع مورد توافق (مانند توسل به اعمال صالحه) و مورد اختلاف (مانند توسل به ذات پیامبران و صالحان) تقسیم می‌کند. نویسنده به‌تفصیل به آرای [[ابن تیمیه]] در مورد توسل می‌پردازد و نشان می‌دهد که وی توسل به دعای فرد زنده را جایز می‌داند، اما توسل به ذات پیامبر(ص) پس از وفات ایشان را مورد نزاع می‌بیند. در ادامه، نویسنده با استناد به حدیث اعمی، استدلال می‌کند که این حدیث دلالت صریح بر توسل به شخص پیامبر(ص)  دارد و [[ابن تیمیه]] و پیروانش در تأویل آن دچار مشکل شده‌اند. همچنین، به ماجرای عمر بن خطاب در استسقا توسط عباس عموی پیامبر(ص) اشاره می‌شود که نشان می‌دهد صحابه پس از وفات پیامبر(ص) به دعای غیر ایشان توسل کردند، و این امر بر مشروعیت توسل به ذات پیامبر(ص) در حیات او دلالت دارد و عدم توسل به ذات ایشان پس از وفات از جهت شدت اهتمام بوده و دلالت بر تحریم ندارد<ref>مقدمه اول، ص15- 63</ref>.
در مقدمه نخست که به بحث توسل اختصاص دارد، نویسنده ابتدا تعریف لغوی وسیله را به معنای تقرّب بیان می‌کند و تصریح دارد که این معنا مورد اجماع مفسران است. او توسل را به دو نوع مورد توافق (مانند توسل به اعمال صالحه) و مورد اختلاف (مانند توسل به ذات پیامبران و صالحان) تقسیم می‌کند. نویسنده به‌تفصیل به آرای [[ابن تیمیه]] در مورد توسل می‌پردازد و نشان می‌دهد که وی توسل به دعای فرد زنده را جایز می‌داند، اما توسل به ذات پیامبر(ص) پس از وفات ایشان را مورد نزاع می‌بیند. در ادامه، نویسنده با استناد به حدیث اعمی، استدلال می‌کند که این حدیث دلالت صریح بر توسل به شخص پیامبر(ص)  دارد و [[ابن تیمیه]] و پیروانش در تأویل آن دچار مشکل شده‌اند. همچنین، به ماجرای عمر بن خطاب در استسقا توسط عباس عموی پیامبر(ص) اشاره می‌شود که نشان می‌دهد صحابه پس از وفات پیامبر(ص) به دعای غیر ایشان توسل کردند، و این امر بر مشروعیت توسل به ذات پیامبر(ص) در حیات او دلالت دارد و عدم توسل به ذات ایشان پس از وفات از جهت شدت اهتمام بوده و دلالت بر تحریم ندارد<ref>مقدمه اول، ص15- 63</ref>.


در مقدمه دوم که به کلام فقها در مورد زیارت قبر شریف نبوی می‌پردازد، نویسنده اجماع و اقوال ائمه اهل‌سنت را بر استحباب یا وجوب زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند. به‌عنوان‌مثال، از امام نووی ([[نووی، یحیی بن شرف]]) نقل می‌شود که زیارت قبر رسول خدا (ص) از مهم‌ترین اعمال قربت است و مستحب مؤکد است. همچنین، نقل‌های متعددی از ائمه مذاهب، از جمله حنبلیان، در تأکید بر استحباب این زیارت آمده است. نویسنده در دفاع از مشروعیت زیارت، حدیث معروف «مَنْ زارَ قَبْرِی وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی» (هر که قبر مرا زیارت کند شفاعت من بر او واجب می‌شود) را ذکر می‌کند و سند آن را بررسی می‌نماید و به نقل ابن عمر از طریق دارقطنی استناد می‌کند. بخش مهمی از این مقدمه به بررسی حدیث «لا تشد الرحال» و پاسخ به کسانی اختصاص دارد که این حدیث را دلیلی بر منع سفر برای زیارت قبر می‌دانند. نویسنده با استناد به تفسیرهای فقها و محدثین، از جمله شیخ [[تقی‌الدین سبکی]]، بیان می‌کند که نهی در این حدیث، سفر به‌غیراز مساجد ثلاثه برای نماز را شامل می‌شود، نه مطلق سفر به اماکن پرفضیلت یا زیارت. این بخش با تأکید بر اجماع علمای اسلام بر مشروعیت و استحباب زیارت قبر شریف نبوی و رد نظرات مخالفین به پایان می‌رسد<ref>همان، ص64- 112</ref>.
در مقدمه دوم که به کلام فقها در مورد زیارت قبر شریف نبوی می‌پردازد، نویسنده اجماع و اقوال ائمه اهل‌سنت را بر استحباب یا وجوب زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند. به‌عنوان‌مثال، از امام نووی ([[نووی، یحیی بن شرف|يحيى بن شرف نووى]]) نقل می‌شود که زیارت قبر رسول خدا (ص) از مهم‌ترین اعمال قربت است و مستحب مؤکد است. همچنین، نقل‌های متعددی از ائمه مذاهب، از جمله حنبلیان، در تأکید بر استحباب این زیارت آمده است. نویسنده در دفاع از مشروعیت زیارت، حدیث معروف «مَنْ زارَ قَبْرِی وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی» (هر که قبر مرا زیارت کند شفاعت من بر او واجب می‌شود) را ذکر می‌کند و سند آن را بررسی می‌نماید و به نقل ابن عمر از طریق دارقطنی استناد می‌کند. بخش مهمی از این مقدمه به بررسی حدیث «لا تشد الرحال» و پاسخ به کسانی اختصاص دارد که این حدیث را دلیلی بر منع سفر برای زیارت قبر می‌دانند. نویسنده با استناد به تفسیرهای فقها و محدثین، از جمله شیخ [[تقی‌الدین سبکی]]، بیان می‌کند که نهی در این حدیث، سفر به‌غیراز مساجد ثلاثه برای نماز را شامل می‌شود، نه مطلق سفر به اماکن پرفضیلت یا زیارت. این بخش با تأکید بر اجماع علمای اسلام بر مشروعیت و استحباب زیارت قبر شریف نبوی و رد نظرات مخالفین به پایان می‌رسد<ref>همان، ص64- 112</ref>.


