۱٬۸۶۳
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR25337J1.jpg | عنوان = رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل و الزيارة | عنوانهای دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ممدوح، محمود سعید (نويسنده) |زبان | زبان = عربی | کد کنگره = /م7ر7 141/5 BP | موضوع =احادیث اهل سنت - توسل - احا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در مقدمه نخست که به بحث توسل اختصاص دارد، نویسنده ابتدا تعریف لغوی وسیله را به معنای تقرّب بیان میکند و تصریح دارد که این معنا مورد اجماع مفسران است. او توسل را به دو نوع مورد توافق (مانند توسل به اعمال صالحه) و مورد اختلاف (مانند توسل به ذات پیامبران و صالحان) تقسیم میکند. نویسنده بهتفصیل به آرای [[ابن تیمیه]] در مورد توسل میپردازد و نشان میدهد که وی توسل به دعای فرد زنده را جایز میداند، اما توسل به ذات پیامبر(ص) پس از وفات ایشان را مورد نزاع میبیند. در ادامه، نویسنده با استناد به حدیث اعمی، استدلال میکند که این حدیث دلالت صریح بر توسل به شخص پیامبر(ص) دارد و [[ابن تیمیه]] و پیروانش در تأویل آن دچار مشکل شدهاند. همچنین، به ماجرای عمر بن خطاب در استسقا توسط عباس عموی پیامبر(ص) اشاره میشود که نشان میدهد صحابه پس از وفات پیامبر(ص) به دعای غیر ایشان توسل کردند، و این امر بر مشروعیت توسل به ذات پیامبر(ص) در حیات او دلالت دارد و عدم توسل به ذات ایشان پس از وفات از جهت شدت اهتمام بوده و دلالت بر تحریم ندارد<ref>مقدمه اول، ص15- 63</ref>. | در مقدمه نخست که به بحث توسل اختصاص دارد، نویسنده ابتدا تعریف لغوی وسیله را به معنای تقرّب بیان میکند و تصریح دارد که این معنا مورد اجماع مفسران است. او توسل را به دو نوع مورد توافق (مانند توسل به اعمال صالحه) و مورد اختلاف (مانند توسل به ذات پیامبران و صالحان) تقسیم میکند. نویسنده بهتفصیل به آرای [[ابن تیمیه]] در مورد توسل میپردازد و نشان میدهد که وی توسل به دعای فرد زنده را جایز میداند، اما توسل به ذات پیامبر(ص) پس از وفات ایشان را مورد نزاع میبیند. در ادامه، نویسنده با استناد به حدیث اعمی، استدلال میکند که این حدیث دلالت صریح بر توسل به شخص پیامبر(ص) دارد و [[ابن تیمیه]] و پیروانش در تأویل آن دچار مشکل شدهاند. همچنین، به ماجرای عمر بن خطاب در استسقا توسط عباس عموی پیامبر(ص) اشاره میشود که نشان میدهد صحابه پس از وفات پیامبر(ص) به دعای غیر ایشان توسل کردند، و این امر بر مشروعیت توسل به ذات پیامبر(ص) در حیات او دلالت دارد و عدم توسل به ذات ایشان پس از وفات از جهت شدت اهتمام بوده و دلالت بر تحریم ندارد<ref>مقدمه اول، ص15- 63</ref>. | ||
در مقدمه دوم که به کلام فقها در مورد زیارت قبر شریف نبوی میپردازد، نویسنده اجماع و اقوال ائمه اهلسنت را بر استحباب یا وجوب زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) نقل میکند. بهعنوانمثال، از امام [[نووی | در مقدمه دوم که به کلام فقها در مورد زیارت قبر شریف نبوی میپردازد، نویسنده اجماع و اقوال ائمه اهلسنت را بر استحباب یا وجوب زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) نقل میکند. بهعنوانمثال، از امام [[نووی [[نووی، یحیی بن شرف]]) نقل میشود که زیارت قبر رسول خدا (ص) از مهمترین اعمال قربت است و مستحب مؤکد است. همچنین، نقلهای متعددی از ائمه مذاهب، از جمله حنبلیان، در تأکید بر استحباب این زیارت آمده است. نویسنده در دفاع از مشروعیت زیارت، حدیث معروف «مَنْ زارَ قَبْرِی وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی» (هر که قبر مرا زیارت کند شفاعت من بر او واجب میشود) را ذکر میکند و سند آن را بررسی مینماید و به نقل ابن عمر از طریق دارقطنی استناد میکند. بخش مهمی از این مقدمه به بررسی حدیث «لا تشد الرحال» و پاسخ به کسانی اختصاص دارد که این حدیث را دلیلی بر منع سفر برای زیارت قبر میدانند. نویسنده با استناد به تفسیرهای فقها و محدثین، از جمله شیخ [[تقیالدین سبکی]]، بیان میکند که نهی در این حدیث، سفر بهغیراز مساجد ثلاثه برای نماز را شامل میشود، نه مطلق سفر به اماکن پرفضیلت یا زیارت. این بخش با تأکید بر اجماع علمای اسلام بر مشروعیت و استحباب زیارت قبر شریف نبوی و رد نظرات مخالفین به پایان میرسد<ref>همان، ص64- 112</ref>. | ||
در بخش «تخريج أحاديث التوسل»، نویسنده به تحلیل تفصیلی احادیث متعددی که دلالت بر جواز توسل دارند و رفع اشکال و نقد دیدگاه دیگر میپردازد. حدیث اول که مورد بررسی قرار میگیرد، مربوط به استسقا به پیامبر(ص) است که از «صحیح بخاری»، تخریج شده و حدیث دوم، مربوط به قصه استسقای عمر بن خطاب با توسل به عباس عموی پیامبر(ص) است. نویسنده با استناد به این روایت و نقل آن از «صحیح بخاری»، استدلال میکند که این عمل دلیلی بر جواز توسل به صالحین است و عمل عمر دلالتی بر منع توسل به ذات پیامبر(ص) ندارد<ref>متن کتاب، ص116- 121</ref>. | در بخش «تخريج أحاديث التوسل»، نویسنده به تحلیل تفصیلی احادیث متعددی که دلالت بر جواز توسل دارند و رفع اشکال و نقد دیدگاه دیگر میپردازد. حدیث اول که مورد بررسی قرار میگیرد، مربوط به استسقا به پیامبر(ص) است که از «صحیح بخاری»، تخریج شده و حدیث دوم، مربوط به قصه استسقای عمر بن خطاب با توسل به عباس عموی پیامبر(ص) است. نویسنده با استناد به این روایت و نقل آن از «صحیح بخاری»، استدلال میکند که این عمل دلیلی بر جواز توسل به صالحین است و عمل عمر دلالتی بر منع توسل به ذات پیامبر(ص) ندارد<ref>متن کتاب، ص116- 121</ref>. | ||