در بخش «تخريج أحاديث التوسل»، نویسنده به تحلیل تفصیلی احادیث متعددی که دلالت بر جواز توسل دارند و رفع اشکال و نقد دیدگاه دیگر می‌پردازد. حدیث اول که مورد بررسی قرار می‌گیرد، مربوط به استسقا به پیامبر(ص) است که از «صحیح بخاری»، تخریج شده و حدیث دوم، مربوط به قصه استسقای عمر بن خطاب با توسل به عباس عموی پیامبر(ص) است. نویسنده با استناد به این روایت و نقل آن از «صحیح بخاری»، استدلال می‌کند که این عمل دلیلی بر جواز توسل به صالحین است و عمل عمر دلالتی بر منع توسل به ذات پیامبر(ص) ندارد<ref>متن کتاب، ص116- 121</ref>.
در بخش «تخريج أحاديث التوسل»، نویسنده به تحلیل تفصیلی احادیث متعددی که دلالت بر جواز توسل دارند و رفع اشکال و نقد دیدگاه دیگر می‌پردازد. حدیث اول که مورد بررسی قرار می‌گیرد، مربوط به استسقا به پیامبر(ص) است که از «[[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]»، تخریج شده و حدیث دوم، مربوط به قصه استسقای عمر بن خطاب با توسل به عباس عموی پیامبر(ص) است. نویسنده با استناد به این روایت و نقل آن از «[[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]»، استدلال می‌کند که این عمل دلیلی بر جواز توسل به صالحین است و عمل عمر دلالتی بر منع توسل به ذات پیامبر(ص) ندارد<ref>متن کتاب، ص116- 121</ref>.


در ادامه، حدیث سوم که به حدیث اعمی (مرد نابینا) مشهور است، به نقل از «مسند احمد (مسند الإمام أحمد بن حنبل)»، محور اصلی بحث قرار می‌گیرد. در این روایت، پیامبر(ص) به مرد نابینا دعایی را می‌آموزد که در آن عبارت "اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ لِتُقْضَى لِيَ، اللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِيَّ" ترجمه: «خدایا! من از تو درخواست می‌کنم و به سوی تو رو می‌آورم به واسطهٔ پیامبرت، محمد، پیامبر رحمت. ای محمد! من به واسطهٔ تو به پروردگارم رو می‌آورم در این حاجتم، تا برآورده‌اش فرماید. خدایا! شفاعت او را دربارهٔ من بپذیر. » وجود دارد. نویسنده تأکید می‌کند که این حدیث نصی صریح بر توسل به ذات پیامبر(ص) است که قابل تأویل نیست و با نقل روایتی که نشان می‌دهد عثمان بن حنیف(راوی حدیث) این توسل را پس از وفات پیامبر(ص) نیز به دیگران آموزش می‌داده است، بر عمومیت حکم توسل در هر دو حالت حیات و ممات پیامبر(ص) اصرار می‌ورزد<ref>همان، ص122- 146</ref>.
در ادامه، حدیث سوم که به حدیث اعمی (مرد نابینا) مشهور است، به نقل از «[[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد]] (مسند الإمام أحمد بن حنبل)»، محور اصلی بحث قرار می‌گیرد. در این روایت، پیامبر(ص) به مرد نابینا دعایی را می‌آموزد که در آن عبارت "اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ لِتُقْضَى لِيَ، اللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِيَّ" ترجمه: «خدایا! من از تو درخواست می‌کنم و به سوی تو رو می‌آورم به واسطهٔ پیامبرت، محمد، پیامبر رحمت. ای محمد! من به واسطهٔ تو به پروردگارم رو می‌آورم در این حاجتم، تا برآورده‌اش فرماید. خدایا! شفاعت او را دربارهٔ من بپذیر. » وجود دارد. نویسنده تأکید می‌کند که این حدیث نصی صریح بر توسل به ذات پیامبر(ص) است که قابل تأویل نیست و با نقل روایتی که نشان می‌دهد عثمان بن حنیف(راوی حدیث) این توسل را پس از وفات پیامبر(ص) نیز به دیگران آموزش می‌داده است، بر عمومیت حکم توسل در هر دو حالت حیات و ممات پیامبر(ص) اصرار می‌ورزد<ref>همان، ص122- 146</ref>.


حدیث چهارم روایت دعای پیامبر(ص) برای فاطمه بنت اسد است که در آن توسل به حقّ خود و پیامبران پیشین وجود دارد. نویسنده این حدیث را در تأیید جواز توسل به ذات انبیا و صلحا می‌آورد و به ‌نقد تضعیف‌کنندگان آن، از جمله به دلیل وجود روح بن صلاح در سند، می‌پردازد<ref>همان، ص147- 155</ref>.
حدیث چهارم روایت دعای پیامبر(ص) برای فاطمه بنت اسد است که در آن توسل به حقّ خود و پیامبران پیشین وجود دارد. نویسنده این حدیث را در تأیید جواز توسل به ذات انبیا و صلحا می‌آورد و به ‌نقد تضعیف‌کنندگان آن، از جمله به دلیل وجود روح بن صلاح در سند، می‌پردازد<ref>همان، ص147- 155</ref>.